آخرین تیر ترکش
اپلیکیشن کلاب هاوس، شبکه اجتماعی گفتوگو محوری که دوباره صدا، لحن، مکالمه و تبادلنظر را به دنیای ارتباطات مجازی ما بازگردانده است و صعود یکسالهاش از عرضه اولیه آزمایشی تا تبدیلشدن به یکی از آتیهدارترین یونیکورنهای سیلیکونولی زیاد خوانده و شنیدهایم. اینکه هر موجی موجسوارانی هم دارد و زمین و زمان و همهگیری کرونا دست به دست هم داده بود تا این اپلیکیشن پلههای موفقیت را دوتایکی طی کند، ایدهای قدیمی با پرداختی جدید است و تب موقتی است که بهزودی فروکش میکند هم احتمالا به گوشتان آشناست. اما واقعیت این است که موفقیت خیرهکننده کلاب هاوس تصادفی نیست و حاصل سالها تلاش، پیگیری، آزمون و خطا و تجربیات عملی است.
رشد پیوسته اپلیکیشن کلاب هاوس، چه در تعداد کاربران فعال و چه از نظر ارزش گذاری در بازار سرمایه، نشاندهنده پایههای مستحکمی است که برای ایجادشان به چیزی فراتر از شانس نیاز است. موسسان این اپلیکیشن، برعکس محصول موفقشان، بارها و بارها طعم شکست را چشیده و پس از یک دهه تلاش، درسگرفتن از ناکامیها و حضور مستمر در این صنعت و با آخرین تیر ترکش خود موفق به خلق چنین محصولی شدهاند. در ادامه بیشتر به داستان کمتر دیده و شنیدهشده سازندگان این اپلیکیشن، مسیر دشوارشان تا موفقیتشان میپردازیم.
موفقیت تصادفی نیست
اپلیکیشن کلاب هاوس، توسط 2همبنیانگذار به نامهای پل دیویدسون و روهان سث طراحی شده و توسعه یافته است. هر دو آنها سابقه طولانی فعالیت در اکوسیستم استارتاپی و کارآفرینی ایالات متحده، تاسیس چندین استارتاپ شکستخورده و تلاش مستمر برای خلق انقلاب بعدی در فضای صنعت شبکههای اجتماعی را در کارنامه خود دارند، اما آشنایی آنها بهواسطه شغلشان نبود.
اولینبار که 2 همبنیانگذار اپلیکیشن کلاب هاوس، پل دیویدسون و روهان سث یکدیگر را ملاقات کردند، هدفشان بههیچوجه صحبت درباره کسب و کارشان نبود. البته هر دو آنها از قدیمیها و باتجربههای حوزه کارآفرینی و صنعت فناوری اطلاعات بودند، اما تاکنون فرصت همکاری را در هیچ پروژهای با یکدیگر پیدا نکرده بودند.
روهان سث برای گرفتن مشورت درباره جذب فوری سرمایه به پل دیویدسون، که مثل خودش با سالها سابقه یک کارآفرین سریالی به شمار میرفت، مراجعه کرده بود. مسئله اینجا بود که دختر روهان، لیدیا، با یک جهش ژنتیکی خاص – یک غلط تایپی در DNA – و در نتیجه مشکلات عدیده فیزیکی و مغزی به دنیا آمده بود. لیدیا از همان روز اول درگیر تشنج بود و ممکن است هرگز نتواند راه برود یا حرف بزند.
روهان و همسرش جنیفر، که هر دو از کارکنان سابق گوگل بودهاند، همان کاری را کردند که هر پدر و مادری در این شرایط میکنند. آنها با تمام توان شروع به تحقیق، ملاقات با متخصصان و ایجاد روش درمانی منحصربهفرد خود کردند. آنها همچنین بهعنوان 2متخصص فناوری و کارآفرین، یک بنیاد غیرانتفاعی برای تحقیق درباره این بیماری تاسیس کرده و به آن نام «شتابدهنده» دادند تا به تسریع روند کشف و توسعه درمانهای ممکن کمک کرده باشند.
