اینکه شرکتی از حوزه سنتی به حوزه نوآوری و شتابدهی بیاید و استارتاپهایی هم در دل آن شکل بگیرند، اتفاقی نیست که خیلی طی سالهای اخیر تکرار شده باشد. بلکه همواره بهعنوان یک نیاز از آن یاد شده است. شرکت سازههای پارچهای دیبا که سابقه فعالیت در حوزه طراحی سازهها و مبلمان شهری را دارد، چندین سال است که به واسطه طراحی و بازسازی کارخانه نوآوری آزادی، به اکوسیستم استارتاپی ایران وارد شده و مرکز شتابدهی راهاندازی کرده است. در این گفتوگو با علیرضا بهزادی و لیلا عراقیان، بنیانگذاران کارگاه نوآوری هفت و هشت در مورد روندی که طی مراحل کارآفرینی داشتهاند، سختیهای کار، اینکه پول همه چیز نیست، اهمیت خلق ارزش، ظرفیتهای حوزه معماری برای راهاندازی استارتاپ، الزامات دفتر کار اداری و استارتاپی که نیازهای افراد تیم را فراهم کند و… صحبت کردهایم.
چگونه از فعالیت در حوزه معماری و طراحی پل طبیعت به اکوسیستم استارتاپی رسیدید؟
در سال ۹۷ بود که از طرف همآوا برای بازسازی کارخانه نوآوری آزادی با ما تماس گرفتند و ما ضمن قبول این پروژه، برای انجام آن اقدام کردیم. این مکان یک کارخانه قدیمی بود که همآوا برای اینکه اکوسیستم نوآوری را دور هم جمع کند، میخواست مکانی مناسب برای اهالی اکوسیستم طراحی و ساخته شود.
در این پروژه ما کار طراحی و بازسازی را انجام دادیم و حین بازسازی، با کارفرما به توافق رسیدیم که با هزینه خودمان سولههای هفتم و هشتم را بازسازی و از آنها بهرهبرداری کنیم و به این صورت بود که ما وارد اکوسیستم استارتاپی ایران شدیم. بعد از پروژه کارخانه نوآوری، پروژههای دیگری از این جنس هم به ما محول شد. یعنی پروژههایی که طی آنها باید مکانهایی بازسازی میشد و به دفاتر امروز تبدیل میشد. با انجام این پروژهها، پروژه کنیا از طرف معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری هم به ما محول شد.
در مورد روند کاری کارگاه نوآوری هفت و هشت دیبا صحبت کنید و اینکه با طی چه مراحلی به هویت فعلی خود رسیده است.
الان ۱۶سال است که همراه با خانم عراقیان شرکت دیبا را راهاندازی کردهایم. من دورههای کاری این شرکت را به 4 دوره تقسیم میکنم. 4 سال اول مربوط به سازههای پارچهای و معماری سازه بود. 4 سال دوم مربوط به پل طبیعت بوده است که یک پروژه سخت و بزرگ برای ما بود.
4 سال سوم مربوط به باغ پرندگان و بخشهایی از ایرانمال بود و در دوره چهارم درگیر کارخانه نوآوری آزادی بودیم که نقطه ورود ما به اکوسیستم نوآوری کشور محسوب میشود. ما تاکنون در اکوسیستم استارتاپی فضاهایی با گنجایش بیش از ۱۳۰۰ صندلی طراحی کردهایم و همه اینها اجرا شده و به بهرهبرداری رسیده است.
طی دوره چهارم کاریتان وارد اکوسیستم استارتاپی شدید و در سولههای هفتوهشت مستقر شدید؛ ورود شما به اکوسیستم استارتاپی و استقرار در فضای نوآوری به چه دلیلی صورت گرفته است و شما چه نیازهایی دیدید که فکر میکردید میتوانید آنها را با ورودتان به اکوسیستم نوآوری و راهاندازی شتابدهنده برطرف کنید؟
خود ما وقتی که شرکت دیبا را شروع کردیم، کسی نبود که به اصطلاح دستمان را بگیرد و ما را از اشتباه کردن و از تکرار اشتباهات دیگران یا کارهای غیر ضروری منع کند یا راهنمایی کند که در مسیر درستی قرار بگیریم و به ما نشان بدهد که چه کارهای زیرساختی دقیقی باید انجام شود. بنابراین ما میخواهیم تجربیات خودمان را در اختیار علاقهمندان به این حوزه قرار دهیم. بهطور کلی فکر میکردیم که میتوانیم تجربههایی را که داریم، در اختیار افرادی قرار دهیم که در ابتدای راه قرار دارند.
