-
چه شد كه گروه هزاردستان به فكر سرمايهگذاري خطرپذير افتاد؟
خود هلدينگ هزاردستان قبل از اينكه جوانه را به صورت رسمي راهاندازي كند، سرمايهگذاريهايي داشته است؛ سرمايهگذاري از جنس توسعه ورتيكال كه با برند جديد شكل گرفتند. شايد براي نمونه بشود كارنامه را مثال زد. ويا جذب كردن تيمهايي كه در زيرمجموعه شركتها فعاليت كردند. يا حتي سرمايهگذاري روي بازيها، شركتهاي بازيسازي. با اين وجود ديگر نياز بود بعد از اينكه يك استارتاپي كه خود يك روزي كوچك بوده و الان ديگر بزرگ شده، چندين كمپاني بزرگ از جمله ديوار، كافه بازار، ستون و بلد را ايجاد كرده، يواش يواش وارد سرمايهگذاري هم بشود. نگاه به سرمايهگذاري عموما در شركتها متفاوت است، به همين دليل تصميم بر اين شد در قالب يك شركت مجزا كه امروز اسم آن جوانه است، سرمايهگذاري CVC و VC را انجام دهيم و طبعا مانند هر شركت سرمايهگذاري خطرپذير ديگري سعي ميكنيم وقتي از يك دل شركت تكنولوژيمحور بيرون ميآييم، به دو جنبه نگاه كنيم.
يكي اينكه اگر در خود هلدينگ فرصتهاي سرمايهگذاري در قالب corporate capital است، انجام دهيم. مثلا اگر استارتاپهايي هستند كه با ورتيكالهاي ديوار ارتباط مستقيم دارند، ديوار ميتواند در قالب شراكتي در قالب سرمايهگذاري هم به رشد خود و هم به رشد استارتاپ كمك كرده و زنجيره ارزش خود را بسازد. طبعا ما در آنجا ميتوانيم نقش جدي ايفا كنيم و اهرم رشد خيلي خوبي براي استارتاپها باشيم. از طرف ديگر ونچر است؛ ونچر آنجا پررنگ است كه دو نگاه داريم؛ يكي استارتاپهايي كه به معناي واقعي كلمه ميتوانند رشد سريع ايجاد كنند و استارتاپهايي كه ميتوانند براي ايران درآمد ارزي ايجاد كنند. ما با اين دو حوزه و با اين دو نگاه آمديم و وارد فضاي سرمايهگذاري شديم. الان عملا نزديك به 10ماه است كه جوانه شكل گرفته و 2سرمايهگذاري انجام داديم و اميدواريم تا انتهاي سال سرمايهگذاريهاي بيشتري داشته باشيم.
- در مرحله بذري چطور؟
چون تعداد استارتاپ هاي فعال خيلي زياد نيست، ما الان تقريبا از pre-seed stage تا series A در حال ديدن تيمها هستيم و عملا خودمان را محدود به حوزه يا استيجي نكرديم. در CVC، مشخصا ورتيكالهاي ديوار و بخشي كه در وبسايتمان به اسم فرصتهاي سرمايهگذاري گذاشتيم، اولويت بالاتري دارند.
در خيلي از حوزهها هم كه در قالب ديپتك يا هايتك ورود پيدا كرديم اصلا تيمهاي زيادي نيستند. يعني ما با تيمهايي صحبت ميكنيم كه حتي idea stage هستند و براي آن سعي كرديم برنامهاي تهيه كنيم و سعي ميكنيم تامين مالي جمعی اوليهاي انجام دهيم تا تيمها بتوانند 6ماه فعاليت داشته باشند، به نقطه ورود به بازار كه رسيدند يا محصول آنها به بازار رفت، ما به عنوان سرمايهگذار در دوره بعد آنها ورود پيدا كنيم.