پاییز سال 1398 سث با دیویدسون تماس گرفت تا با او برای جذب کمکهای مالی برای بنیاد غیرانتفاعیاش مشورت کند. آنها بهکمک یکدیگر و البته تعداد زیادی خیر، موفق به جذب بیش از 2 میلیون دلار سرمایه برای Lydian Accelerator شدند، اما این پایان داستان نبود، چراکه همفکریها و همصحبتی آنها از مشکلات لیدیا فراتر رفته و این دو تصمیم به تاسیس کسب و کاری جدید با یکدیگر گرفتند.
نتیجه این همکاری در نهایت و پس از تغییراتی در ایده اولیه، کلاب هاوس نام گرفت و بهار پارسال بهصورت محدود در دسترس کاربران اپل قرارگرفت. اپلیکیشن کلاب هاوس از همان ابتدا و بهدلیل رویکرد متفاوتش به شبکههای اجتماعی بهشدت مورد توجه کاربران و سرمایه گذاران قرار گرفت. سلبریتیهای مطرح از جمله ایلان ماسک، مارک زاکربرگ و اپرا وینفری در آن حضور یافته و به محبوبیت بیشترش دامن زدند.
بهعلاوه همهگیری کرونا و تنهایی روزافزون ما هم مزید بر علت شد تا در فاصله کمتر از 2سال و با رشدی خیرهکننده به غولی شاخص در دنیای شبکههای اجتماعی با میلیونها کاربر فعال و پیشنهاد خرید ردشدهای از طرف توییتر به ارزش بیش از 4 میلیارد دلار تبدیل شود. ظواهر امر خبر از یک موفقیت بادآورده و ناگهانی و خوششانسی عجیب سازندگان آن خبر میدهند؛ ایدهای قدیمی که بهموقع و با پرداختی درست در اختیار کاربرانی محبوس در خانه و دلتنگ برای رابطه با سایرین قرار گرفت و شد آنچه شد.
اما واقعیت کاملا برعکس است: این شبکه اجتماعی صوتمحور، توسط 2 کارآفرین سریالی خلق شده که هر یک بیش از یک دهه سابقه فعالیت در اکوسیستم استارتاپی و شبکههای اجتماعی را در سوابق خود دارند و البته در تمام تلاشهای قبلی خود شکست خورده بودند. سث و دیویدسون روی هم 9 تلاش شکستخورده در کارنامه خود دارند، که آخرین آنها پس از شکست اولیه و با یک پیووت تبدیل به اپلیکیشن کلاب هاوس شد، باز هم موفق نبود. هر دو آنها فروش شرکتشان به یک شرکت بزرگتر را که کارمندانشان را نگه داشته اما محصولشان را ملغی کرده بود، تجربه کرده و قرار گذاشته بودند این «آخرین تلاششان» برای خلق محصولی انقلابی در حوزه شبکههای اجتماعی باشد.
اما بهگفته خودشان «برخلاف تلاشهای قبلیمان، انگار این دفعه واقعا به رگ خواب مردم رسیدیم».
اما واقعیت این است که رگ خوابی وجود ندارد. اگر موفقیتی هست. نتیجه سالها تلاش، استمرار و تجربیات گرانبهایی است که ایندو طی دوران فعالیت حرفهای خود کسب کردهاند. سالیان سال تلاش برای ساخت اپلیکیشنهای جدید، شکست و شروع دوباره راز اصلی موفقیت ظاهرا یک شبه کلاب هاوس است.
شکستهای فردی بنیانگذاران اپلیکیشن کلاب هوس
دیویدسون و سث اولینبار یکدیگر را در سال 1390 و از طریق دوستی مشترک ملاقات کرده بودند. جالب است که شروع همکاری آنها تا سال 1398 بهطول انجامید. هردو آنها دانشآموخته دانشگاه استنفورد هستند و هر دو سابقه کار برای گوگل را دارند. دیویدسن پس از یک کارآموزی کوتاه برای گوگل بهمنظور گرفتن مدرک ارشد مدیریت بازرگانی به دانشگاه بازگشت. او در ادامه وارد شرکت Metaweb شد و شروع به کار روی پروژههای محصولات اشتراکی کرد.