ما در کارگاه نوآوری هفت و هشت، اولا اشتباهات خودمان را به تیمهای نوپا میگوییم که آنها آن اشتباهات را تکرار نکنند. ثانیا به آنها آموزش میدهیم که زیرساختهایشان را بسیار جدی بگیرند. همچنین به آنها آموزش میدهیم که به دراز مدت و طولانیمدت فکر کنند و به نوعی همه تجربههایی را که خودمان داریم، سعی میکنیم به این تیمها انتقال بدهیم.
با توجه به آنکه از فضای معماری و ساخت آمدهاید؛ نگاهتان به اکوسیستم استارتاپی از چه جنسی است؟
نگاه ما به اکوسیستم هم از جنس معماری و ساخت است. مثلا ما در کارگاه نوآوری هفت و هشت به دنبال اینکه در و دیوار زرد و نارنجی و رنگهایی از این دست داشته باشیم، نبودهایم. بلکه کیفیت فضایی را در این سولهها و سالنها خلق کردهایم که هر کسی که در آنجا قرار میگیرد، خوشش میآید و لذت میبرد. مثلا ما از نور روز و ارتفاع بلند استفاده درستی کردهایم که فضایی همراه با آرامش برای افرادی که در آنجا حضور دارند، ایجاد شود.
ضمن اینکه یکی از چیزهایی که ما سعی میکنیم به تیمها و بچههایی که بهتازگی کارشان را شروع کردهاند، آموزش بدهیم، لزوم انجام تغییر یا نیاز به تغییر است. خود ما زمانی فقط سازههای پارچهای کار میکردیم، بعد ساخت را به کارمان اضافه کردیم و بعد پل طبیعت را طراحی کردیم و بنابراین ایجاد تغییر از الزامات انجام هر کاری است و نباید از تغییر بترسیم. همین الان کار ما این است که فضایی را که متروک شده یا کارایی خاصی ندارد، تبدیل میکنیم به یک محیط دلپذیر برای کار.
نگاه ما به اکوسیستم و بحث معماری در آن هم از همین جنس بازآفرینی و ایجاد فضاهای راحت برای کار است. پروژه کارخانه نوآوری هم یک پروژه بازآفرینی بوده که تبدیل به جایی شده که جوانان و افراد صاحب ایده در آن حضور دارند و کارشان را پیش میبرند. همچین ما در کارگاه نوآوری هفت و هشت به دنبال چابکبودن فرایندها هستیم و اینکه افراد در عین حال که حواسشان به ساختار کاریشان است، به دنبال تغییر باشند چون دنیا، دنیای تغییرات لحظهای است.
چه مدل شتابدهی را در استودیو و کارگاه نوآوری هفت و هشت دنبال میکنید؟
مدل شتابدهی ما بهصورت استارتاپ استودیو است. یعنی به جای اینکه فراخوانی برای جذب استارتاپها بدهیم، از آنجایی که میدانیم مسئله چه چیزی است و قرار است چگونه حل شود، از درون خود ساختار موجود، تیمهایی تشکیل دادهایم. تا الان 4 تیم داریم که به پلتفرمهایی تبدیل شدهاند که خودشان الان شرکتهای درآمدزایی هستند. پلتفرمهایی چون نمد، پویا، اینچ و…
معماری چگونه میتواند به پیشبرد پروژهها و کارآفرینان جوان کمک کند؟
وقتی پروژهای به ما معرفی میشود، نگاهمان این است که پروژه را به شکلی نوآورانه پیش ببریم. از طرفی اعتقاد داریم که در مورد هر پروژهای، معمولا ۵۰ درصد خود پروژه و ۵۰ درصد بهرهبردار است که در نتیجه نهایی تاثیرگذار است. در زندگی خودمان این تجربه وجود دارد که گاه یک رستوران یا یک کافه به جای مورد علاقه مشتریان تبدیل میشود و این به نوع بهرهبرداری از آن فضا هم مربوط است.
به نظر من در اکوسیستم استارتاپی هم اگر بهرهبرداری خوبی روی پروژهها وجود داشته باشد، به رشد اکوسیستم کمک میکند. ما در فرایند کاریمان به این مسائل اهمیت میدهیم تا آدمها بدانند که برای چه کاری آنجا هستند و نیازشان چیست تا بتوانند روی کارشان تمرکز کنند. و به آنها کمک شود که ایدههایشان را پیش ببرند. آنها باید در یک فضای درست و صمیمی و جلوبرنده حضور داشته باشند. معماری کمک زیادی به رشد چنین تیمهایی میکند.
راحتی فضایی که در آن یک نفر کار میکند، ارتفاع سازه، آرامشی که وجود دارد و مسائلی از این دست بسیار به افرادی که در یک فضا حضور دارند، کمک میکند که بتوانند با تمرکز بیشتر و با ذهن خلاقتر کار کنند. با معماری درست، افرادی که در یک فضا حضور دارند، بهراحتی در ساعتهای استراحت خود به میزهای کناریشان منتقل میشوند و یک کامیونیتی از ارتباطات شکل میگیرد که نقشی پیشبرنده در پروژههای مختلف بازی میکند.
