زندگی و موفقیتهای افرادی مانند استیو جابز همواره برای افراد زیادی الگو بوده و هست. بسیاری از افراد خود را در موقعیت او تصور میکنند و رویای رسیدن به جایگاه او را در سر میپرورانند. اما اگر این رویا برای کسی از واقعیتهای زندگی و مرزهای ممکن پررنگتر شود چه اتفاقی میافتد؟ اگر کسی که رویای شباهت به استیو جابز را دارد از هوش کافی برای متقاعد کردن افراد هم برخوردار باشد چطور؟ اینجاست که قصه الیزابت هولمز و ترانوس متولد میشود. داستان ترانوس و کلاهبرداری در سیلیکون ولی که نتوانست عنوان موفقترین کسبوکار سیلیکونولی را به خود اختصاص دهد، با استیو جابز رقابت کند و یا آنطور که الیزابت میخواست به عنوان آیپاد سلامت شناخته شود، اما برنده بیرقیب عنوان بزرگترین کلاهبرداری در سیلیکون ولی شد.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره سیلیکون ولی
زندگینامه الیزابت آن هولمز
الیزابت آن هولمز، کارآفرینِ تاریخِ سیلیکون ولی، در سوم فوریه سال 1984 در واشنگتن دی سی به دنیا آمد. او کسی بود که از کودکی رویای میلیاردر شدن در سر داشت و میدانست در جوانی می خواهد یک کارآفرین شود. این تصمیمات و اهداف یک کودک نبود بلکه رویای کسی بود که با اراده محکم و جدیت تمام برای اهدافش تلاش می کرد.
کریستین و نوئل هولمز، والدین الیزابت نقش پر رنگی در بلند پروازی دخترشان داشتند. آنها انتظارات بالایی از او داشتند که ریشه در تاریخچه برجسته خانوادگی شان داشت.
الیزابت از سوی خانواده پدری، از نسل چارلز لویی فلایشمن، مهاجر مجارستانی که کسب و کار موفقی به نام فلایشمن ییست کمپانی داشت؛ بود. بواسطه این کسب و کار خانواده فلایشمن در ابتدای قرن بیستم، به یکی از ثروتمندان آمریکا تبدیل شدند.
از طرفی بتی فلایشمن، دختر چارلز با پزشکِ دانمارکیِ پدرش، کریستین هولمز ازدواج کرد که پدرِ پدر بزرگ الیزابت می شد. دکتر هولمز به کمک ارتباطات کاری و سیاسی خانواده ثروتمند همسرش، بیمارستان عمومی و دانشکده پزشکی دانشگاه سینسیناتی را تاسیس کرد. در واقع الیزابت نه تنها ژن کارآفرینی بلکه ژن پزشکی را هم از اجدادش به ارث برده. اما همین دستاوردها و کمالات اجدادش بود که هوش و استعداد او را شعله ور ساخت و قوه تخیل و خلاقیت را در او ایجاد کرد. او می خواست دخترش را طوری تربیت کند که نه تنها اشتباهات نسل های گذشته را تکرار نکند بلکه کاستی های نسل آینده را نیز جبران کند. اما الیزابت نیز مانند اجدادش نه تنها ثروت بلکه تمام دارایی و اعتبارش را بر باد داد.
استنفورد، مهد کارآفرینان سیلیکونولی/ رویای زودگذر استنفورد
در اواخر قرن نوزدهم، لیلند استنفورد، سرمایه دار بزرگ و مهم خطوط راهآهن، دانشکده کوچک کشاورزیای تاسیس کرد که به طرز جدایی ناپذیری به سیلیکونولی مرتبط بود. پیشرفت اینترنت سریع و در اوج خود بود و چندتا از بزرگترین ستاره های آنزمان، مانند یاهو در استنفورد تاسیس شده بودند. دانشگاه استنفورد برای دانش آموزی که به علوم و کامپیوتر علاقه داشت و رویای کارآفرین شدن را در سر می پروراند، بهترین گزینه بود. دبیرستان خود را در مشهورترین مدرسه خصوصی هیوستن به نام سنت جان گذراند. در دبیرستان از لحاظ ظاهری آنچنان محبوب نبود. اما چون از نظر تحصیلی نسبت به دیگر دانش آموزان برتر بود، موفق به کسب موقعیت اجتماعی خوبی شد.
