احسان مهدیزاده، با کولهباری از تجربه کاری و تحصیلی به حوزه فینتک آمده است. این جوان 36 ساله، که 15 سال سابقه کار در شرکتهای مختلف دارد و بهصورت خاص در حوزه افامسیجی فعالیت کرده، اکنون با ورود به حوزه فینتک، ضمن اینکه افقهای روشنی پیش روی استارتاپهای این حوزه میبیند، معتقد است که همگامی با فناوریها و تغییرات روز دنیا، نیاز اساسی کسبوکارهای این حوزه است و اگر همگامی با تغییرات جهانی در این کسبوکارها شکل نگیرد، نتیجه چیزی جز حذفشدن از چرخه اقتصادی و محکومشدن به شکست نیست.
مهدیزاده بهتازگی به شرکت والکس پیوسته و بهعنوان مدیر ارشد مارکتینگ و عضو هیات مدیره این شرکت فعالیت میکند. این فعال اقتصادی دورههای MBA و DBA را در کشور ایتالیا پشت سر گذاشته و به دلیل علاقه وافری که به حوزههایی چون بلاکچین و فینتک دارد، به این حوزه وارد شده است.
عضو هیات مدیره والکس، در گفتوگویی که با «شنبه» داشته است، از مسائل مختلفی چون نیازهای امروز حوزه فینتک، آینده پیش روی استارتاپهای فینتکی، اقداماتی که باید انجام بدهند و تاثیر رشد استفاده از فناوریهای روز دنیا بر اقتصاد کشور صحبت کرده است. وی همچنین رشد فناوری در فضای اقتصادی و مناسبات مالی را راهی برای ایجاد آزادیهای مالی و اقتصادی و همچنین برقراری عدالت اقتصادی بیشتر میداند.
- در ابتدا میخواهم به این پرسش پاسخ بدهید که شما با بیش از 10 سال سابقه مدیریت در صنایع FMCG، چه شد که وارد حوزه استارتاپی شدید؟
برای پاسخدادن به این پرسش، در ابتدا باید به این موضوع بپردازم که چه تفاوتهایی بین حوزه استارتاپی و حوزه FMCG در کشور وجود دارد. شرکتها و سازمانهایی که در حوزه FMCG فعالیت دارند، عموما شرکتهایی هستند که مدتزمان طولانی از فعالیتشان میگذرد و دارای جایگاه تثبیتشدهای هم هستند و معمولا سازماندهی مناسبی دارند؛ اما از طرفی، به اصطلاح کمی سنگین هستند و روندهای کُندی دارند یعنی چابک نیستند.
در تعریف چابکنبودن توضیحات بسیاری وجود دارد و عمدتا در این باره گفته میشود که شرکتهای غیرچابک، تطبیقپذیری و رفتارشان نسبت به تغییرات محیطی و تغییرات نیازهای مصرفکنندگان و کاربران، سریع و در لحظه نیست.
اما در حوزه استارتاپی که حوزه جذاب و پیشروندهای بهشمار میرود، این مسائل حل شده است و اصولا حیات استارتاپها وابسته به میزان انطباقپذیری آنها با تغییراتی است که کاربر، محیط و مصرفکننده دارند. تغییرات، نیازهای فانکشنال و عملکردی و عاطفی کاربران هستند که ماهیت، هدف و ویژن استارتاپها را تشکیل میدهند. به همین دلیل، استارتاپها از چابکی بالایی برخوردار هستند و بسیاری از مسائل حوزه تکنولوژی برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است. در همین راستا رابطه استارتاپها با کاربران، رابطهای مستقیم و به اصطلاح Peer-to-Peer است.
برای من که سالها در حوزه FMCG کار کردهام، چیزی که میتوانست جذاب باشد، همین حذف واسطهها و رابطه مستقیمتر با کاربر نهایی و همچنین سرعت تطبیق و سرعت تغییر نسبت به تغییرات محیطی و نیازهای کاربران است.
ضمن اینکه امروزه، وجود استارتاپها و رفتارهای استارتاپی اجتنابناپذیر هستند و نمیشود و نمیتوان در مقابلشان مقاومت کرد و برای من هم همیشه ورود به این حوزه با استفاده از یک نقطه ورود خوب که الان برای من این نقطه ورود، والکس است، اهمیت زیادی داشته است.