مطلب پیشنهادی: افسانه موفقیت کارآفرینان جوان!
شما شتابدهنده مرتبط با خدمات معماری و سازه و طراحی راهاندازی کردهاید؛ در این حوزه چه منظر کاری و چه ظرفیتهایی برای آمدن تیمها به حوزه معماری شهری، فضاهای شهری و مسائلی از این دست وجود دارد؟
تیمهایی که در شتابدهنده ما حضور دارند، چند دسته هستند. یک دسته آنهایی هستند که از دل خود این شتابدهنده و ظرفیتهایی که ما میدیدیم، بیرون آمدهاند و یک دسته تیمهایی که از بیرون وارد شتابدهنده شدهاند.
تیمهایی که از دل خود شتابدهنده بیرون آمدهاند، همراستایی بیشتر و همسویی بیشتری با نگاهی که خود ما در کار داریم دارند و یکی از خصوصیات کاری ما این است که پروژههایی که به ما پیشنهاد میشود، به این تیمهای استارتاپی واگذار میکنیم. در حوزه ساختمان و مبلمان شهری و بهطور کلی معماری، جای زیادی برای رشد وجود دارد؛ چه به لحاظ محصول و چه به لحاظ ارائه خدمات.
چه حمایتهایی از تیمهایی که در شتابدهنده و کارگاه نوآوری هفت و هشت حضور دارند، میکنید؟
همانطور که اشاره شد، نوع حمایت ما بیشتر از جنس انتقال تجربه، در اختیار گذاشتن تجهیزات و امکانات و سپردن پروژههایی که به ما معرفی میشود، به آنهاست. همچنین تجهیزات و ماشینآلات را در اختیار آنها قرار میدهیم که نیازی به هزینهکردن برای خرید آنها نداشته باشند. در حوزه کاری ما جنس کاری استارتاپها فقط ارائه خدمات نیست بلکه نیاز به تجهیزات چون ابزارآلات، ماشینآلات و متریال دارند.
وقتی شما با یک شرکت یا با یک تیم فرهنگ کاری نزدیکتر یا مشترک دارید، راحتتر با آنها کار میکنید. تشکیل تیمهای استارتاپی در شتابدهنده ما به این صورت بوده که بچههایی که در شتابدهنده ما بودهاند و معمولا سابقه کاری بالای 5 سال با شرکت ما دارند، فرهنگ کاری شرکت را دریافت کردهاند و وقتی میخواهند مستقل شوند و تجربههای خود را پیش ببرند، ما این فرصت را در اختیارشان قرار میدهیم که بتوانند در یک تیم مستقل رشد کنند و به کارشان ادامه بدهند.
5 سال کارکردن زمان خوبی است که افراد به سطحی از رشد برسند که جرأت راهاندازی کاری را داشته باشند. گاهی هم خود ما با شناسایی توانایی بچهها به آنها پیشنهاد میدهیم تا در حوزهای که قوی هستند، کاری راهاندازی کنند. در مورد منظر بازار و اندازه این بازار هم باید بگویم که به نظر من در حوزه معماری و ساختمان و مبلمان شهری و… مقیاسپذیری از جنس سایر حوزههایی که استارتاپهای بزرگ در آنها حضور دارند، امکانپذیر نیست. اما با تکنولوژی، خلاقیت و نوآوری میتوان این حوزه را چابک کرد و هزینههای تمامشده را کاهش داد.
اکوسیستم نوآوری به ما یاد میدهد که از رشتههای دیگر هم یاد بگیریم و تحلیلهای درستی داشته باشیم. مثلا صنعت ساختمان باید چابک شود. یعنی لینک درست بین نوآوری و صنعت و گروههایی که بهدرستی بتوانند آن را توسعه دهند، برقرار شود. اما در حال حاضر، چنین رهیافتی در مملکت ما یا وجود ندارد یا خیلی ضعیف است ولی راه موفقیت همین ایجاد لینک درست بین مواردی است که به آنها اشاره کردم.