او 3 سال بعد و پس از خریداری شرکت Metaweb توسط گوگل، به یکی از سرمایهگذاران اصلی آن یعنی Benchmark پیوست که از قدیمیترین و موفقترین کارخانههای ساخت کارآفرین در آمریکا بهشمار میرود. دیویدسون پس از سالها کار در فضای استارت آپی، در سال 1391 با اپلیکیشن Highlight در کانون توجه قرار گرفت. اپلیکیشن دیویدسون به کاربران اجازه میداد. موقعیت مکانی خود را با دوستان به اشتراک گذاشته و در صورت ورود آنها به حومه محل حضورشان از آن مطلع شوند.
هرچند Highlight که انتخاب هیات داوران کنفرانس SXSW سال 2012 هم بود و از نخستین شبکههای اجتماعی مکانمحور به شمار میرفت، با همان سرعتی که رشد کرده بود، از نظرها ناپدید شد و موفقیت ماندگاری نبود.
دیویدسون در سالهای بعد بارها برای خلق یک شبکه اجتماعی با خصوصیاتی متفاوت تلاش کرد اما هرگز موفق نبود. البته او و شریکش دست از تلاش برنداشتند و در ادامه Roll (اپلیکیشنی برای اشتراکگذاری عکسهای دوربین با دوستان) و Shorts (که امکان نمایش گالری تصاویر به کاربران تصادفی در محدوده جغرافیایی مشترک را فراهم میکرد) را به بازار عرضه کردند، اما همگی شکست خوردند.
در نهایت شرکت Pinterest در سال1995 شرکت دیویدسون و همکارش را خرید و علیرغم نگهداشتن کارکنان، محصولات آن را کنار گذاشت. دیویدسون 2سال بعدی را در Pinterest ماند اما پیش از دیدار مجدد با سث از آنجا بیرون آمده و مدیرعامل یک صرافی رمزارز به نام CoinList شده بود.
سث بنیانگذار اپلیکیشن کلاب هوس از کجا شروع کرد؟
سث، که اصالتا هندی است. به اندازه دیویدسون پس از فارغالتحصیلی از این شاخه به آن شاخه نپرید. او حدود 5سال را در گوگل صرف کار روی اپلیکیشنها و سرویسهایی کرد که بهصورت روزمره از آنها استفاده میکنیم. او جزو اعضای اولیه تیم موبایل گوگل برای اندروید و مپز بوده است. سالها در زمینه بهبود دقت و کارآیی سیستمهای ردگیری موقعیت کاربران فعالیت داشته است.
هرچند سث همیشه به شبکههای اجتماعی و فعالیت در این حوزهها علاقهمند بوده و بهگفته همکارانش حتی در دوران کارش در گوگل هم در تلاش برای افزودن بعدی اجتماعی به این سرویسها بود. او در سال 1391 از گوگل بیرون آمد تا با شریکش در قالب شرکت Memry Labs روی کسب و کار خودشان کار کنند.
نتیجه 6محصول شکستخورده از جمله اپلیکیشنی برای اشتراکگذاری یک سلفی در روز بود که به جایی نرسیدند. درست مثل دیویدسون، شرکت سث و شریکش یک خریدار پیدا کرد. البته هدف از این خریداری بیشتر جذب استعدادها و نیروهای انسانی شرکت Memry Labs بود تا تصاحب فناوری و محصولات آن و باز مثل دیویدسون، سث چند سال بعد را به کار در همین شرکت و تلاش برای رشد محصولات آن گذراند.
پیروزیهای جمعی
همانطور که گفتیم، آشنایی مجدد سث و دیویدسون تحت شرایطی اضطراری و ناخوشایند شکل گرفته بود، اما در نهایت منجر به تصمیم آندو برای امتحان آخرین تیر ترکش و تلاشی آخر برای کسب موفقیت در حوزه شبکههای اجتماعی شد.
