اما اعتقاد به دانش و اتکا به توانایی فردی همیشه راههای دیگری را باز میکند. هر بار که پروژههایش با مشکل مالی مواجه شده، بخشی از طلاهایش را فروخته و معتقد است که در مسیر تولید باید گیوههای آهنین بپوشی و صبر ایوب داشته باشی. همین تلاش و عقبننشستن موجب شده تا بیش از 30 اختراع ملی و بینالمللی ثبت کند.
سهیلا سلحشور کردستانی که فوق دکترای تخصصی بیولوژی مولکولی از دانشگاه بیرمنگام انگلستان دارد، در سال 73 – 72 با فراخوانی که دولت وقت برای بازگشت نخبگان به کشور داده بود، به ایران برمیگردد.
او همواره در دانشگاه امیرکبیر در کسوت استادی حضور داشته اما از همان زمان برگشت به ایران با تحقیقاتی که انجام داده، متوجه میشود که ظرفیتهای بزرگی برای تولید 2 محصول پزشکی که اتفاقا در ایران و حتی جهان نمونهای نداشتند، وجود دارد.
گفتوگو با سهیلا سلحشور کردستانی از نسل نخست کارآفرینان نوآور و دانشبنیان
کردستانی در گفتوگو با «شنبه» از مباحث گوناگون حرف زده است؛ از راهاندازی کسبوکار دانشبنیان در زمانهای که چنین اصطلاحاتی ناشناخته بوده. از مقاومت در مقابل محصولات نوآوری، عدم اعتماد جامعه پزشک به محصولاتی که میساخته است.
از شکستهای پیدرپی یک محصول اما همچنان آزمایشکردن و همچنان ادامهدادن. این استاد دانشگاه که کارآفرینی موفق نیز به شمار میرود، در مورد حوزه کارآفرینی زنان نیز صحبت کرده و حرکت زنان به سمت راهاندازی کسبوکار و استقلال مالی را موجی میداند که چیزی جلودارش نیست.
کردستانی معتقد است که باید فکر بزرگ داشت، اما نه خودبزرگبینی: همانطور که چارلز دیکنز هم میگوید باید آرزوهای بزرگ داشت. فکرهای بزرگ همیشه موجب حرکتهای بزرگ میشوند.
چه شد که یک استاد دانشگاه، به حوزه کارآفرینی و راهاندازی کسبوکار آمد؟
من همیشه در محیطهای آکادمیک حضور داشتم و برای حضور در دانشگاه به ایران برگشتم و اصلا قصد راهاندازی هیچ کسبوکاری را نداشتم. یعنی بیزینس به معنای فعلی و استارتاپ در آن زمان، اصلا مد نظرم نبود.
اما تحقیقاتی که میکردم روی یک دسته از بیوپلیمرها بود و متوجه شدم ظرفیتهای بسیار عظیمی جهت راهاندازی کسبوکار در آن زمینه نهفته است. بنابراین کارهای تحقیقاتی در این حوزه را شروع کردم و نتایجی که به دست آوردم، نشان داد که کاربردهای پزشکی بسیار گستردهای را میتوانند داشته باشند.
بنابراین شیفته این زمینه کاری یعنی بیوپلیمرها شدم و به تحقیقاتم در این زمینه ادامه دادم.
در اين حوزه به تحقیقات بیشتری نیاز بود، بنابراین چندسالی را هم در خارج از کشور روی این حوزه یعنی بیوپلیمرهایی که در خلیج فارس و دریای عمان وجود داشت، کار کردم که منجر به 7ثبت اختراع اروپایی شد. در ایران نهاد ریاست جمهوری با کارهای تحقیقاتی که انجام میشد، آشنایی داشت.
وقتی کارهای ما را دیدند، پیشنهاد دادند که روی این پروژه اقدامات صنعتی انجام شود. از آنجایی که ظرفیتهای درمانی و پزشکی این پروژه بالا بود، به سمت راهاندازی کسبوکار در این زمینه آمدیم.
چند سال بعد از ورودتان به ایران این اتفاق افتاد؟
6 تا 7سال بعد از ورودم به ایران؛ یعنی زمانی که کارهای تحقیقاتیام به نتیجه رسیده بود.
در مورد این محصول و موارد استفادهای که دارد، بیشتر بگویید.
در واقع مادهای است که در سختپوستان دریایی یافت میشود و خواص درمانی و دارویی بسیار بالایی دارد. این خواص درمانی و دارویی روی ترمیم زخم در بدن اثر چشمگیر دارند.