مطلب پیشنهادی: ۵ روش برتر رشد و مقیاسپذیری استارتاپ
با توجه به آنکه شما یک شتابدهنده تخصصی در حوزه معماری راهاندازی کردهاید، به نظرتان راهاندازی شتابدهنده تخصصی میتواند جایگزین شتابدهنده جنرال شود؟
در فضای امروزی شتابدهندههای زیادی شکست خوردهاند. دلیل این شکستها را چه میدانید؟
اگر شروع اکوسیستم نوآوری را از حدود سال 90 بدانیم که شتابدهندههای زیادی هم راهاندازی شدند و برخی الان وجود ندارند، به نظر من از ۱۴۰۰ به بعد خیلی از شتابدهندهها در هم ادغام میشوند و روی یک حوزه خاص تمرکز خواهند کرد. یعنی به سمت تخصصیشدن حرکت میکنند. چون شتابدهنده به شکل سابق پاسخ مناسبی به نیازها نمیدهد. مثلا در حوزههایی مثل صنعت ساختمان باید شتابدهندههای تخصصی داشته باشیم.
شتابدهندههای تخصصی بهعنوان مکمل دانشگاهها عمل خواهند کرد و آنچه را که دانشگاهها به بچهها نمیگوید، شتابدهنده به بچهها آموزش میدهند. و حداقل به آنها یاد میدهند که مسیر درست کدام است. ضمن اینکه شتابدهندهها محلی برای آزمودن هم هستند و برخی از بچهها که با داشتن یک ایده، آن آخر دنیا و تنها ایده موجود در دنیا میدانند، در شتابدهنده و در کنار مربیان آزموده میشوند و به نوعی میانهرو و منعطف خواهند شد. چنین بچههایی در کل بیزینسشان افرادی منعطف و میانهرو خواهند بود.
در مورد شیوه پیشآمدن در مسیر کارگاه نوآوری هفت و هشت دیبا که تجربه قبلی یا الگویی در آن وجود نداشت، صحبت کنید.
روز نخستی که دیبا را شروع کردیم، هیچ برنامهای نداشتیم. اما خیلی انعطافپذیر و منعطف کار کردیم و سعیمان این بود که چیزهای زیادی یاد بگیریم. هر پروژهای برای ما ورود به دنیای جدیدی بود که چیزهای زیادی به ما یاد میداد. بسیاری از فارغالتحصیلان معماری میخواهند در یک دفتر معماری کار کنند. ولی ما یک روش بسیار متفاوت را در پیش گرفتیم و به سراغ یک حوزه جدید رفتیم و کار خودمان را شروع کردیم.
روزی که کارمان را شروع کردیم، به هیچ عنوان نمیدانستیم که قرار است پل طبیعت را طراحی کنیم یا پروژه بزرگی مثل کارگاه نوآوری هفت و هشت را در دست داشته باشیم یا مثلا وارد کشوری مثل کنیا بشویم و به حوزه صادرات ورود کنیم. ما فقط گامبهگام پیش آمدیم و در انجام هر پروژه سعی کردیم که بهترین خودمان باشیم و بهترین کیفیت را عرضه کنیم. به نظر من مهمترین خصیصه ما این بود که دائما یاد میگرفتیم و تجارب یادگیریمان را به پروژههای بعدی منتقل میکردیم.
جملهای وجود دارد که میگوید حرفهایها محدودیتهای کار را میدانند و در محدوده همان محدودیتها فکر میکنند. اما آماتورها و تازهکارها به دلیل اینکه محدودیتها را نمیشناسند، به بینهایتها فکر میکنند. من بشخصه فکر میکنم که ما دوست داریم همیشه آماتور بمانیم و همیشه به بینهایتها فکر میکنیم و به چیزهایی که شاید از نظر حرفهایها غیرممکن است. ما رشد ارگانیکی داشتهایم و میخواهیم همچنان به این رشد ارگانیک ادامه دهیم.
تمرکز بر نوآوری و خلاقیت به جای نگرانی برای محدودیتها و ترسها
وقتی پروژهای به ما معرفی میشود، به این نکته فکر میکنیم که چه نوآوری و خلاقیتی میتوانیم بهکار بگیریم و با این تفکر به دل پروژه میرویم و نگران محدودیتها و ترسهای نیستیم. ما کار را میگیریم، جلو میبریم و منتظر میمانیم تا نتایجی که بهدست میآید، ما را غافلگیر کند چون غافلگیر شدن به وسیله آنچه که خودت ایجاد و خلق کردهای، بسیار خوشایند است. ما بارها این تجربه را داشتهایم و هیچگاه سعی نمیکنیم که تجربه دوباره غافلگیرشدن را از خودمان بگیریم.
عطار در تذکرهالاولیا میگوید: «این کاری نباشد که در خانه متواری شوی. کار آن باشد که گام در راه نهی. هیچ نگویی. به راه بنگری. راه خود با تو خواهد گفت از آن هزار پرسش بر دلت.» ما در عین حال که نقشه راه داریم و برای پیشبرد یک پروژه همه چیز را مشخص میکنیم، از متریال، نقشه ساخت و طراحی و… ولی بقیه مسائل در خود مسیر اتفاق میافتد. مثلا برای پروژه کنیا در آن کشور بودم که به خاطر شیوع کرونا و بستهبودن فرودگاهها نتوانستم به ایران برگردم.
