شریک تجاری داشتن، منافع بسیار زیادی دارد. اول اینکه شما هرچه دارید را ضرب در دو میکنید. به جای یک طرز فکر، دو طرز فکر خواهید داشت. کسی در کنارتان خواهد بود که در مواقع سختی و در مواجهه با چالشهای مختلف میتواند به شما کمک کند. اما متاسفانه پژوهشها نشان داده است که 70 درصد شراکتها به شکست میانجامند. در واقع اگر دو شریک ارتباط خوبی با هم نداشته باشند و به لحاظ تعهد کاری در سطح یکسانی نباشند، شراکت در کار خیلی راحت میتواند مثل یک کشتی سوراخشده و به زیر آب برود.
اگر چنین اتفاق ناگواری برای شما رخ داد، باید بتوانید روی پای خودتان بایستید و بهتنهایی کسبوکارتان را به پیش ببرید. البته این کار در ابتدا خیلی سخت خواهد بود اما بدانید که ماههای اولیه در تنها کارکردن میتواند در نهایت به اوقات خوشی در آینده ختم شود، اما برای رسیدن به این اوقات خوش باید راهکارهای زیر را مدنظر قرار دهید:
مطلب پیشنهادی: نکات انتخاب شریک تجاری مناسب و ۸ ویژگی یک شریک تجاری موفق
حس شکست در از دستدادن شریک را از خود دور کنید.
در اغلب موارد حس شکست و ازدستدادن خیلی بیشتر از حس پیروزی و بهدستآوردن به شما آسیب میزند. تصور کنید که اگر 100 میلیون تومان در یک سرمایهگذاری تجاری بهدست آورید، چقدر خوشحال میشوید؟ اگر 100 میلیون تومان در یک سرمایهگذاری دیگر از دست بدهید، چقدر ناراحت میشوید؟ حالا این دو حس را با هم مقایسه کنید و ببینید حس خوشحالیتان بیشتر بوده و یا حس شکستتان؟ اما حواستان باشد که شرایط میتوانست بدتر از این هم باشد. این امکان وجود داشت که شما با ازدستدادن شریک خود اساسا کل کسبوکارتان را از دست بدهید.
بنابراین راهش این است که اجازه ندهید حس شکست از درون شما را نابود کند. خیلی از صاحبان کسبوکار هر کاری میکنند تا از شکست دور بمانند. اما شکست هم میتواند ایجادکننده قدرت باشد. با یک چشمانداز صحیح و درست شکست میتواند نیرویی در شما ایجاد کند که شما را به اقدامکردن و یافتن موفقیت برساند. یادتان باشد که هیچکسی نمیتواند سرنوشتی که برایتان مقرر شده را از شما بدزدد. بنابراین حواستان را جمع کنید و مسیرتان را ادامه دهید.
هر آنچه که از شراکت در کار باقیمانده را نجات دهید.
وقتی شراکت شما با شریکتان به هر دلیلی به بنبست میرسد، مسلما چیزهایی از دست خواهید داد. البته آنچه که از دست خواهید داد، در یک روند حقوقی و قانونی مشخص میشود. اما تمام سعی شما باید بر این موضوع متمرکز باشد که تا آنجا که میتوانید هر چیزی که باقیمانده را به نفع خود نجات دهید. حتی ممکن است بد نباشد برای این کار یک وکیل استخدام کنید. برای مثال، ممکن است کنترل خود را بر وبسایت شرکت، لیست ایمیلها و حسابهای شبکههای اجتماعی از دست بدهید.
اما اگر بتوانید محتوایی که تولید کردهاید را نجات داده و برای خودتان نگاه دارید، آنوقت قادر خواهید بود بار دیگر برند خود را از نو بنا کنید. همین مسئله میتواند دوباره شما را روی پاهایتان نگاه دارد. اگر بعد از شکست خوردن در شراکت، قصد دارید شرکت جدیدی ایجاد کنید، درباره آنچه که در گذشته ساخته بودید و حالا از دست دادهاید، فکر کنید و ببینید آیا میتوانید بار دیگر مالکیت آنها را بهدست آورید یا نه.