-
چيزي كه ما در شنبه هم درگير هستيم و شما هم اشاره كرديد، نبود استارتاپهاي تازهنفس است. سمت خود ما حداقل دو نگاه وجود دارد؛ يكي هزينه بالاي راهاندازي تيم است. موافق اين كمبود هستيد و اگر هستيد دليل آن را چه ميدانيد؟
بهشدت موافقم. چالش پررنگ اول را اين ميبينم كه مهاجرت بهشدت افزايش يافته و افراد نخبه در حال رفتن هستند. خيلي از افراد و دانشجوهاي نخبه ما حتي قبل از ورود به بازار كار، ميروند. حتي بازار كار ايران را لمس هم نميكنند و در دوره دانشجويي ميروند. وقتي اين حجم كم ميشود، طبعا استارتاپ خوب هم كم ميشود. بحث بعدي هم اين است كه فكر ميكنم كرونا يكي از دلايلي بود كه باعث شد اين رابطهسازي در ايران ضعيف شود. قبل از كرونا رويدادهايي مثل استارتاپ ويكند بود كه بهشدت به قشر دانشجو كمك ميكردند تا آدمها يكديگر را ببينند و تعاملي شكل بگيرد؛ خود ما آدمهاي آنموقع هستيم. متاسفانه در 4، 5سال اخير شايد شتابدهندههاي زيادي زديم، شايد فضاهاي كار اشتراكي زيادي زديم، شايد ونچرها رشد درصدي قابلتوجهي كردند اما قطعا رشد عددي قابلتوجهي نكردند.
-
با توجه به تجربهاي كه در اكوسيستم داشتيد، اتمسفر بچههاي استارتاپي و صاحبان كسبوكار را بهتر ميشناسيد. اين چقدر به شكلگيري ادبيات مشترك در مجموعهاي مثل جوانه كمك ميكند كه درك بهتري نسبت به استارتاپي كه آمده، پشت ميز نشسته و انتظار دارد كه آن طرف ميز روياهايش را باور كند و بيايد روي روياهاي او سرمايهگذاري كند؟
طبعا ما هميشه در اكوسيستم دو جنس سرمايهگذار داشتيم؛ سرمايهگذاري كه حوزه تك و بيزينسمدلهاي تكنولوژي را ميشناسد و سرمايهگذارهايي كه از يك بازار سنتي آمدند و شناخت كافي از اين حوزه ندارند. از روز اول اين اتفاق افتاده و هنوز هم هست. شركتهايي كه تجربهاش را دارند، خود استارتاپ بودند و الان سرمايهگذار هستند، جاهايي مثل ديجيكالا، خود هلدينگ هزاردستان، عليبابا و جاهاي ديگر، طبعا سختتر سرمايهگذاري ميكنند ولي اگر به تيمي اعتقاد پيدا كند و به قول شما با آرزوهاي آنها همخوان شود، ديگر پشت آن تيم است. اگر فردا مشكلي براي اين تيم پيش بيايد، احتمال اينكه سرمايهگذار پشت آن را خالي كند خيلي زياد است. ميگويد من هم اين تجربه را داشتم. بگذار 6ماه ديگر هم با او همراه باشيم تا اين دوره را رد كند. تجربه من اين است كه شركتي كه ونچر خودش تك است، كمي سختتر است. مشكل عمدهاي كه داريم و احتمالا در ششمین یلدای کارآفرینان استارتاپی ایران مفصلتر در اين مورد صحبت ميكنيم، اين است كه تيمها هم بدون مشكل نيستند. يعني ميبينم چقدر فايننشالهاي تيمها مشكل دارد، فايلپيچ تيمها چقدر مسئله زيادي دارد. تيمها در برقرار ارتباط با سرمايهگذار و حفظ ارتباط چقدر مسائل زيادي دارند. به نظر من واقعيت دانش آن هم است، نميخواهم بگويم دانش در ايران هست يا نيست، فكر ميكنم هركسي كه استارتاپ راه مياندازد، مينيمم اين است كه دانش اوليه زبان را بايد داشته باشد. با يك سرچ ساده گوگل همه ميفهمند financial polition چيست. حالا ميخواهد محتوا ايراني باشد يا بلاگ خارجي باشد. خيلي ساده ساختار پيچتك را ميفهميم، در يك VC چطور بايد پيچ كنيم را بفهميم، فكر ميكنم خيلي ساده ميفهميم. واقعيت اين است كه يكي از تجربيات منفي من و چيزي كه سعي كردم هميشه اصلاح كنم board member در استارتاپها بوده است. من عضو هيات مديره 6، 7 استارتاپ بودم و فكر ميكنم واقعا تيمها در مديريت هيات مديره و حفظ ارتباط با سرمايهگذار خيلي ضعيف عمل ميكنند و ميدانيد اينها هم آدمها را دلسرد ميكند.