طی این مدت به شناخت آن جامعه پرداختم و متوجه شدم که بازار بکری برای صادرات خدماتی که ما داریم در آنجا وجود دارد. همچنین یک جامعه جوان با منابع انسانی خیلی خوب دارند و از زیرساختهای اینترنتی خوبی برخوردار هستند. بعدها در یک گزارش خواندم که طی سالهای آینده، 5 کشور جزو سرآمدان نوآوری در دنیا خواهند بود و یکی از آنها کنیاست. من با کشفوشهود و قدم در راه نهادن این اطلاعات را به دست آورده بودم و بعدها آن گزارش را هم دیدم.
در مورد بحثهای مالی مرتبط با طراحی پل طبیعت کمی توضیح دهید. آیا تجربه شکست، بیپولی و نداشتن سرمایه را داشتید؟
با توجه به اینکه یکی از نکاتی که در مورد سازنده یا طراح پل طبیعت توجه را جلب میکند، بحثهای مالی خیلی بزرگ است و این تصور ایجاد میشود که طراحان چنین سازهای مبالغ کلانی دریافت کردهاند.
چیزی به نام شکست به این صورت که در سرگذشت برخی از افراد و برخی کارآفرینان وجود دارد، در مسیر کاری ما وجود نداشته. اما در مورد مسائل مالی باید بگویم که برخی از پروژههای در ظاهر بزرگ و مهمی که ما تاکنون انجام داده ایم، برای ما سود مالی نداشتهاند. شاید پروژه پل طبیعت از دور این تصور را ایجاد میکند که مسائل مالی بزرگی در میان بوده ولی اصلا به این صورت نبوده و حتی گاهی در برخی پروژهها ما ضرر مالی هم داشتیم.
من هم الان میدانم که برخی از بچهها به عشق زود به پول رسیدن کاری راهاندازی میکنند اما معمولا موفق نمیشوند. اما بحث فقط این نیست که در شروع کار پولهای کلانی به دست بیاید بلکه شاید ارزش کاری که انجام میشود، در درازمدت صدها برابر رقم اولیهاش باشد.
نباید همه چیز را در پول دید و معنا را فراموش کرد. بچهها معمولا لذت انجام یک کار را در نظر نمیگیرند. درحالیکه برای خود من به این صورت است که وقتی در کنار سازهای که طراحی کردهایم، قرار میگیرم و استفاده مردم را از آن میبینیم و حال خوبشان را تماشا میکنم، چنین لذتی را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکنم. به نظر من هر کسی برای انجام هر کاری باید به معنای آن کار فکر کند و کار از جانش برآید.
یکی از مسائلی که بهنظر من باید به آن توجه شود، این است که در کنار پارامترهای اقتصادی و سود مالی و… باید اثر اجتماعی یک کسب و کار هم اندازهگیری شود. مفاهیمی چون اثر اجتماعی یک کسبوکار باید در شتابدهندهها هم جزو ملاکها باشد و از صاحبان ایده پرسیده شود.
یکی از مسائلی که معمولا روی آن تاکید وجود دارد، بحث صادرات در حوزه فناوری است. حضور شما در کنیا نوعی صادرات خدمات محسوب میشود؟
داستان پروژه کنیا به این صورت است که ساختمانی که قرار بود آن را بازسازی کنیم، محل سفارت ایران بوده است. بعد از اینکه سفارت به ساختمان دیگری منتقل شد، این ساختمان که بدوناستفاده مانده بود. طی تفاهمنامهای بین وزارت امور خارجه و معاونت علمی و فناوری، در اختیار معاونت علمی قرار گرفت تا به جایی برای توسعه و گسترش کسبوکارهای ایرانی که میخواهند در کنیا فعالیت کنند، تبدیل شود.
چون تجربه بازسازی کارخانه نوآوری و بازسازی فضاها و تبدیلشان به محیطهایی با ویژگیهای متناسب با کوورکینگ و محیطهای استارتاپی و شتابدهنده را داشتیم، این پروژه به ما واگذار شد. آن چیزی که در کنیا بازسازی و بهرهبرداری کردهایم، انگار که شعبهای از استودیو و کارگاه نوآوری هفت و هشت است. یعنی بهعنوان یک شتابدهنده و یک محیط کوورکینگ مورد استفاده قرار میگیرد. بازسازی این فضا با استفاده از نیروهای بومی و با نظارت کامل و حضوری خود ما انجام شد.