پدر الیزابت سفرهای کاری زیادی به چین داشت و بواسطه آن تصمیم گرفت بچه هایش زبان ماندارین (رایج ترین زبان در چین) را یاد بگیرند و الیزابت بواسطه زبان چینی شناخت کافی از استنفورد بدست آورد. در اواسط دبیرستان بود که مدیر برنامه استنفورد را متقاعد کرد تا در کلاس زبان ماندارین که مختص دانشجویان دانشکده بود حضور داشته باشد و توانست سه دوره ی دانشگاهی زبان ماندارین را با موفقیت بگذراند و شروع به فروش کامپایلر های ++C به دانشگاه های چین کرد.
در سال 2002 الیزابت در دانشگاه استنفورد پذیرفته شد و توانست بورسیه تحصیلی رئیس جمهور که نشان افتخاری به همراه سه هزار دلار کمک هزینه تحصیلی بود را در یافت کند. کلاس مقدمات مهندسی شیمی را با چهره ای نام آشنا، چنینگ رابرتسون، برداشت. الیزابت، رابرتسون را متقاعد کرد تا اجازه دهد در آزمایشگاه تحقیقاتی اش به او کمک کند. او نیز پذیرفت و الیزابت را به دانشجوی دکتریی به نام شُونک رُوی سپرد که روی پروژه ای در زمینه یافتن بهترین آنزیم ها برای افزودن به مواد شوینده کار می کرد.
رادیو شنبه: زنان کارآفرین در تنگنا اما همچنان موفق
ترک استنفورد بدنبال جاهطلبی
فقط چند ماه از دانشگاه رفتن الیزابت می گذشت که حالا افکار هیجان انگیزی در رابطه با ترک تحصیل در سر داشت. الیزابت تا پاییز آن سال پس از بازگشت از دوره کارآموزی تابستانی در موسسه ژنوم سنگاپور، دانشگاه استنفورد را ترک نکرد. آسیا در اوایل سال 2003 بر اثر گسترش بیماریِ ناشناخته ای به نام سارس درگیر بود و الیزابت آن سال را به آزمایش نمونه های بیماران گذرانده بود که با روش های سنتی مانند سرنگ و نمونه برداری از بینی انجام می شدند. این تجربه باعث شد که بدنبال روش های دیگر و نوآورانه تر برود.
زمانیکه به هیوستن برگشت، پنج روز تمام به این موضوع پرداخت. با استفاده از فناوری های جدیدی که درطی مدت کارآموزی اش و کلاسهای رابرتسون فراگرفته بود، درخواست حق ثبت اختراعی برای چسب زخمی روی بازو نوشت که هم زمان بیماری را تشخیص می داد و درمان می کرد. این تنها یکی از هجده اختراع ثبت شده او در آمریکا بود. هنگامی که به دانشگاه برگشت به رابرتسون و شُونک پیشنهاد ثبت اختراعش را نشان داد.
اعتراف رابرتسون درباره الیزابت
سالها بعد رابرتسون در شهادت دادگاه گفت: «قبل و بعد از او با هزاران دانشجو صحبت کرده و هرگز دانشجویی مانند او ندیده بود. به همین دلیل الیزابت را تشویق کرده و گفته به دنبال رویاهایش برود.» اما از نظر شُونک ایده الیزابت کمی دور از ذهن بود. اما بخاطر شوروشوق رابرتسون و فکر راه اندازی یک استارتاپ، درگیر این کار شد. الیزابت تمام کارهای اداری برای ثبت رسمی شرکت را انجام داد. در سال 2004، شُونک اولین کارمند بود که به استارتاپ الیزابت پیوست و سهم قابل توجهی نیز به او داده شد. رابرتسون نیز در سمت مشاور به هیئت مدیره شرکت پیوست. در ابتدا شرکت به نام Real-Time Cures»» ثبت شد که بعدها به ترانوس ( Theranos) تغییر کرد. این نام تر کیبی از Therapy به معنای درمان و Diagnose به معنای تشخیص است.