مطلب پیشنهادی: گفتوگو با امین امینی، مدیرعامل پلتفرم والکس
- زمانی که در اکوسیستم FMCG حضور داشتید، چه برخوردهایی با فعالان اکوسیستم فینتک داشتید؟
همانطور که اشاره کردم، در مورد شرکتهای FMCG میتوان گفت که از مکتبهای سنتیتری پیروی میکنند و حداقل در ایران، خیلی رابطه فعالی با اکوسیستم فینتک ندارند. در صورتی که اگر این ارتباط شکل بگیرد و این ارتباط، یک ارتباط پویا و فعال باشد، این دو حوزه میتوانند تاثیر زیادی روی همدیگر بگذارند و باعث پیشرفت یکدیگر شوند. در حال حاضر این ارتباط، بهصورت قوی و پیوسته وجود ندارد و صنایع FMCG ما کمی از این ترند به دور ماندهاند و بهطور کلی تنها چندسالی است که میبینیم این صنایع کمی به حوزههایی که به تکنولوژی نزدیکتر است مثل داشتن ایکامرس و فروشهای آنلاین و دیجیتال مارکتینگ ورود کردهاند. اما بهطور کلی، ارتباط جدی و درگیرانهای با این حوزه ندارند و به نظر من این شرایط در نهایت این صنایع را محکوم خواهد کرد که به عقب رانده شوند. چون تنها در صورتی قادر خواهند بود که همچنان جایگاه خود را حفظ کنند که بتوانند نیازمندیها را به سرعت پاسخ بدهند و رفتاری پویا و چابک داشته باشند.
- با این توصیفات و با توجه به تجربههایی که دارید، چقدر بین حوزه FMCG و حوزه استارتاپی، مشخصا استارتاپهای حوزه فینتک تفاوت میبینید؟
در پاسخ به سوالات قبل، کمی به این موضوع اشاره کردم اما اگر بخواهم بیشتر به این موضوع بپردازم، باید بگویم که فضای FMCG و محصولات این حوزه، محصولاتی هستند که در خطوط پایینتری (از نظر هرم مازلو) قرار گرفته و به نوعی در حوزه برآوردهکردن نیازهای پایهای کاربران و مصرفکنندهها، خلاصه میشوند. این در صورتی است که استارتاپهای حوزه فینتک، کاملا در بخش دیگری فعال هستند و کاملا در طبقات بالاتری از هرم نیازمندیهای مازلو فعالیت و هدفگذاری میکنند و به صورت دائم و روزبهروز، نیازمندیها و تغییرات نیازهای کاربران را رصد میکنند و این هدفگذاری و پویایی و چابکی و تاثیر تکنولوژی بر اقتصاد در زندگی روزمره کاربران چیزی است که شما میتوانید در حوزه فینتک ببینید. از طرفی در حوزه فینتک، هیچ واسطهای وجود ندارد و خدمت یک استارتاپ، مستقیما به دست یک کاربر میرسد. در صورتی که در حوزه FMCG شما پلههای زیادی از مصرفکننده دور هستید.
اینها تفاوتهای ساختاری این دو حوزه هستند؛ اما اگر بخواهم از نظر سازمانی هم کمی به تفاوتهای این دو بخش بپردازم، باید اشاره کنم که به واسطه اینکه در این سالها شرکتهای بینالمللی هم وارد ایران شدهاند، از نظر سازمانی، FMCGها در ایران دانش و آگاهی خوبی نسبت به بحثهای سازمانی و برنامهریزی دارند ولی چابکی لازم را ندارند و تغییرات در آنها به کندی صورت میگیرد و حتی در برخی از موارد شاهد مقاومت در مقابل تغییرات هستیم. از طرفی استارتاپها به خاطر چابکی ذاتی و پیشروندگی تکنولوژی، دائما در حال تغییر هستند و تغییرات خیلی راحتتر و سریعتر در آنها انجام میشود و داینامیک خیلی بالاتری دارند.
یکی از هدفهای شخصی که من دارم، این است که بتوانم تجربه خودم از حوزه FMCG را به حوزه فینتک وارد کنم و این تجارب کمککننده و دانش انباشتهای را که از حوزه FMCG با خود دارم، به حوزههای نوپا و استارتاپی آوردهام تا از آنها استفاده بهینهای بکنیم.