ما در این فضا هم به دنبال این هستیم که خدمات و محصولاتی را که در دیبا تولید میکنیم، در آنجا هم بفروشیم. چند پروژه مختصر هم تا الان داشتهایم. ولی در حوزه حمایت از استارتاپهای آنجا هنوز در اول راه هستیم و جلساتی داشتهایم. البته هر کشوری داستان و فرهنگ خود را دارد و سطح دانش و نوع ایدههای آنها با هم متفاوت است.
تجربه ارزشمند انجام پروژه در خارج از کشور
گاه ایدهها و پرزنتها اصلا در حد ورود به شتابدهنده نیست اما فعلا اقتضای کار در اینجا همین است. ما در مرحله آشنایی با فرهنگ این مردم و سنجش سطح دانش آنها برای راهاندازی کار هستیم. من در جایی خواندهام که تولید وقتی وجود دارد که بتوانید صادرات کنید. یعنی اینکه شما در محدوده کشورتان محصولی را تولید کنید و جمعیت محدودی در مرزهای کشور خودتان آن را بخرند، این تولید نیست. بلکه باید بتوانید براساس یک فرمول استاندارد همان محصول را در جای دیگری هم بفروشید.
پروژه کنیا توسط معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به تیم دیبا سپرده شد و به نوعی یک وزنکشی و نوعی برآورد قدرت تیمهای حاضر در شتابدهنده ماست که ببینیم در خارج از کشور چگونه برای انجام پروژهای که وجه فیزیکی هم دارد، تیم را آماده میکنند و چگونه انجامش میدهند. اینکه چگونه در نهایت محصول خود را بستهبندی میکنیم و پروژه انجام میدهیم، بهنوعی فرهنگ انجام یک پروژه در خارج از کشور را در خود دارد و تجربه ارزشمندی برای تیم ما خواهد بود. چون به خاطر تحریمها و… امکان انجام پروژههایی را در خارج از کشور به صورت گسترده نداریم.
مطلب پیشنهادی: افزایش بهرهوری کار تیمی در تیم های بزرگ
برای طراحی فضاهای کار اشتراکی از دفاتر چه شرکتهایی ایده و الگو گرفتهاید؟ آیا چنین دفاتری را از نزدیک هم مشاهده کردهاید؟
من استیشن اف فرانسه را وقتی بهتازگی افتتاح شده بود، از نزدیک دیدهام ولی در کشورهایی مثل امارات و شهر دوبی هم این فضاها را دیدهام. ما پروژههای زیادی را دیدهایم اما در نهایت کار خودمان را میکنیم و براساس فرهنگ و نیاز موجود و آن چیزی که مربوط به یک فرهنگ خاص است، فضای کار را طراحی میکنیم.
من در استرالیا چند فضای کار اشتراکی و استارتاپی را از نزدیک دیدهام و الان به لطف اینترنت خیلی از فضاها را در فضای اینترنت میبینیم. شرایط بازآفرینی و بازسازی در مورد هر پروژه متفاوت است. یک مسئله مهم هم برمیگردد به مسائل مالی محدود کارفرماها که در مورد پروژه کارخانه نوآوری هم این مسئله را داشتیم. وقتی شما باید با بودجه محدودی، محصولی ایجاد کنید یا خدمتی ارائه دهید که نتیجه خوبی هم داشته باشد، واقعا کار سختی است.
اما محدودیتها باعث میشود که خلاقانه عمل کنیم. مثلا در کارگاه نوآوری هفت و هشت برای طراحی و برای بازسازی، بسیاری از متریال از یک جایی در کارخانه به اصطلاح کنده شده و در جای دیگری بهکار رفته است. مثلا رسپشن ورودی اصلی، ورق سینوسی است که قبلا سقف بعضی از سولهها بوده است. یا نیمکتهایی که در لندسکیپ قرار دارند، پایههایشان قبلا پایه سینی های کابل در فضای زاویه و تخته ای روی آنها تختههای بنایی بوده که در حین عملیات بازسازی از آنها استفاده و نهایتا شکسته بودند و دیگر قابل استفاده نبودند و ما از آنها استفاده دیگری کردهایم.
آیا معماری در فضای کار اشتراکی در مسائل ظاهری خلاصه میشود؟
معمولا وقتی از فضا و معماری در حوزه کار و در ارتباط با استارتاپها صحبت میکنیم، دفاتری مثل گوگل و شرکتهای بزرگ در ارائه خدمات آنلاین با مبلمان رنگارنگ و فضای رنگی به ذهنمان خطور میکند.
ما برای انجام هر پروژهای، نمونه مطالعاتی میبینیم اما همیشه یک مسئله برای ما مطرح است و آن پدیدهای به نام انسان است که نیازهایی دارد و باید طراحی و بازسازی براساس نیازهای او صورت بگیرد. مثلا نیاز به سکوت، نیاز به آرامش، نیاز به نور، نیاز به فضایی برای نشستن و راه رفتن، نیاز به سایه و… که همگی را باید در طراحی در نظر گرفت. ما باید مطلوبیت فضا را برای انسانها ایجاد کنیم.