آیا ثروتمند بودن خاندانش تاثیری در جذب سرمایه داشت؟
برای جذب سرمایه از قدرت نفوذ و ارتباطات خانوادگیاش استفاده کرد. او جس و تیم دِراپِر را متقاعد کرد که یک میلیون دلار در شرکتش سرمایه گذاری کنند. نام دِراپِر تا حد زیادی به او اعتبار داد. پدربزرگ تیم بنیان گذار اولین موسسه وی سی در سیلیکون ولی در اواخر دهه 1950 بود.
الیزابت، دِراپِر و پالمییری را به دیدگاهش به کاربرد اصول نانو و میکروفناوری در زمینه تشخیص بیماری ها تحت تاثیر قرار داد. در گزارش بیستوشش صفحه ای که برای جذب سرمایه گذاران از آن استفاده میکرد، چسب زخمی را شرح می داد که با استفاده از سوزن های بسیار ریز از طریق پوست، خون را بیرون میکشید. این گزارش که تراپچ نام داشت، حاوی سیستم سنجش ریز تراشهای بود که خون را تجزیه و تحلیل میکرد و فرایندی را برای بازبینی و میزان مصرف دارو ایجاد میکرد. همچنین این گزارشها از راه دور به پزشک ارسال میشد. اما آنها با این گزارش متقاعد نشدند.
رادیو شنبه: چطور جذب سرمایه کنیم؟
ناکامی در جذب سرمایه
در سال 2004، الیزابت با موسسه مِدوِنچر جلسه ای اشت. مِدوِنچر موسسه ویسیای بود که در حوزه فناوری پزشکی سرمایهگذاری میکرد. او با پنج شریک موسسه در مورد پتانسیلهای فناوریاش که میتوانست زندگی انسانها را تغییر دهد، صحبت کرد. اما وقتی آنها از او در مورد سیستم ریز تراشهاش و تفاوت آن با نمونهای که قبلا شرکتی به نام آباکسیز ساخته و وارد بازار کرده بود اطلاعات بیشتری خواستند، الیزابت دستپاچه شد و جلسه پرتنشی را تجربه کرد.
او که نتوانست به سوالات تخصصی و فناورانه آنها پاسخ دهد، پس از حدود یک ساعت با عصبانیت جلسه را ترک کرد. البته که این تنها موسسه ای نبود که ایده او را نپذیرفت. با این حال الیزابت توانسته بود تا پایان سال 2004، شش میلیون دلار سرمایه جذب کند. علاوهبر دِراپِر و پالمییری، الیزابت از طریق سرمایهگذار سالخوردهای به نام جان براین و استیون آل.فاینبرگ، سرمایهگذار املاک، سرمایه ترانوس را تامین کرد.خانوادهاش نیز به نوبه خود کمک کردند.
مطالب پیشنهادی: ایرانیان موفق در سیلیکون
حسادت به اپل
شُونک هجده ماه پس از پیوستن به ترانوس یعنی اواخر سال 2005، شاهد پیشرفت شرکت بود. شرکت یک نمونه اولیه بهنام ترانوس 0.1 داشت و حال کارمندانش به بیستوچهار نفر افزایش یافته بود. همچنین شرکت مدل کسبوکاری داشت که انتظار میرفت به زودی درآمد ایجاد کند. و حال شرکتشان داشت سروصدایی به پا میکرد.