-
دليل آن را چه ميدانيد؟ به نظر شما رشد هيجاني اكوسيستم استارتاپي ايراني است كه باعث شده يكسري بخشها، بالغ نشود يا نبود منتورهاي مناسب است؟ يك نگاه به فاندرهاي استارتاپهاي بزرگ در چند سال اخير بيندازيم، فكر كنم به غير از حسام آرمندهي، بقيه بچهها همه بالاي سر كار خود هستند. يعني كسي از سازمان خود نيامده كه از سازمان خود نقش منتوري را براي خود بردارد. انگار آن به اشتراكگذاري دانش آنطوري كه بايد شكل نگرفته و آدمها مجبور شدند بالاي كسبوكار بايستند.
نكاتي كه گفتيد در مجموع درست است و من سعي ميكنم كمي شاخ و برگ به آن بدهم. در وهله اول فكر ميكنم چه فرآيند منتورشيپ باشد چه نباشد، چه آموزش باشد و نباشد، اگر فردي در فضاي اكوسيستم استارتاپي شروع به جذب سرمايه ميكند، حداقل اين است كه خود او بايد يك دانشي را بيايد و به آن برسد. اين جزئي از فرآيند است. اگر من و شما هم بخواهيم جايي برويم و كاري كنيم، از قبل يك تحقيق اوليه انجام ميدهيم. اين گام اول. اگر آن فاز منتورشيپ، آموزش داخلي، ويدئو ترينينگ، پادكست فارسي باشد چه بهتر، بايد وقت بيشتري بگذارند و مفصلتر ياد بگيرند، اين به نظر من وظيفه كسي است كه به عنوان فاندر كسبوكار راه مياندازد. اصلا چه ميخواهد جذب سرمايه كند، چه نميخواهد. به نظر من دانشي است كه خود آن فرد بايد حتما ياد بگيرد. بحث دوم اين است كه منتورشيپ در اين چند سال خيلي رشد زيادي نداشته. رشد به آن ميزان كه لازم است نبوده ولي اينطور هم نبوده كه اصلا نباشد؛ اينكه ميزان آن شايد به اندازه كافي نبوده نكته كاملا درستي است.
نكته سوم اين است كه اكوسيستم ما اتفاقا كلا رشد هيجاني نداشته؛ يعني وقتي امروز خودمان را با 5سال پيش مقايسه ميكنيم، كاري ندارم كه يك سري از شركتهاي بزرگ، بزرگتر شدند، چون اين بهتنهايي رشد اكوسيستم نيست، رشد شركت است. به عقب كه برميگرديم، از لحاظ تعداد استارتاپ و ميزان جذب سرمايهاي كه انجام شده، من رشد خيلي عجيب و غريبي نميبينم؛ با توجه به اينكه تعداد پليرها هم خيلي زياد شده، يعني تعداد پليرهاي ونچر هم خيلي زياد شده است. در نتيجه ما رشد خيلي عجيب و غريبي تجربه نكرديم و طبعا آن بحثهاي منتورشيپ و غيره هم خيلي رشد نكرده.