نتیجه اولیه تلاش آنها، سلف کلابهاوس یعنی Talkshow بود؛ اپلیکیشنی که تلاشی برای تغییر فرمت پادکست ها به شمار میرفت و به کاربران اجازه میداد در بحث با مجریان برنامه محبوبشان شرکت کنند. هدف اولیه این محصول، ایجاد امکان برنامهریزی و پخش زنده پادکست با امکان ارتباط با مخاطبان از طریق توییتر بود که با استقبال مناسبی هم روبهرو شد و از همان ابتدا مورد توجه کاربران و حتی سرمایهگذاران مطرح سیلیکونولی هم قرار گرفت.
هدف دیویدسون و سث سادهترکردن ساخت پادکست بود، اما دیویدسون که میدانست برای موفقیت تنها یک محصول نسبتا کارآمد کافی نیست، اعتقاد داشت تولید پادکست هنوز «آنقدر که باید ساده نشده» و در نتیجه آنها به کار روی محصول خود ادامه دادند.
سابقه طولانی فعالیت ایندو در حوزه کارآفرینی، درسهای گرانبهای کسب شده از تجربیات و اشتباهات قبلی، درک و شناخت عمیق از صنعت شبکههای اجتماعی بهواسطه قرارداشتن در مرکز تحولات آن به کمک دیویدسون و سث آمد تا با یک پیووت نهایی و موثر، محصول تاحدودی موفق خود را تبدیل به یک برگ برنده کنند.
آنها میدانستند که برای داشتن یک محصول واقعا موفق، باید آنچه کاربران میخواهند ولی ندارند را عرضه کنند. خیلی وقتها این برگ برنده قابلیت یا ویژگی اصلی محصول نیست، بلکه یکی از امکانات جانبی آن است. فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و بسیاری از شرکتهای موفق دیگر از ابتدا به محصول نهایی خود دست پیدا نکرده بودند، بلکه با تمرکز بر آنچه با ذائقه کاربران سازگار است و حذف آنچه نامطلوب است، امپراتوریهای خود را بنیان نهادهاند.
در نتیجه ایندو در آخرین تلاششان، محصولشان را از تمامی عملکردهای اضافه پالایش کرده است. تمرکز خود را روی قابلیت شرکت شنوندگان در بحث بهعنوان سخنگوی مهمان گذاشتند. بیشتر از همه مورد توجه کاربران نسخه بتا قرار گرفته است. بهلطف سابقه خود از خطرات رشد سریع و بدون پشتوانه آگاه بوده. به اهمیت جوامع کاربری ایجادشده در شبکههای اجتماعی در ماندگاری آنها نیز آگاه بودند. با وجود قصدشان برای ارائه پلتفرمی فراگیر و جهانی، ورود کاربران جدید را تنها معطوف به دریافت دعوتنامه از کاربران قبلی کردند. هیچ عجلهای برای ارائه نسخه اندروید و جذب سریع کاربران از خود نشان ندادند.
حالا اگر به تمام این موارد قرار داشتن در زمان و مکان درست و البته عدم توجه رقبا به ظرفیت بالقوه گفتوگو و مکالمه بهعنوان فضایی با قابلیت بالقوه بالا برای شبکههای اجتماعی، بلوغ فناوری گوشیهای هوشمند و ارائه محتوای باکیفیت توسط کاربران در این شبکه اجتماعی نوظهور را به قابلیتها، ویژگیها و تلاش خستگیناپذیر موسسان اپلیکیشن کلاب هاوس اضافه کنید، دیگر موفقیت این محصول خیلی عجیب نیست. یکی از کاملترین مثالهای اهمیت تجربه، کسب دیدگاه و البته استمرار برای خلق محصولی موفق و بهشمار میرود.
اگر دیویدسون و سث بارها و بارها شکست نخورده و تمام راههای نرسیدن به موفقیت را طی نکرده بودند. هرگز موفق نمیشدند. دقیقا تغییری که باید را در محصول نسبتا موفق خود ایجاد کنند تا آن را تبدیل به پدیدهای جهانی کنند.
موفقیتهای ماندگار هرگز تصادفی نیستند. برای دستیابی به آن بهغیر از چاشنی شانس، به مقدار زیادی صبر، تلاش، امیدواری و کار نیاز دارید.
2 دیدگاه ها