مطلب پیشنهادی: آیا برای شروع کسبوکارتان به وکیل نیاز دارید؟
پس از اتمام شراکت کاری، آنچه که نمیتوانید انجام دهید، برونسپاری کنید.
وقتی روی کارتان مسلط هستید، مسلما حس خوبی خواهید داشت و قادر خواهید بود با چالشها مواجه شوید. اما در هر کسبوکاری، کارهایی هست که شما بهتنهایی قادر به انجامش نیستید. یا اینکه مهارت لازم برای انجامشان را ندارید. حواستان باشد که به وقت شکست شراکت همه چیز روی سرتان خراب میشود و گاهی اوقات اساسا آنقدر خسته و کلافه هستید که وقت کافی برای رسیدگی به همه کارها ندارید. در چنین شرایطی به جای اینکه زیر بار کارها له شوید، بهتر است بخشی از کارها را برونسپاری کنید.
علاوه بر این، گاهی اوقات ممکن است متوجه شوید که کارهایی هست که همیشه شریکتان انجام میداده. و حالا این شما هستید که باید آنها را بهتنهایی انجام دهید، درحالیکه یا اطلاعی در موردشان ندارید یا مهارت لازم برای انجامشان را ندارید. اگر مهارت انجام آنها را ندارید، مجبور نیستید کلی وقت صرف کنید تا آن مهارتها را بیاموزید. راهحل این است که خیلی راحت آن کارها را برونسپاری کنید و توجه و تمرکز خود را به کارهای دیگر معطوف کنید.
مطلب پیشنهادی: به عنوان یک کسب و کار،این موارد را میتوانید برونسپاری کنید
درباره کسبوکار جدیدتان همهجا حرف بزنید.
اگر شراکتتان شکست خورد و مجبور شدید دوباره برندسازی کنید، باید کاری کنید که همه درباره شما بدانند. برای این کار میتوانید در جلسات سخنرانیها، پادکستها و شبکههای اجتماعی حضور پیدا کنید و درباره کسبوکار جدیدتان حرف بزنید و شرایط جدید را تشریح کنید. این کار نهتنها باعث میشود که همه بدانند شما در ادامه کارتان مصمم هستید. بلکه مشتریهای جدیدی برایتان ایجاد میکند. شما زمانی کسبوکاری را با شریکتان آغاز کردید چون فکر میکردید اگر کسی را در کنارتان داشته باشید، احساس امنیت بیشتری خواهید داشت. اما حالا این شراکت شکستخورده باید سعی کنید به دنبال نوعی جدیدی از ثبات باشید. ثباتی که پیشتر حتی تصورش را هم نمیکردید.