مطلب پیشنهادی: شتابدهی و شتابدهندهها در ایران شکست خوردهاند
برگردم سر حرف اولم، به نظرم چه در اكوسيستم رشد اتفاق بيفتد و چه نيفتد، هر كسي كه وارد فضاي راهاندازي كسبوكار و استارتاپ ميشود، خود بايد يك دانش اوليهاي را به دست بياورد، فارغ از اينكه چه چيزي در اكوسيستم ارائه ميشود، چه چيزي توسط شتابدهندهها ارائه ميشود، اين نظر شخصي من است. يعني اگر من به 7سال پيش خودم برگردم، خيلي كارها را انجام ميدهم. حالا اگر منتور خوبي هم پيدا كردم، چه عالي. خيلي از بچهها در لينكدين و جاهاي ديگر پيام ميدهند كه ما مشاوره ميخواهيم. يك بحث خيلي پررنگ وجود دارد، بچهها نميدانند چه چيزي ميخواهند. به نظر من اگر تيمي به شخصي پيام ميدهد، راهنمايي و منتورشيپ ميخواهد بايد بداند كه چه ميخواهد. اين يك هنر بزرگ است كه من آن را در يك سال گذشته خيلي كم ديدم.
-
همانطور كه در صحبتهايتان اشاره كرديد، تعداد زيادي شتابدهنده، صندوق سرمايهگذاري، سرمايهگذار خطرپذير، حتي سرمايهگذارهاي سنتي كه الان به فضاي استارتاپي تمايل نشان ميدهند، حضور دارند و ادعاي اين را دارند كه پول وارد سيستم ميكنند. با توجه به حجمي كه درباره آن صحبت ميكنيم، آيا ميشود گفت كه مشكل امروز اكوسيستم ما پول نيست؟
نه اتفاقا به نظر من مشكل اكوسيستم ما قطعا پول هم هست. دانش هست، نيروي بااستعداد هست و پول هم به نظر من هست. چندي پيش يك گزارش ديدم، حالا ممكن است عدد را اشتباه بگويم، اگر ميدانيد حتما اصلاح كنيد. فكر ميكنم عدد سرمايهگذاري سال99 يا 1400 نزديك 300ميليارد تومان گفته بودند. واقعا عدد كوچكي بود. به اندازه دو خانه است. يا مثلا به اندازه دو استارتاپ seed stage در همين كشورهاي همسايه عربزبانها و تركزبانهاست.
-
با توجه به ركود بازار بورس، فكر ميكنيد ورود استارتاپها بتواند هيجان را به اين بازار برگرداند؟ چون اسمهايي هستند كه مردم بيشتر شنيدند؟
حس شخصي من واقعا اين نيست. خيلي هم آدم متخصصي نيستم كه بخواهم نظر بدهم. حس نميكنم واقعا هيجان عجيب و غريبي بدهد. دليلش هم اين است كه عموما در حوزههاي نوآورانه بيشتر از اينكه مردم سرمايهگذاري كنند، ميبينيم كه يك سري شركت ميآيند. تصور من اين است كه اگر تپسي هم به بازار سرمايه ورود پيدا كند، چون ميدانيد 5 يا 10درصد را اول عرضه ميكنند، در يك دوره دو، سهساله نزديك 20درصد را عرضه ميكنند. من فكر ميكنم آن 5درصد اوليه را عمدتا نهادها بخرند. شركتهاي بزرگ، نهادهاي فعال و بعيد ميدانم مردم به عنوان تارگت اول استقبال زيادي كنند. حس ميكنم احتمالا افراد خرد مثل خود من كه گهگاهي در بازار سرمايه معاملهاي انجام ميدهند، يا سهامي ميخرند، احتمالا كمي جلوتر بايستند، مثلا شركت سوم، چهارم. به اين دليل كه كساني كه در بازار سرمايه كمي دانش دارند و خريد ميكنند، صورتهاي مالي را ميبينند، صنايع مشابه را ميبينند، بعد تصميم ميگيرند.