برای کارآفرین زنی که کسبوکاری را در قلب سیلیکون ولی بنا کرد، فرار از سایه استیوجابز سخت بود. برای هرکس که کمی الیزابت را میشناخت واضح بود که او، استیوجابز و اپل را ستایش میکرد. دوست داشت که دستگاه آزمایش خون ترانوس را «آیپاد مراقبت از سلامت» بنامد. تابستان سال 2007، الیزابت بخاطر احساس تحسینی که نسبت به اپل داشت، یک گام فراتر رفت و چند کارمند اپل را در ترانوس استخدام کرد.
بیشتر بخوانید: شرایط کار در اولین روز کاری در شرکت اپل!
شروع به استخدام کارمندان اپل
یکی از آنها آنا آریولا، طراح محصول آیفون بود. در اولین ملاقات آنا و الیزابت، او از سابقه کاری و سفرش به آسیا گفت و توضیح داد که قصد دارد نقشه بیماری هر فرد را از طریق آزمایش های خون ترانوس تشخیص دهند.سپس شرکت میتوانست بیماریهایی مانند سرطان را با مدل های ریاضی-مهندسی معکوس کند و اطلاعات خون را تجزیه و تحلیل و سیر تکامل تومورها را پیش بینی کند. این ایده برای فردی مانند آنا که در عرصه پزشکی تازه وارد بود ایده ای هیجان انگیز و نوآرانه ای تلقی میشد. آنا اگر به ترانوس میپیوست از پانزده هزار سهام اپل دست میکشید. به همین دلیل آنها ملاقات دیگری به همراه همسرش کوورین ترتیب دادند. در این جلسه مطابق معمول الیزابت روی کوورین هنچم تاثیر گذاشت. او توانست نظر مثبت آن دو را به خود جلب کند.
سبک لباس پوشیدن الیزابت کاملا از مد افتاده بود. کتوشلوارهای گشاد خاکستری میپوشید که او را شبیه حسابدار شلخته میکرد. افراد پیرامونش او را با استیوجابز مقایسه کردند. او باید کمی در ظاهرش تغییراتی ایجاد کرد و مانند حرفهای ها لباس میپوشید. از آن به بعد بیشتر اوقات با یقه اسکی و شلوار مشکی ظاهر میشد.
رادیو شنبه: تاریخچه اپل از سازنده اپل تا جریان سیب شرکت اپل
رئیس آرمانگرا
داشتن رئیسی آرمانگرا اصلا بد نیست اما جنبه های دیگر کاری در ترانوس و فشارهای کاری زیاد خوشایند نبودند.کمی پس از آمدن کارمندان اپل به ترانوس، کم کم متوجه خصوصیات اخلاقی خاص الیزابت و قوانین سرسخت ترانوس شدند. آنا هر روز صبح برای جلسه روزانه با الیزلبت ساعت هفتونیم به شرکت میآمد تا او را در جریان آخرین مسائل طراحی بگذارد. الیزابت همیشه جمله «اگر میدانستی که نمیتوانی شکست بخوری، برای انجام چه کاری تلاش میکردی؟» را روبرویش میگذاشت.
بیشتر بخوانید: بلندپروازی؛ قاتل کسب و کارهای کوچک
جوانترین میلیاردر خودساخته جهان
هر سال مجلهForbes فهرست ثروتمندترین افراد جهان و چهره های برجسته عرصه بیزنس که جمع دارایی شان از ۱ میلیارد دلار بیشتر است را منتشر می کند. او یک شخصیت ناشناس باقی ماند، تا اینکه در فهرست سال ۲۰۱۵، یک نام جدید اضافه شد. یک تازه وارد فوق العاده موفق به نام: الیزابت هولمز. در ۳۱ سالگی، جوانترین میلیاردر خودساخته جهان شد. ارزش دارایی خالص او ۴٫۵ میلیارد دلار برآورد میشد. دلیلی که برای رویکرد پنهانی او بیان می کنند در دست گرفتن این بازار کاملا بکر و گرفتن فرصت از دیگران برای رقابت بوده است. او از تمام تفریحات سالهای جوانی، گرفتن سلفی، وقت گذرانی در اینترنت و دنبال کردن ستارگان در یوتیوب صرف نظر کرد. و تمام تمرکز خود را بر روی تجارت خود و فعالیت اجتماعی گذاشت. این موارد باعث شد که الیزابت جوانترین زن میلیاردر جهان بشود.