- تصمیمگیری برای اینکه از یک حوزه کاری و از یک صنعت به حوزه کاری دیگر و صنعتی دیگر وارد شوید، آسان نیست؛ اما معمولات آدمها برای تصمیمات خود دلایل متعددی دارند؛ زمانی که از بیرون به اکوسیستم فینتک ایران نگاه میکردید و در حال رصدکردن این حوزه بودید، چه نکاتی برای شما جذاب بود که شما را مجاب کرد که به این حوزه بیایید؟
فینتک، حوزه بسیار جذاب و جدیدی است و شاید بتوان گفت که در کل دنیا هم حوزه جدیدی محسوب میشود؛ تغییرات نظام اقتصادی و سرمایهای دنیا، به سمت نوآوریهایی سوق یافته که آزادی عمل بیشتری به انسانها در حوزههای اقتصادی میدهد و این موضوع برای من بسیار جذاب است. از طرف دیگر، اکوسیستم فینتک و استارتاپهای حوزه فینتک در ایران، خیلی زود خودشان را با علم و ترند و تکنولوژی روز دنیا هماهنگ کردهاند و این موضوع هم بسیار جذاب است. ما در صنایع دیگر، این مقدار از همگرایی و نزدیکی به بازارهای جهانی را نمیبینیم. شرکتهای فینتک ایرانی، میتوانند با شرکتهای خارجی این حوزه رقابت کنند و اینکه در بازار ایران یک حوزه و یک صنعتی اینقدر خوب و به این اندازه سریع توانسته خودش را با تغییرات و شرایط روز دنیا هماهنگ کند، بیشترین جذابیت را برای من داشته و دارد.
- با توجه به تجاربی که دارید، چه آیندهای در انتظار استارتاپهای حوزه فینتک میبینید؟
آینده فینتک را میشود از چند بعد نگاه کرد و مورد نظر قرار داد؛ نخست اینکه ترندها و رفتارهای اقتصادی دنیا در حال عوضشدن هستند و نیازهای سرمایهداران و سرمایهگذارها و مصرفکنندگان و مصرفگراها در حوزه اقتصادی و سرمایهای کاملا در حال تغییر هستند و مسئله مهم این است که استارتاپهای فینتک این تغییرات را بتوانند درک کنند و نسبت به آنها خودشان را تطبیق داده و قابلیت تطبیقپذیری خود را افزایش بدهند. همچنین چابکی لازم را برای بهروزکردن خود و برای انطباق با ترندها و تغییرات جهانی در ساختار خود ایجاد کنند.
نکته مهم دیگری که میتوان در این زمینه به آن اشاره کرد، این است که در ارتباط با استارتاپهای فینتکی اتفاقی که در حال رخ دادن است، این است که هرگونه تغییر اقتصادی و سرمایهای در یک نقطه از دنیا، سایر نقاط جهان را هم متاثر میکند. به بیان دیگر چنین تغییراتی از جنس تغییرات گلوبالی هستند. بنابراین اگر استارتاپها و صنایع و شرکتها میخواهند در این کار و در این بازار باقی بمانند، باید قدرت انطباقپذیری و سرعت هماهنگی با ترندهای روز دنیا را در خود تقویت کرده و افزایش بدهند.
پس باید چشم و گوش تیزبین و حساسی داشته باشند تا این تغییرات و ترندها را درک کرده و رفتار مناسب را در قبالشان داشته باشند. در این زمینه توجه به این نکته ضروری است که استارتاپها و کسبوکارهایی که خواهان ماندگاری در بازار هستند، در ابتدا باید بتوانند تغییرات اساسی را در ساختار خود رقم بزنند. به دلیل اینکه تغییرات، بزرگ و دائمی هستند و تلاطمهای پیدرپی در بازار وجود دارد، اگر انطباقپذیری لازم در کسبوکارها ایجاد نشود، آنها محکوم به حذفشدن و کنار رفتن از بازار هستند. چون بازار بهصورت لحظهای در حال بزرگشدن است و کاربران بیشتر و بزرگتری وارد آن میشوند و اگر مطابق با خواستهها و نیازهای کاربران حرکتی انجام نشود، نتیجه چیزی جز حذفشدن از دایره رقابت و دایره انتخاب کاربران نخواهد بود.