قبل از شما در جهان چنین کاری انجام نشده بود؟
جنبههایی از اِنبیوپلیمر کم و بیش شناخته شده بود اما در چنین وسعتی کاری صورت نگرفته بود. در واقع میتوان گفت که ما نخستین کسانی بودیم که در این وسعت، روش جدید استخراج را کشف و استفاده کرده و کاربرد آن روی زخم با این وسعت را کار کردیم.
قبلا در سطوح کوچک و در سطح پروژههای دانشجویی در برخی کشورها کارهایی صورت گرفته بود اما قبل از ما چنین محصولی وجود نداشت.
به همین دلیل ما توانستیم 7 ثبت اختراع اروپایی داشته باشیم، چون محصولمان منحصربهفرد بود؛ محصولی که بهعنوان ترمیمکننده زخم بود. با انجام تمامی کارهای تحقیقاتی و بالینی و سپس در سطح پایلوت و بعد نیمهصنعتی و صنعتی این طرح را پیاده کردیم و الان حدود 17سال است که این محصولات پس از فاز تحقیقاتی در بازار عرضه میشوند. هم در ایران همه مراکز درمانی از آن استفاده میکنند و هم خارج از ایران.
بیشتر بخوانید: سرمایه گذاری خطرپذیر
چه مقدار کارتان گسترش یافته است؟ یعنی از تولید یک محصول در 17 سال پیش، الان به تولید چه میزان محصول رسیدهاید؟
در حال حاضر بیش از 80 محصول تولید میکنیم.
حجم تولیدتان چقدر است؟
در طول سال از این 80 محصول، بیش از 4میلیون قطعه محصول تولید میشود.
کدام محصول شما صادر میشود؟
محصولاتی با عناوین بندآورندههای خونریزی و محصولات ترمیمکنندههای زخم.
این محصولات در سطح جهان بسیار مورد توجه هستند. این نکته ادعای ما نیست، بلکه اخیرا رسانه خبری BCFocus براساس گزارش موسسه Data Bridge Market Research که یک شرکت تحقیقاتی و مشاورهای در هند است، اعلام کرده که روند جهانی بازار پانسمانهای بندآورنده تا سال 2026 رشد سریعی خواهد داشت و اسم کیتوتک را بهعنوان رقیب شرکتهای قدرتمند دنیا از جمله فایزر، مدترونیک، بکستر و… در ارائه این تکنولوژی به دنیا معرفی کرده است.
همچنین موسسه A2Z Market Research که مشاور مدیریت تجاری در نوادا آمریکاست، طی گزارشی اعلام کرده که بازار پانسمانهای مراقبت از زخم طی 5 سال آینده دارای نرخ رشد بالایی خواهد بود و شرکت کیتوتک را بهعنوان یکی از شرکتهای کلیدی دارای تکنولوژی تولید محصولات ترمیمی در سالهای 2016 تا 2022 معرفی کرده است.
در این گزارش اسم شرکت کیتوتک در کنار نام دیگر شرکتهای ابرقدرت آمریکایی و اروپایی دنیا از جمله اسمیت اند نفیو، بیاسان، کلوپلاست، بیبران، کانواتک، لومن روشه و… مطرح شده است.
زمانی که به ایران برگشتید حدود سال 1372 بود و تا حدود سال78 هم کارهای تحقیقاتی روی پروژهای که در نهایت به محصول دانشبنیان تبدیل شد، انجام دادید.
چقدر در آن زمان ادبیات دانشبنیان رایج بود و دستگاههای دولتی یا ساختار پزشکی ایران چقدر شما را میفهمیدند؟
اصطلاح دانشبنیان در آن زمان به شکل امروز و با تعریف رایج امروز اصلا وجود نداشت. البته شرکتهای تازهکار و نوآوری که در آن زمان در انگلیس به آنها استارتاپ میگفتیم، در دنیا شکل گرفته بودند. در ایران هم این گرایش و روند در حال شکلگیری بود، اما مثال واقعی دانشبنیان، شرکتهایی مثل ما یا شبیه ما بودند.
بهتدریج و طی 10سال اخیر، شرکتهای نوآورانه با نام دانشبنیان مطرح شدهاند. البته در همان زمان هم نهاد ریاست جمهوری این تشخیص را داشتند که کدام شرکتها واقعا کارهای نوآورانه انجام میدهند و سعی میکردند که حمایتهایی داشته باشند. البته حمایت بیشتر به شکل وام بود؛ وامهایی که همان درصدهای رایج بانکی را داشت اما این تسهیلات بسیار تاثیر داشت.