رادیو شنبه: افسانه موفقیت کارآفرینان جوان!
سقوط به قعر جهنم؛ رسوایی کلاهبرداری در سیلیکون ولی
در اگوست سال ۲۰۱۵، سازمان غذا و داروی آمریکا شروع به بازرسی ترانوس کرد و اشتباهات بزرگی در رابطه با آزمایش های مرتبط با بیماران را یافتند.چند ماه بعد، طبق گزارش منتشر شده توسط یکی از روزنامه نگارارن وال استریت، مشکلات عظیمی که Theranos با آن ها مواجه بود فاش شد. و این آغاز یک رسوایی بزرگ در سیلیکون ولی و کلاهبرداری در سیلیکون ولی بود. الیزابت کمی پس از انتشار این گزارش و افشای کلاهبرداری در سیلیکون ولی ، در مصاحبه با CNBC از خودش و ترانوس دفاع کرد و گفت: «این اتفاقی است که وقتی شما برای تغییر دنیا کار میکنید، میافتد؛ ابتدا شما را دیوانه خطاب میکنند سپس با شما میجنگند و بعد ناگهان دنیا تغییر خواهد کرد.»
بر اساس این گزارشات دستگاه آزمایش خون ترانوس خروجیهایی با دقت پایین را ارائه میداد .به همین دلیل این شرکت نمونههای خون را در دستگاه قدیمیتری آزمایش میکرد.همه این اطلاعات باعث شد تا در سال ۲۰۱۶، سایت رسمی فورچون عنوان کند که. ” یکی از بدترین رهبران سال ۲۰۱۶، الیزابت هولمز با ثروت تخمینی صفر دلار؛ اکنون تحت پیگرد قضایی قرار دارد…” در همین سال، الیزابت به مدت دو سال از حضور در صنعت آزمایشگاهی محروم شد. ترانوس هم فعالیت آزمایشگاهها و مراکز درمانیاش را متوقف کرد. سر انجام در سال ۲۰۱۸ هولمز و بالوانی شریک او به بزرگترین کلاهبرداری در سیلیکون ولی متهم شدند. الیزابت و بالوانی اتهاماتشان و کلاهبرداری در سیلیکون ولی را در دادگاه نپذیرفتند و محاکمهی آن دو بدلیل کرونا به تعویق افتاد.
شروط عجیب امنیتی ترانوس
نگرش هولمز به فعالیت های مرموزانه اش از قهرمان سیلیکون ولی «استیو جابز» گرفته شده بود.
برای یک دهه هولمز به ایجاد شرکت خود ادامه داد و ترانوس در خفا فعالیت کرد. او حتی 3 کارمند سابق این شرکت را به دادگاه کشاند. آنها را متهم کرد که از رموز تجاری ترانوس سوء استفاده کرده اند. با همه کارمندان قرارداد محرمانگی و عدم افشاء اطلاعات میبستند. او وسواس شدیدی در مورد امنیت داشت. هر کس از ساختمان مرکزی شرکت بازدید میکرد باید پیش از ورود قرارداد رازداری امضا میکرد. مامورین حراست شرکت بازدیدکنندگان را همهجا همراهی میکردند، حتی تا سرویسهای بهداشتی! هولمز سرمایهگذاران را به شرطی میپذیرفت که در مورد فناوری ترانوس از او چیزی نپرسند.