-
در سرمايهگذاري خطرپذير، ايران و منطقه، ما چقدر متفاوت هستيم و به نظر شما آيا اين گزاره كه ما از منطقه عقب افتاديم يا منطقه را از دست داديم درست است؟
در پاسخ به سوال دوم شما بايد بگويم دارد گزاره درستي ميشود. اين نكته مهم است كه شايد هنوز نشده ولي با همين فرمان پيش برويم قطعا به انتهاي سال1401 نرسيده، اين اتفاق ميافتد و با اطمينان اين حرف را ميزنم. نكته مهمي هم كه بايد بگويم، ما بهشدت روي تكنولوژي، دانش، سرمايه هوشمند، جوانهاي باهوش خيلي خوب هستيم. هر جاي دنيا رفتم ديدم كه ايران خوب است. وقتي با خيلي از دوستان خارجي، ايرانيهاي مقيم خارج از كشور صحبت ميكنم، ميگويم چقدر ما خوب هستيم. همه مردم اسنپ استفاده ميكنند، همه مردم آنلاين خريد ميكنند، ما در خيلي از جاهاي دنيا مثل اروپا و كانادا، حالا آمريكا را از اين داستان مستثني ميكنم، همه آدمها اوبر استفاده نميكنند، همه آدمها آنلاين خريد نميكنند. در نتيجه ما در ايران چه از جنس مردم و چه از جنس نوآوري و چه از جنس تكنولوژي قطعا عقب نيستيم. جمعيت كمي نداريم اما اشكالي كه در ايران داريم اين است كه جمعيت زياد ما زيادتر نميشود. ولي جايي مثل امارات و عمان كه جمعيت زيادي ندارند، چون به بازار بينالمللي دسترسي دارند، جمعيت آنها زياد ميشود. اين نكته مهمي است و از جنس market size و market cap اين حرف را ميزنم.
در بحث سرمايهگذاري به صورت خيلي مشخص، ميشود يك عدد سادهاي از بازار امارات و بازار تركيه كه هاب اصلي ما هستند. جذب سرمايه هوشمند آنها با بن ريتهاي زياد و استارتاپهاي IPOاي دارند ميدهند، در حال زياد شدن است. فكر ميكنم امسال تركيه دو استارتاپ يونيكورني داشت. قطعا عقب ميمانيم و اين خيلي بديهي است. اين اتفاق بدي هم كه در ايران در حال افتادن است، ميبينيم كه بيزينسها در حال اضافهكردن ورتيكالهاي جديد هستند. نميشود گفت كار بدي است يا كار خوبي، صرفا از بنچمارك دنيا اين حرف را ميزنم، احتمالا براي ديجيكالا جذاب خواهد بود e-commerce خود را بهتنهايي توسعه بدهد تا ورتيكالهاي ديگري اضافه كند. البته كه قاعدتا اين دو بايد با هم اتفاق بيفتد، ولي وقتي به قول آقاي محمدي ميگويد ما سقف e-commerce را گرفتيم و حالا بايد ورتيكالهاي ديگري اضافه كنيم، بحث كاملا درستي است و نشان ميدهد كه ماركت رشد نميكند، من بايد به ماركتهاي ديگري ورود كنم و بگيرم كه طبعا براي افراد هلك خيلي بزرگي است. اگر جمعبندي كنم، بله اگر با بازار جهاني ارتباط ايجاد نكنيم و توسعه ندهيم و سرمايهگذاريهاي ما هم اگر با اين فرمان ادامه پيدا كند، قطعا عقب خواهيم بود.