- تعامل فناوریهای بسیار پیشرفته و علم اقتصاد برای بسیاری از افراد جذاب است. شما که امروز در نقطه مرکزی این تعامل ایستادهاید، آن را چطور ارزیابی میکنید؟
یکی از دلایلی که والکس جای جذابی برای من بود و باعث شد که من بعد از سالها بتوانم این تغییر بزرگ را انجام بدهم و از حوزه افامسیجی به حوزه استارتاپی وارد شوم، همین تعادل و تعامل بین فینتک و فناوریهای پیشرفته و اقتصاد بود. خیلی جالب است که بحثهای اقتصادی و علم اقتصادی و از طرفی فناوری، هر دو بر یکدیگر تاثیر مستقیم دارند. یعنی به این صورت نیست که یکی صرفا بستری باشد برای ساختن دیگری؛ بلکه این دو به شدت روی هم تاثیرگذار هستند.
ضمن اینکه بسیاری از فناوریهای پیشرفته امروزی را که در دنیا میبینیم، بهخاطر خروجیهای اقتصادی است که اتفاق افتاده و تعامل این دو و تعادل بین این دو، به سمتی در حال حرکت است که تا حدود زیادی آزادیهای اقتصادی را برای انسانها به ارمغان میآورد.
نکته خیلی مهم این است که دسترسی همزمان انسان را در نقاط مختلف جهان به یک اقتصاد آزاد و کیفیت اقتصادی برابر فراهم میکند؛ یعنی فناوری و اقتصاد با تاثیر متقابلی که بر همدیگر دارند، در نهایت اقتصادی آزاد و کیفیت اقتصادی برابری را رقم میزنند که در ساختارهای سنتی امکان بروز و ظهور نداشت.
از این رو، یک رسالت بزرگ با سویههای بشری بر دوش حوزه فینتک قرار دارد و نه صرفا یک رسالت عملیاتی روزمره. حرکت به سمت آزادیهای اقتصادی در نهایت پیامدهای مثبت بسیاری به همراه دارد و میتواند محدودیتهایی را که برخی کشورها اعمال میکنند، کماثر کند. این نکته میزان متضر رشدن انسانها را کاهش میدهد و به عدالت اقتصادی بالاتری منجر میشود. چون هر پیشرفتی در تکنولوژی، مسیرهای جدیدی را در فضای اقتصادی جهان ایجاد میکند و همین نکته میتواند موفقیتهایی را رقم بزند که حاصل تلاش برای استفاده از فناوریهای تکنولوژیک هستند.
- با توجه به بحثی که داشتید، حال این سوال ایجاد میشود که آیا استارتاپهای اقتصادی علممحور، میتوانند بخشی از راهحلها برای مسائل اقتصادی کلان کشور باشند؟
همانطور که اشاره کردم، یکی از نکات مهم این است که استارتاپهای فینتک، این قابلیت را ایجاد میکنند که انسانها دسترسیهای آزادتری به فعالیتهای اقتصادی روز دنیا داشته باشند. در تعاملات کشورها، ممکن است که محدودیتها و موانعی وجود داشته باشد که از نظر اقتصادی میتواند انسانها را متضرر کند یا تاثیرات جدی روی زندگی آنها داشته باشد. حوزه فینتک، میتواند در این حوزه بسیار فعال باشد و جلوی برخی از این ضررها را بگیرد و تحت هر شرایطی، دسترسی آزاد مردم را حفظ کند.
از طرف دیگر، بهترشدن شاخصهای تولید علم و تکنولوژی، همیشه به بهترشدن شاخصهای اقتصادی کمک میکند و این نکته میتواند در مسائل کلان اقتصادی کشور موثر باشد. از همه اینها مهمتر، بزرگشدن استارتاپهای حوزه فینتک و بزرگشدن بازارهای خدمات بر پایه فینتک، میتواند تاثیرات مثبتی روی شاخصهای کلان اقتصادی مثل تورم و جریان نقدینگی و جریان سرمایهگذاری داشته باشد. به همین دلیل اگر صنایع و استارتاپهای حوزه فینتک و رگولاتوری، تعامل بیشتر و جدیتری با هم داشته باشند و حمایت دوطرفهای شکل بگیرد، این تعامل برای داشتن برخی از راهحلهای اقتصادی در سطح کلان کشور، میتواند کمککننده و سازنده باشد.