در مورد تصاویر دفاتر شرکتهایی چون گوگل و… که در فضای اینترنت یا جاهای دیگر هم میبینیم و خیلی زیبا به نظر میآیند، باید بگویم که در مصاحبه یکی از کارکنان این شرکتها میخواندم که از او پرسیده بودند آیا در این دفاتر خیلی راحت هستید و گفته بود: اصلا. اتفاقاً اوضاع افتضاح است و من حتی نمیتوانم با تلفن صحبت کنم چون دائما سروصدا وجود دارد.
چه المانهایی را در فضای مورد نیاز استارتاپها رعایت میکنید؟
درواقع شما با درک خطاها یا اشکالات موجود در طراحیهایی که بعضا خوشآبورنگ هم به حساب میآیند، سعی میکنید که طراحیای متناسب با نیازهای انسانها داشته باشید.
آن چیزی که ما در طراحی یک سازهای مثل محیط کوورکینگ و استارتاپی خیلی به آن اهمیت میدهیم، ایجاد یک فضای ساکت و یک فضای شخصی در دل یک فضای عمومی است. این اهمیت خیلی زیادی دارد بهویژه برای افرادی که قرار است روی ایدهای کار کنند یا پروژهای را پیش ببرند و نیاز به سکوت و تمرکز دارند.
این چیزی است که فقط وقتی در فضایی قرار بگیرید، میتوانید آن را درک کنید و چیزی نیست که در عکس بتوان آن را دید. الان اُپنآفیس خیلی مد شده اما معضلات آن در عکسها دیده نمیشود و ما فقط دفاتر خوشآبورنگی را میبینیم. اما ممکن است نیازهای کاربران را هم برآورده نکنند. پس صرفا استفاده از رنگ و وسایل بازی و… یک فضای استارتاپی ایجاد نمیکند. تنظیم فضای ساکت و مورد نیاز یک انسان که بتواند در آن کار کند و در عین حال با یک فضای عمومی و بزرگتر هم در ارتباط باشد، کار خیلی سخت اما لازمه این نوع فضاها است
تاکنون چه تعداد پروژه انجام دادهاید؟
در حوزه معماری بهطور کلی، بیش از ۴۰۰ یا ۵۰۰ پروژه در زمینههای مختلف کار کردهایم. در حوزه فضای نوآوری و اداری هم ۱۲پروژه انجام دادهایم و تعداد زیادی را هم در حال اجرا داریم.
حرف پایانی:
من میخواهم بهعنوان حرف پایانی به این نکته اشاره کنم که کارآفرینی به نظر من جنسش از مقوله ساختن است تا پیداکردن. ساختن هم صبوری میخواهد و به عشق نیاز دارد. باید آن را دوست داشته باشیم و در نهایت ایران توسط همین آدمهایی که الان در حال کارکردن هستند، ساخته میشود. کارآفرینی به نوعی ارتباطی ایجاد میکند بین قشر پایین مملکت با قشر متوسط و متوسط به بالا و نجات مملکت هم در نهایت توسط همین قشر متوسط خواهد بود.
مطلب پیشنهادی: درسهای کارآفرینی از زبان اپرا وینفری
بیوگرافی لیلا عراقیان معمار پل طبیعت و علیرضا بهزادی؛ بنیانگذاران کارگاه نوآوری هفت و هشت
لیلا عراقیان متولد ۱۳۶۲ است و از سال 1380 وارد دانشگاه شهید بهشتی شده و در رشته معماری تحصیل کرده است. همراه با علیرضا بهزادی در سال ۸۴ شرکت دیبا را راهاندازی کردهاند. علیرضا بهزادی متولد ۱۳۵۵ است و در زمینه معماری تحصیل کرده و در این زمینه تجربه کار عملی زیادی دارد. دیبا در آن زمان تنها شرکتی در ایران بوده که کار سازههای پارچهای را انجام میداده است. بهنوعی آنها شروعکننده انجام چنین پروژههایی در ایران بودهاند یا حداقل در آن زمان که آنها کارشان را شروع کردند، در این زمینه کسی فعالیت اینچنینی انجام نمیداد. لیلا میگوید چون تجربه قبلی زیادی در این زمینه وجود نداشت، ما طی یک فرآیند طولانیمدت خودمان را آموزش دادیم و در این مسیر تلاش کردیم و جلو آمدیم. شاید بشود گفت که در زمینه کاری خودشان یک استارتاپ بودهاند که ارزش جدیدی خلق کرده و به بازار ارائه کردهاند.