-
به سراغ يلداي امسال برويم. فكر ميكنيد اينطور رويدادها چقدر براي اكوسيستمهاي استارتاپي لازم است و ميتواند نقش مهمي براي خود بازي كند؟
كلا يلدا رويداد جذابي بوده و هميشه بيننده آن بودم و خوشحالم كه امسال هم حضور دارم. واقعيت اين است كه رويدادها همان خون در جريان اكوسيستم هستند. قطعا يك يلدا خيلي كم است و بايد تعداد خيلي بيشتري داشته باشد و همانطور كه گفتيد همان استارتاپي كه در ابتدا سرچ نميكند، بايد در چنين جاهايي اين دانش را ببيند، بيايد و بشنود كه تيمها چقدر ريجكت ميشوند، چالشهاي سرمايهگذارها چيست؟ چه حوزههاي جذابي براي سرمايهگذاري وجود دارد. CVC چيست، VC چيست؟ از CVC چه انتظاري داشته باشد؟ تجربيات افراد را در يكي دو سال گذشته بشنود. اين رويدادهاست كه افراد تجربيات خود را به اشتراك ميگذارند. قطعا خيلي از افراد هستند كه فرصت اين را ندارند براي هر استارتاپي وقت بگذارند. سعي ميكنند يك جا صحبت كنند و آن صحبت يك سرنخ و خط براي ادامهدادن آن مسير ميشود. ديگر بايد برداشت اصلي را بچههايي كنند كه به فكر راهاندازي كسبوكار هستند يا كسبوكاري راه انداختند، نتورك خود را راه بيندازند و در نهايت از تجربيات استفاده كنند.
مطلب پیشنهادی: چه زمانی برای استارتاپمان سرمایه گذار جذب کنیم!
-
چرا در اكوسيستم ايران خيلي كم از اگزيت موفق ميشنويم؟ كلا از اگزيت كم ميشنويم، از اگزيت موفق كه خيلي كمتر ميشنويم.
من اگزيت را دو يا سه بخش ميكنم. راجع به بخش اول، ما اگزيتهايي از جنس مختلف داريم. اگزيت از جنس فروش سهام، اگزيت از جنس acquire شدن و اگزيت از جنس ورود به بازار سرمايه داريم. حالا يكي دو مدل ديگر هم هست كه خيلي پابليك نيست. اصولا acquire شدن در دنيا هم يكي از روندهاي اگزيت موفق است و به نظر من در ايران تيمها يكي با فرآيند acquire شدن خيلي آشنا نيستند و خيلي از شركتهاي سرمايهگذاري، طبيعي هم هست، acquire را كسي انجام ميدهد كه نياز به آن تكنولوژي دارد و در نتيجه عرف نيست كه مثلا يك VC بيايد و acquire كند.
يك VC مثلا در seed stage ورود ميكند، در يك راند جلوتر يك جايي مثل ديجيكالا يا هزاردستان تيم و تكنولوژي را acquire ميكنند، حالا يا پرواكت را كيل ميكنند يا ادامه ميدهند، يا ميآورند در يكي از ورتيكالهاي بيزينس خود ادامه ميدهند. به نظر من خيلي بيزينسمدلهاي اين شكلي، شكل نگرفته كه افراد بر اساس acquire بيايند و از طرف ديگر هم توليد آن تكنولوژيها در ايران همچنان ارزانتر از acquire كردن است، چرا؟ چون تيمهاي بيب تك زيادي نداريم. كجاها acquire كردن معني ميدهد؟
يك تيم كوچك تكنولوژي خيلي قوي به جايي رسيده كه براي شركت نميارزد خودش وقت بگذارد و آدمهايي مثل آنها نميتواند پيدا كند. در نتيجه ميرود و تيم را ميخرد. چون شركتهاي تكنولوژيمحور ما كم هستند، آنهايي كه واقعا قدرت acquire كردن را دارند پنج، شش تا هستند، حالا بانكها را وارد نميكنم چون واقعا تعداد آنها خيلي زياد است، خيلي تيمها وارد اين حوزه نميشوند. تيمهايي هم كه وارد اين حوزه ميشوند، تيمهاي داخلي خود را طوري مديريت نميكنند كه وارد اين فضا شوند. چون وقتي راجع به acquire شدن صحبت ميكنيم بايد بعد فني تيم خيلي ثبات داشته باشد. بايد توان اثبات تكنولوژي را داشته باشند، قابل due diligence شدن باشند، سورس كدهاي آنها خيلي مرتب و منظم باشد، اين فرآيند احساس ميكنم دو يا سه سال ديگر شكل بگيرد. بحث ديگر بحث فروش سهام است. عموما تيمهاي بزرگي نداريم كه آنقدر سهام آنها ارزشمند شده باشد كه افراد حاضر باشند سهام را بخرند. فكر ميكنم زير 20تيم داشته باشيم كه يك سرمايهگذار حاضر باشد برود، پول بدهد و سهام آن فرد را بخرد. سهام شخص را بخرد نه اينكه روي كسبوكار سرمايهگذاري كند. در نتيجه خبر هست ولي خبرها آنقدر كم هستند كه ديگر زياد نميشنويم. كم و بيش من دور و برم ميدانم كه اين اتفاق افتاده ولي واقعا در اين مدت به اندازه انگشتهاي دو دست هم نبوده. بحث بعد ورود به بازار سرمايه است. ورود به بازار سرمايه در هر جاي دنيا شروع خيلي پيچيدهاي داشته است. به اين دليل كه رگولاتوري بازار سرمايه خيلي مهم است. در هر جاي دنيا افراد به بازار سرمايه اعتماد و اطمينان دارند.