شبکه کامپیوتر شرکت به گونه ای تنظیم شده بود که اطلاعات از هم تفکیک شده بودند و ارتباط بین کارمندان و بخشها را مختل میکرد. درگاه های گفتوگوی آنلاین مسدود شده بود و امکان ارتباط با بقیه افراد شرکت برای پیامهای اضطراری نبود. هر گروه آزمایش هایی را روی بخشی از دستگاه انجام میداد که مسئولش بود. اما هیچ کس کل دستگاه را مدیریت نمیکرد. در واقع گروه مهندسی و شیمی اصلا با هم در ارتباط نبودند. یکی از معاون ها بر ورود و خروج کارمندان نظارت میکرد.
کنترل شدید کارمندان؛ شام هم در ترانوس بمانید!
بنابراین الیزابت دقیقا میدانست که هرکس دقیقا چه زمانی را اختصاص به کار میدهد. هرشب برای کارمندان شام تدارک میدیدند که اغلب تا ساعت هشت الی هشتونیم شام نمیرسید. و این یعنی زودترین زمان بیرون رفتن از دفتر ساعت ده شب بود. هر سه ماه یک بار که هیئت مدیره جلسه تشکیل میدادند جو عجیب دفتر عجیبتر هم میشد. به کارمندان دستور داده میشد که پر مشغله بنظر بیایند و هنگام راه رفتن هیئت مدیره در دفتر با آنها ارتباط چشمی نگیرند. همه اینها تحت عنوان محافظت از اطلاعات اختصاصی و اسرار تجاری انجام میشد، اما نتیجه نهایی آن اتلاف زمان بهرهوری کارمندان بود. در این میان افراد زیادی دائما از ترانوس اخراج میشدند.
کارمندان گمان میکردند که ترانوس فناوری آزمایش خونش را تکمیل کرده بود؛ درحالیکه کارهای زیادی در دست اقدام بود. طرح آزمایشی این دستگاه افرادی را در بر میگرفت که به خاطر سرطان در شرف مرگ بودند. فکر کردن به این موضوع که احتمالا از این بیماران بعنوان موش آزمایشگاهی برای آزمایش دستگاه پزشکی معیوب استفاده میشد، کارمندان را نگران میکرد.
بیشتر بخوانید: ریشه اعتماد کارکنان به مدیریت کجاست؟
مدیریت الیزابت زیر سوال رفت!
الیزابت در پاسخ به کارمندانش اشاره داشت که همه داروسازهای بزرگ، دستگاه آزمایش خون او را میخواهند؛ درواقع قرار بود ترانوس شرکت بزرگی در حوزه پزشکی و فناوری شود. و اگر کارمندان از اوضاع شرکت راضی نبودند باید میدیدند که ترانوس مکان مناسبی برای آنهاست یا نه. احتمالا ترانوس میتوانست در دنیای تکنولوژی بماند اما نه با شیوه ای که الیزابت مسائل را مدیریت میکرد. و کارمندان تمایل داشتند که یک مدیر سن و سال دار و با تجربه این مسئولیت را به عهده بگیرد. در سال ۲۰۱۸ پس از بحران هایی که در خصوص دروغ گو بودن الیزابت ایجاد شده بود اعضای هیئت مدیره تصمیم گرفتند هولمز را از سمت مدیرعاملی کنار گذاشته و فرد با تجربه تری را برای این پست در نظر بگیرند. اما در نهایت بعد از جلسه ای ۲ ساعته هولمز همه را قانع کرد که در این سمت باقی بماند.
بیشتر بخوانید: چگونه رهبر خوبی باشیم؟
شروع یک همکاری جدید
تنها یک قطره خون کافی است تا هر اطلاعاتی را راجب سلامت عمومی بدنتان در اختیارتان قرار دهیم.
الیزابت میخواست که دستگاه ترانوس مانند دستگاه تست قند، قابل حمل باشد. اما میخواست که علاوه بر قند، موارد بسیار بیشتری را در خون اندازهگیری کند. همین باعث پیچیدگی خیلی بیشتر و در نتیجه غیرممکن ساختن این ایده میشد.