حدودا سال ۸۷ یا ۸۸ بوده که بعد از چند سال کار و کسب تجربه، با شرکت نوسازی اراضی عباسآباد آشنا میشوند. آشنایی با شرکت اراضی عباسآباد موجب میشود تا پروژههایی در مقیاسهای بزرگتر را برعهده بگیرند و آنها را به سرانجام برسانند. پروژههایی چون آمفیتئاتر پارک آب و آتش، پل ابریشم۲، پوشش بازار گل و…
دعوت به مسابقه طراحی و معماری پل طبیعت
انجام آن پروژهها موجب میشود که به مسابقه طراحی پل طبیعت دعوت شوند و در این مسابقه برنده شوند و پروژه پل طبیعت را برعهده بگیرند. این نکته را هم باید اضافه کرد که لیلا در سال 86 برای ادامه تحصیل در رشته معماری در مقطع ارشد، به کانادا رفته. اما برای طراحی پل طبیعت به ایران برمیگردد و یک سال و نیم برای انجام این پروژه در ایران میماند.
پل طبیعت را با همکاری یک شرکت ایتالیایی که در زمینه مهندسی سازه فعال بوده، انجام دادهاند. در این مدت لیلا در مقطع فوقلیسانس و به صورت از راه دور از آلمان مدرک ارشد دیگری در حوزه سازههای غشایی و پارچهای دریافت میکند.
ساخت پل طبیعت شهرت بسیاری برای تیم دیبا به همراه دارد. به نوعی که بعد از طراحی و ساخت پل طبیعت دیگر آنها را صرفا بهعنوان کسانی که در حوزه سازههای پارچهای فعالیت میکنند، نمیشناختند بلکه وارد فاز معماری هم شده بودند و کارهایی از این دست انجام میدادند.
لیلا و علیرضا در اینباره میگویند: اگر قرار باشد تنها کار طراحی انجام دهید، فقط به دفتر کار و کامپیوتر و ابزار طراحی نیاز دارید. اما وقتی مسئولیت ساخت را هم بر عهده میگیرید، در این صورت نیاز به منابع انسانی بیشتر، ابزارآلات، ماشینآلات، متریال و… دارید. اما وقتی شما سرمایه بزرگی در اختیار ندارید، انجام این کارها خیلی سخت میشود. بعد از پروژه پل طبیعت، پروژههای دیگری به ما محول شد مثل چند بخش از ایرانمال که جزو پروژههای سخت بود و شاید هر شرکتی یا هر کسی نمیتوانست انجامش بدهد اما ما انجامش دادیم.
ورود به اکوسیستم استارتاپی و راهاندازی کارگاه نوآوری هفت و هشت
از سال 97 که برای بازسازی آنچه امروز به نام کارخانه نوآوری آزادی شناخته میشود، از آنها دعوت میشود. در این کارخانه دو سوله بهنام سولههای هفتوهشت را هم بازسازی کرده و بعد استودیو نوآوری هفت و هشت دیبا را راهاندازی میکنند که بهعنوان یک مرکز شتابدهی و کوورکینگ فعالیت کرده. و اکنون 4 استارتاپ را هم در دل خود جای داده و از آنها حمایت میکند. کارگاه نوآوری هفت و هشت، در حوزه معماری، طراحی شهری و منظر، طراحی صنعتی و صنعت ساختمان فعالیت میکند و چشماندازش این است که به مرکز اصلی نوآوری در حوزه معماری، طراحیشهری، شهرسازی، طراحیمنظر، طراحی صنعتی و صنعت ساختمان تبدیل شود.
مطلب پیشنهادی: ۷ نکته کلیدی برای راه اندازی استارتاپ
[sc_fs_multi_faq headline-0=”h3″ question-0=”برای طراحی پل طبیعت چه میزان دستمزد دریافت کردید؟” answer-0=”اکثر افراد گمان میکنند پروژه طراحی پل طبیعت برای ما سود مالی بالایی داشته اما اینطور نیست. در کار طراحی و معماری نباید اساس خود را پول قرار دهید و بهتر است روی اثر اجتماعی سازه خود متمرکز باشید” image-0=”” headline-1=”h3″ question-1=”فضای کار اشتراکی هفتوهشت چه مزیتی نسبت به دیگر فضاهای کاری دارد؟” answer-1=”بعد از آنکه پروژه استودیو هفتوهشت از طرف کارخانه نوآوری آزادی به ما محول شد، سعی کردیم فضای کاری متناسب با نیازهای افراد مانند نیاز به نور، سکوت و آرامش و.. طراحی کنیم تا افراد با مستقر شدن در آن بتوانند به راحتی روی کار خود تمرکز داشته باشند” image-1=”” count=”2″ html=”true” css_class=””]