چرا با پیشرفت تکنولوژی، هنوز شاهد دیدن طراحی بد محصول برای کاربر هستیم؟
اغلب به ما گفته میشود که در عصر بزرگترین پیشرفتهای تکنولوژیک تاریخ زندگی میکنیم. اما اگر استفادهکردن از تکنولوژیای که در اختیارمان است دشوار باشد، نمیتوان با این مدعا موافق بود!
احتمالا برای شما هم مثل خیلیها پیش آمده كه تصادفا در جریان یك مکالمه ویدئویی دکمه میوت را خاموش كرده باشید.
احتمالا احساس کردهاید که از اینباکس ایمیلتان خستهشدهاید و از حجم اسپمها یا اعلانهای موبایلتان کلافه شدهاید. احتمالا پیش آمده که سند مهمی را روی فضای ابری ذخیره کرده باشید اما بعدها در پیداکردنش مشکل داشته باشید.
مسلما پیش آمده برای این اتفاقات خودتان را سرزنش کنید. هرچند شرکتهای تولیدکننده این نوع از کالاها و خدمات هستند که باید مسئولیتپذیرتر باشند.
در طول سال گذشته مثالهای فراوانی از اینگونه نقصها که ریشه در طراحی نامناسبشان دارند، دیدهایم.
توزیع واکسن کرونا در آمریکا به واسطه روند گیجکننده ثبتنام در وبسایتها، با مشکل مواجه شد.
Citibank به واسطه کارکرد مبهم و گیجکننده ابزارهای داخلی مدیریت وامها برای مشتریان، 500 میلیون دلار ضرر کرد. در نهایت اپلیکیشن خرید و فروش سهام رابینهود که قرار بود کاربران را به خرید و فروش تشویق کند، باعث گمراهی مرد جوانی شد و او را به غلط به این باور رساند که 700هزار دلار بدهکار شده. در نتیجه مرد جوان از شدت ناراحتی دست به خودکشی زد.
بیشتر بخوانید: اندیشه طراحی؛ گمشده کسب و کارهای ایرانی
درس گرفتن از اشتباهات
واقعیت این است که تولید کالا با طراحی خوب چیزی نیست که همه بتوانند انجامش دهند. تقریبا 80 سال پیش، ما بهسختی از اشتباهات خود درس گرفتیم. ما دریافتیم که مشکل از ایرادات تکنولوژی است نه افرادی که از آن استفاده میکنند.
در جنگ جهانی دوم وقتی که جنگندهها طراحی میشدند، دو روانشناس شناختگرا به نامهای پائول فیتز و ریچارد جونز ثابت کردند که یکی از مهمترین دلایل سانحهديدن جنگندهها عملکرد خلبانها نیست. بلکه نوع طراحی کابین خلبان است. همین ادعاهای این دو روانشناس باعث شد مسیری جدید در طراحی جنگندهها ایجاد شود. در نتیجه طراحان تجربهگرا و کارشناسان نحوه استفاده از تجهیزات در روند طراحیها وارد عمل شدند.
اما دههها بعد از آن ماجرا ما هنوز هم توصیههای ایندسته از افراد را نادیده میگیریم. در نظر بگیرید که پروژه 2تریلیون دلاری تولید جنگندههای اف-35 در چه وضعیتی است. گزارشهای متعهدی در خصوص ناامنبودن این جنگندهها منتشر شده است. گفته میشود این جنگندههای غولپیکر در زمانهایی که اولویتهای رقابتی آنها باید به کمکشان بیاید، نامطمئن عمل میکنند.
یا پلتفرم پخش ویدئوي Quibi را در نظر بگیرید که 1میلیارد و 750میلیون دلار سرمایه جذب کرد. اما بعد از 6ماه تعطیل شد. چراکه در روند طراحیاش اصول بنیادی نظیر تشخیص خطا و رفع آن، پیشبینی نشده بود.
آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که در هر دو مثالی که ذکر شد، بیکفایتی مدیریتی و گرفتارشدن در تودرتوی بوروکراتیک که معمولا دشمن یک طراحی خوب هستند، عامل اصلی مشکل بود.
بیشتر بخوانید: موفقیت استارتاپها در گرو طراحی براساس تجربه کاربری است
اما ریشه مشکل کجاست؟
معمولا اصول طراحی خوب از آن جهت مورد غفلت واقع میشود که کمپانیها به طراحی و تکنولوژی به عنوان دو موضوع مجزا مینگرند. کسی که علوم کامپیوتر بداند، بهخوبی متوجه میشود که در روند طراحیها تحلیل بینرشتهای که عاملی ضروری در روند تحلیل است، اغلب مورد غفلت واقع میشود.
در عوض به دانشجویان میآموزند طوری نرمافزارها را بنویسند که به لحاظ تکنیکی قابل استفاده باشد. و در این مسیر انسان، به عنوان کاربر اصلی نادیده گرفته میشود. نمونه این نوع طراحی را میتوان در برخی از شبکههای اجتماعی که طی سالهای گذشته در ایران با هدف رقابت با شبکههای اجتماعی خارجی طراحی شد، مشاهده کرد.
این اشتباه زمانی رخ میدهد که مهندسان و طراحان اغلب کسانی هستند که فکر میکنند هر چیزی از نظر خودشان درست به نظر برسد، حتما برای دیگران هم مناسب است.
بدون برخورداری از کمک متخصصان احتمالا فراموش خواهیم کرد که طراحی که از دید ما مناسب و کاملا بینقص است، ممکن است برای دیگران گیجکننده و غیرقابل استفاده باشد.