اوایل سال 2006، ادموند کوو با الیزابت مصاحبه ای داشت و شیفته دورنمایی که الیزابت پیش رویش به نمایش گذاشت، شد. او دنیایی را توصیف کرد که داروها در آن، به لطف فناوریِ پایش خون ترانوس، در هر لحظه متناسب با وضعیت افراد تنظیم میشدند. الیزابت این واقعیت را متذکر شد که سالانه تقریبا یکصد هزار آمریکایی به خاطر عوارض جانبی دارو جان خود را از دست میدادند.
اخیراً یکی از اعضای هیئت مدیره ترانوس به ادموند پیشنهاد داده بود که بخش مهندسی شرکت را به عهده بگیرد. اگر این پیشنهاد کاری را میپذیرفت، وظیفه اش تبدیل نمونه اولیه ترانوس 0.1 به محصولی قابل عرضه بود تا شرکت بتواند آن را تجاری سازی کند. که او پس از شنید سخنان الهام بخش الیزابت این کار را پذیرفت. ادموند که او را اِد صدا میکردند، مهندس شناخته شدهای در سیلیکونولی بود که بعنوان حلال مشکلات شهرت داشت. اما مدتی نگذشت که اِد متوجه شد ترانوس سختترین چالش مهندسی است که تا به آن روز بر عهده گرفته بود. درواقع، تجربه کاری او در زمینه الکترونیک بود نه تجهیزات پزشکی.
بیشتر بخوانید: دیجیتالیسازی مراقبتهای پزشکی
استفاده از کمترین میزان خون در آزمایشات؛ چالشی برای ادموند
از سوی دیگر نمونه اولیهای که به او داده بودند بیشتر شبیه مدل آزمایشی بود که الیزابت در ذهن داشت. مشکل اصلی، اصرار الیزابت در استفاده مقدار بسیار کم خون بود. او و مادرش از سوزن و آمپول میترسیدند. به همین دلیل الیزابت میخواست فناوری ترانوس فقط با یک قطره خون که از سر انگشت گرفته میشد، کار کند. مقدار خونی که اجازه داشتند با آن کار کنند آنقدر کم بود که مجبور بودند خون را با محلول نمک رقیق کنند تا حجم بیشتری خون در اختیار داشته باشند.
چالش دیگری که با آن مواجه بودند هزینه ساخت هر دستگاه بود که هر کاتریج یکبار مصرف بیش از دویست دلار هزینه داشت. در هر صورت اگر الیزابت به آنها اجازه میداد که از خون بیشتری استفاده کنند، شانس موفقیت بیشتری داشتند. اما الیزابت اجازه این کار را نداد. از طرفی الیزابت برای روزی که بتواند فروش محصولاتش را شروع کند دو میلیون دلار هزینه کرده بود. ظاهرا آن روز بسیار دور بود. و سرانجام بدلیل برباد رفتن شش میلیون دلار بودجه شرکت، ترانوس 9 میلیون دلار دیگر جذب سرمایه کرد. آنها هرگز دستگاه ترانوس را به جایی نرسانده بودند که درست کار کند. و مطمئناً آنقدر خوب نبود که برای بیماران واقعی استفاده شود اما الیزابت هنوز هم مشتاقانه این طرح آزمایشی را ادامه میداد.