اگر بياعتمادي در بازار سرمايه شكل بگيرد شركتهاي خيلي زيادي آسيب ميبينند، از جمله شركتهاي IT و ايران هم از اين قضيه مستثني نبوده و رگولاتوري ايران نسبت به مابقي جاهاي دنيا بسيار پيچيدهتر است. به همين دليل حاكميت هم در اوايل انگيزه نداشته و مسئله را جدي نگرفته و الان چندين سال است كه همه منتظر هستند يك ورود به بازار موفق داشته باشد و اميدوارم تپسي در اين فرآيند موفق باشد. مهمترين چالشهايي كه تا الان داشتيم ارزشگذاري داراييهاي نامشهود بوده و به نظر من هنوز همين است. بايد اين چرخه يك بار برود و تجربه شود، همانطور كه ميگوييم يك استارتاپ بايد MVP بدهد و در بازار برود و فيدبك بگيرد. واقعا فكر ميكنم يك استارتاپ هم بايد وارد بازار بورس شود، افراد فيدبك آن را ببينند، ببينيم چه كساني سهامها را ميخرند، چطور ميخرند، معامله ميشود يا خير و بعد ببينيم كه آيا حالا ميارزد استارتاپهاي ديگر بيايند، آيا ارزشگذاري درست اتفاق ميافتد؟ براي همه ما هم طبعا تجربه اول است كه در اين فضا هستيم. ولي فكر ميكنم احتياط خيلي زياد در بازار سرمايه و كمانگيزهبودن دو دليل عمدهاي است كه اين اتفاق تاكنون نيفتاده. اميدوارم اين اتفاق بيفتد چون اگر نيفتد، فكر نميكنم سالهاي آينده سال خوبي براي اكوسيستم استارتاپي باشد.
-
در صحبتهاي شما حس كردم كه احساس خطر زيادي نسبت به آينده اكوسيستم استارتاپي ايران ميكنيد، درست است؟
حس اشتباهي نيست، در واقعيت نااميدي نيست. آدم اين حرفها را ميزند و رسانهها هم منتشر ميكنند، به اين هدف كه حواسمان باشد. من به نقطه نااميدي نرسيدهام ولي خطر وجود دارد و اين چيز به نظر من بديهي است. مجموعه افراد كه زنجيره اصلي اين اكوسيستم را تشكيل ميدهند، در نهادهاي خصوصي، دولتي، خود استارتاپها. به نظر من دانشگاهها همه بايد حواسجمع باشند. دانشگاههاي ما بسيار، بسيار، بسيار ضعيف عمل ميكنند، نقد من به دانشگاهها در اين حوزه هميشه خيلي پررنگ بوده. اگر قرار باشد حواسشان نباشد، بله خطر خيلي جدي است و به نظر من نااميدي هم پشتبند اين خطر است.