مطلب پیشنهادی: چطور ایده نو به کسب و کار تبدیل میشود؟
داستانی در ارتباط با انتخاب شریک نامناسب
فلیپه میلان کارآفرینی است که روی خدمات ارسال ایمیل کار میکند و فعالیتهای خود را در شرکتی به نام SndGrid که در کلرادو مستقر است، متمرکز کرده. این شرکت بستر ارتباط مشتریان را برای ارسال و دریافت ایمیل فراهم میسازد. فلیپه اهل سانتیاگوست و مسیر تبدیلشدن به یک کارآفرین را از آنجا شروع کرده. درست پس از وقوع زلزله در شیلی، او کارش را با برادرش شروع کرد. آنها خدماتشان را به افرادی ارائه میکردند که در حال تاسیس شرکت و شروع کسبوکار بودند. کارآفرینی در خانواده آنها سابقه دارد و والدینشان هم کارآفرین هستند. حتی پدربزرگ فلیپه هم کسبوکار خودش را داشته و به همین دلیل است که فلیپه از ۱۶سالگی شروع به ایجاد کسبوکار خودش کرد. در همان سن بود که او فروش ابزارآلات دستدوم را آغاز کرده و پس از آن وارد بازاریابی برخط (آنلاین) شد. فلیپه میلان درباره کارش و تجاربی که به دست آورده، میگوید:
«به عنوان یک کارآفرین من صاحب شرکتی تکشاخ با ارزش چندصدمیلیونی نیستم. اما میتوانم تجارب خودم از شکست را در اختیار دیگران بگذارم و این یکی از دلایل خشنودی و رضایتم است. به صاحبان طرحها و کسانی که میخواهند کسبوکاری ایجاد کنند، توصیه میکنم با خودشان صادق باشند و ارزیابی درستی از منطقیبودن طرحشان به دست بیاورند. به خیابان بروید و با سایرین درباره طرحتان صحبت کنید. نظرات آنها را جویا شوید، بپرسید که درباره طرح شما چگونه فکر میکنند. یک مرتبه در شیلی که بودم، در یک کارگاه مربوط به کسبوکارهای نوپا شرکت کردم و این زمانی بود که میخواستم برنامک (اپلیکیشن) برای تسهیل بازپسگیری پول از دوستان را بنویسم.
چرا که معمولا وقتی با دوستانم بیرون میرفتیم، من هزینهها را پرداخت میکردم و درخواست بازپرداخت پول از آنها ناپسند به نظر میرسید. اما من به عنوان یک دانشآموز نیاز داشتم که آنچه را برای آنها پرداخته بودم، پس بگیرم. بنابراین طرح خودم را ارائه کردم و طرح پذیرفته شد. یک گروه کاری ۵ نفره فراهم کردم و سراغ رهگذران رفتیم و از آنها پرسیدیم آیا حاضر هستید برای بازپسگرفتن پول خود از دوستانتان پولی پرداخت کنید و آنها با اشتیاق پاسخ مثبت میدادند.»
مطلب پیشنهادی: کارآفرین کیست و کارآفرینی چیست؟
آنچه ما از این تمرین آموختیم، اینکه اگر نخستین گروه از افرادی که با آنها صحبت میکنید، طرح تجاری شما را منطقی ندیدند، بهتر است آن را تغییر دهید. غیر معقول به نظر رسیدن یک طرح علامت قرمزی است که باید به آن توجه کرد. این به معنای احمقانه یا بیفایده بودن طرح نیست. بلکه نشان میدهد لازم است تلاش کنید چیزی مفید از طرحتان به مخاطب منتقل شود. و راهی را بیابید که اجرای طرح را برای دیگران مفید و جذاب کند. سپس به جمع مردم برگردید. در ابتدا مشکل را برای آنها شرح دهید و اگر وجود مشکلی که مطرح کردید، برای آنها قابل فهم بود، بگویید که طرحی برای حل این مشکل دارید. در این زمان است که مردم از دید خودشان به شما میگویند که طرح منطقی هست یا نه.
درباره شکست شراکت کاری
فلیپه میلان درباره شکست شراکت در کار میگوید: «من بدترین شریک بنیانگذار را انتخاب کردم. او در مدت ۲هفته موفق به تخریب ۲ سال کار شرکت شد. پس از ۲ سال کار مداوم روی طرح من ارتباط با دوستان زیادی را از دست داده بودم. او هم یکی از دوستانم بود که در کار برنامهنویسی عالی بود. احساس میکردم برای پیشبرد کار نیاز به شراکت در کار دارم. اما او پس از بروز اتفاقی در زندگی شخصیاش کار را رها کرده و غیب شد. انتخاب یک دوست به عنوان شریک بنیانگذار الزاما تصمیم درستی نیست. من چشم بسته به او اعتماد کردم. در نتیجه وقتی که او رفت همه چیز از دست رفته بود و نرمافزاری در کار نبود که ارائه کنم.»
مطلب پیشنهادی: پرسودترین کسبوکارهای خانگی در ایران