بیشتر بخوانید: 11 استارتاپ برتر جهان در حوزه سلامت
استارتاپها میتوانند درسهای زیادی از افتضاح بزرگ الیزابت هولمز و شرکت ترانوس و کلاهبرداری در سیلیکون ولی بیاموزند
داستان الیزابت و ترانوس و کلاهبرداری در سیلیکون ولی دربارۀ امتیازهای سلبریتیبودن عبرتآموز است. در ظاهرِ ماجرا، او مانند خانم جوان و زیرکی رفتار میکرد که نسبت به آنچه انجام میداد بسیار مشتاق بود؛ دقیقا تمام خصوصیاتی را داشت که از یک کارآفرین در سیلیکونولی انتظار میرفت. یک مدیر پرجذبه و زبردست با داستان شخصی بهیادماندنی که مناسب بخش شرح حال در مجلات معروفی چون فوربز و فرچون است. این مسئله به خودی خود مشکلی ندارد. مدیرعاملی که همچون ستارههای راک مشهور است میتواند برای استارتاپ امتیاز بزرگی باشد. اما شهرت به تنهایی نمیتواند به مهمترین رکن در موفقیت تبدیل شود. شرکت ترانوس و داستان کلاهبرداری در سیلیکون ولی به بدترین وجه ممکن نشان میدهد که چه سرنوشتی در انتظار کسی ست که اعتبار و محبوبیت شخصی را از تمام فاکتورهای موفقیت مهمتر میداند.
افشای راز ترانوس
مردم از ترانوس و کلاهبرداری در سیلیکون ولی چیزی نمیدانستند تا اینکه کریرو، روزنامهنگار وال استریت ژورنال، این ماجرا را آشکار کرد. کتاب«Bad Blood» نوشتۀ جان کریرو، با نگاهی استثنایی به درون ماجرا براساس صدها مصاحبه با بیش ازیکصدوپنجاه نفر، شامل بیش از شصت کارمند پیشین ترانوس ارائه میدهد. به این علت که کریرو نقش مهمی در سقوط ترانوس ایفا کرد.
همچنین «Bad Blood» یکی از کتاب های پیشنهادی بیل گیتس میباشد که میتواند تجربیات زیادی به خواننده منتقل کند. برای شروع، یک شرکت در هیئتمدیرهاش به متخصصانی با مهارتهای مرتبط نیاز دارد. در هیئتمدیرۀ ترانوس چند فرد سرشناس حضور داشتند، که شامل چندین وزیر کابینه و سناتور پیشین میشد، اما مسئله اصلی این بود که هیچ یک از آنها هیچ گونه تخصصی در تشخیص پزشکی نداشتند. اگر چنین تخصصی داشتند، ممکن بود خیلی زودتر هشدارها را ببینند.
روایت کلاهبرداری در سیلیکون ولی در قالب فیلم
ترانوس و کلاهبرداری در سیلیکون ولی داستان بلندپروازی غیرمسئولانه الیزابت است؛ داستانی که وقتی بدانیم بر زندگی و سلامت افراد اثرگذار بوده وحشتناکتر میشود. الیزابت بدون هیچ اطلاعات دقیقی و تنها با فروختن قصه خود، توانست خود را تا نزدیکی رویایی که داشت بکشاند؛ رویایی که در راه رسیدن به آن تمام تلاش خود را کرده بود تا حتی از نظر ظاهری هم بیشترین شباهت را به استیو جابز حفظ کند. داستان کلاهبرداری در سیلیکون ولی حتی دستمایه تولید فیلممستند شناختهشدهای با نام در جستجوی خون در سیلیکونولی هم قرار گرفته است.
فناوری سلامت به رویکردی متفاوت از دیگر انواع فناوری نیاز دارد، چرا که زندگی انسانها در خطر است. کریرو دربارۀ این مینویسد که چگونه هولمز از استیو جابز و بیمیلی او در چشم پوشیدن از رویاهایش بت ساخته بود. این درحالی است که این رویکرد برای مصرفکنندۀ وسایل الکترونیکی اشکالی ندارد. زیرا اگر گوشی جدید آنطور که ادعا میکند کار نکند کسی آسیب نمیبیند، اما برای شرکتی که حوزۀ فعالیتش سلامتی است کار غیراخلاقی و غیرمسئولانهای است. هولمز این تصور را تبلیغ کرد که ترانوس چه میتواند باشد، نه اینکه واقعاً چیست!
1 دیدگاه