آسیب این نوع سوگیری طبیعی که میگوید «هرچه به نظر من خوب است حتما برای دیگران هم خوب است»، به شکل عمیقتری در جامعه نیز جریان دارد و میتواند تبعات فجیعی به دنبال داشته باشد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ سوگیری که در روند ساخت محصول باید مراقبشان باشید!
مثالهایی از آسیب این نوع سوگیری:
این واقعیت را در نظر بگیريد که در تصادفات رانندگی زنها بیشتر از مردان در معرض آسیب قرار دارند. چراکه تستهای تصادفات رانندگی بیشتر بر اساس معیارهای بدنی مردان انجام میشود.
یا این نکته را در نظر بگیرید که سیستمهای تشخیص چهره یا یادگیری ماشینی اغلب سفیدپوستان را در اولویت قرار میدهند. چراکه دیتاهایی که وارد این سیستمها شده، متعلق به سفیدپوستان است.
البته طراحی بد محصول صرفا در جریان ساخت کالا صورت نمیگیرد. گاهی اوقات کسبوکارهایی هستند که انگیزههایشان کاملا در نقطه مقابل یک طراحی خوب قرار میگیرد.
ویکتور پاپانک، یکی از برجستهترین طراحان معتقد است این نقیصه در واقع تفاوتی است میان طراحی برای فروش و طراحی برای استفاده.
اصول بدیهی طراحی اغلب نادیده گرفته میشود، اما دیگر زمانش رسیده تا شرکتها و مشتریان در این خصوص مطالبهگر باشند.
بیشتر بخوانید: مشکلات مشتریان : آیا واقعا شما مشتریمدار هستید؟
فروش یا استفاده؟
به این فکر کنید که کالاهای آیکیا چطور برای فروش طراحی شدهاند؛ جذاب هستند و قیمتشان نیز کم است. فروشگاهها و کاتالوگهایش جذاب و اشتیاقآور است. اما وقتی که یک تختخواب دوطبقه را خریداری میکنید و به خانه میبرید، سرهمکردنش گیجتان میکند. هرچند دستورالعملهای سرهمکردنش جذاب نوشته و ترسیم شده است.
تنها بعد از خریدکردن است که میفهمیم طراحی محصولی که خریدهایم خوب است یا بد و معمولا تجربه اولیه کاربر برای تشویق طوری جلب میشود که صرفا خرید کند.
بیشتر بخوانید: طراح تجربه کاربری چیست و چگونه انجام میشود
پاپانک معتقد است برخی از محصولاتی که فروش زیادي دارند و اتفاقا خیلی هم محبوب هستند، ممکن است بدترین طراحی را داشته باشند.
ما گاهی اوقات با یک تصمیم ناگهانی خرید میکنیم یا اینکه با خودمان میگوییم ببین چقدر ویژگیهای زیاد خوبي دارد. اما به این فکر نمیکنیم که آن محصول تا چه اندازه میتواند مشکلات ما را حل کند یا اینکه استفاده از آن تا چه اندازه راحت است.
بدهای دوست داشتنی!
تئوری پاپانک توضیح میدهد که چطور برخی چیزها نظیر شبکههای اجتماعی رایگان که خیلی محبوب بوده و به لحاظ مالی هم موفق هستند، میتوانند ضد حریم خصوصی و سلامت روانی کاربرانشان عمل کنند.
کسبوکارها میتوانند طراحی را در راستای فروش قرار دهند اما در عین حال استفاده از محصول را نیز در نظر داشته باشند. اما بسیاری از آنها چنین کاری نمیکنند.
چراکه یا نمیدانند چطور باید این کار را کرد. یا اینکه آنها صرفا به بازار فروش و مشتری نیاز دارند تا مطمئن شوند سرمایهگذاریشان ارزشش را داشته است.
ما باید تعریف خودمان را از پیشرفت تغییر دهیم. پیشرفت صرفا توجه به تکنولوژی نیست. بلکه رضایت کاربر در استفاده از کالا هم اهمیت دارد. شاید وقتش رسیده به این حرف شرکتها که میگویند نسخه بعدی حتما بهتر خواهد شد، گوش نکنیم.
اگر آنها از همان افراد و همان ارزشها برای تصمیمگیری درباره طراحی کالا استفاده میکنند، چرا باید انتظار داشته باشیم نتیجه کارشان متفاوت خواهد شد؟
باید به خاطر بسپاریم که کسبوکارها خودشان طوری طراحی شدهاند که منافع خودشان را در اولویت قرار دهند. حتی اگر در تبلیغات چیزی غیر از این ادعا کنند.
بیشتر بخوانید: کاربر را ببینید، بعد طراحی کنید
همه باید در برابر طراحیها آگاه شویم.
همه، از مشتریها گرفته تا برنامهنویسان شرکتها باید طوری آموزش ببینند که بدانند طراحی خوب یعنی چه. نیازی نیست مشتریها خودشان طراحی بدانند یا خودشان طراح باشند.
اما باید بدانند چطور ارزشهای واقعی هر کالا را قضاوت کنند و سعی کنند قبل از خرید به این ارزشها توجه کنند.
تکنیسینها و اهالی کسبوکار نیز باید درک کنند که در مسیر کار دامهایی سر راهشان قرار میگیرد که آنها را در طراحی بد محصول گرفتار میکند. آنها باید هر کاری از دستشان برمیآید، انجام دهند تا این دامها را از سر راه بردارند.
شاید اولینقدم دقتنظر در استخدام متخصصان طراحی باشد. شاید هم باید بیشتر به حرفها و نظرات متخصصان طراحی گوش دهند. و در کارشان دخالت نکنند و بگذارند آنها کارشان را به شکلی استاندارد انجام دهند.
بیشتر بخوانید: چطور یک کارفرمای خلاق باشیم؟