با همین تفکر این حمایتها کمابیش در حال شکلگیری بود. به نظر من الان باید قدردان همان تعداد اندک آدمهایی باشیم که در آن زمان در نهادهای مختلف، تفکر حمایت از کسبوکارهای نوآور را شکل دادند؛ یعنی اگر امروز میبینیم که نوآوری و ارائه تسهیلات بیشتر، شکل بهتر و جدیتری به خود گرفته است، محصول تلاش آن آدمها در گوشه و کنار نهادها و دستگاههای مختلف دولتی بود.
سختیهای شروع به کارتان چه بود؟
شرایط راهاندازی یک کسبوکار در هر زمانی کار سختی است. ما در آن زمان نگاهمان این بود که در حال راهاندازی یک استارتاپ هستیم. آمار جهانی هم نشان میدهد که از هر 100 شرکت نوآور و استارتاپ، در نهایت یک عدد موفق میشود و امکان رشد پیدا میکند. ما هم در شرایط سخت آن زمان باید دوام میآوردیم. در واقع ما یکی از صدها شرکتی بودیم که توانست ادامه دهد.
مهمترین سختی در مسیر کسبوکار ما در آن زمان، تفکراتی بود که وجود داشت مبنی بر مقاومت در مقابل یک محصول نوآورانه داخلی. یعنی باوری به این مسئله وجود نداشت، چون محصول با موارد جراحی و زخمها که موارد خاصی هستند در تماس بود، به این محصولات شک میکردند. بنابراین از محصولات مشابه خارجی البته نه با این متریال، استقبال بیشتری میشد.
کسب اعتماد جامعه پزشکی بسیار دشوار بود، ولی کارایی محصولات ما به اندازهای بالا بود که بعد از چندبار استفاده، این اعتماد جلب میشد. بعد از مدتی هم گواهینامههای معتبر مربوطه را از اروپا برای محصولات اخذ کردیم. گواهینامههای CE و بعد ISO از این دست گواهینامهها بودند که گرفتیم.
مشکلات مالی هم دیگر سختیهایی بود که ما در طول کار داشتیم. گرفتن سهم از بازار در بازاری که به یک شرکت نوآور تازهکار باوری ندارد هم سختی بزرگی دیگری بود که ما با آن مواجه بودیم. در واقع آن زمان، شرایط سخت و پیچیده بود.
عدم اعتماد جامعه پزشکی و روندهای سخت ثبت محصولات حوزه بهداشت و درمان، اعتمادبهنفس شما را نمیگرفت؟ اینکه به شما بگویند محصولاتتان را نمیخواهند، موقعیت سختی است و مواجهه با آن آسان نیست.
چگونه چنین موقعیتهایی را مدیریت میکردید؟
روزهایی که ما به بیمارستانها میرفتیم و محصولات بندآورندههای خون و پانسمانهای مربوط به زخمها را ارائه میکردیم، ناباوری و عدم اعتماد را در چشمهای جامعه پزشکی میدیدیم و بله درست است، موقعیت سخت و ناامیدکنندهای بود، اما من چون با تحقیقات علمی و شناسایی نیاز بازار، محصول تولید کرده بودم، میدانستم و اعتقاد داشتم که محصولم، یک محصول اشتباهی نیست. در واقع ایمان داشتم که با چندبار استفاده و با گذشت زمان میتوانم اعتمادها را جلب کنم و این اتفاق هم افتاد.
این شرایط سخت در حالی بود که من بهراحتی میتوانستم ایدههای دیگر محصولات حاضر در بازار را کپی کنم و بخشی از بازار را هم داشته باشم. اما این کار را نکردم. الان هم وقتی میبینم که جوانان ایدههایی را که مثلا 20 سال پیش دیگران اجرایی کردهاند، کپی میکنند، تاسف میخورم.
چون اینقدر کار و ایده نو وجود دارد و اینقدر بازارهای بزرگی پیشروی بچههاست که با کمی تحقیق آنها را پیدا میکنند و نیازی به کپیکردن و بعدشکستخوردن نیست.
من اگر الان در سن جوانی بودم، کارکردن روی هزاران موضوع و ایده جدید را شروع میکردم، چون موضوعات جدید بسیار است و الان در دنیایی که با انفجار تکنولوژی و علوم روبهرو هستیم، هیچگاه کمبود ایده خوب نخواهیم داشت.
همین الان هم بر فضای کسبوکار ایران، شرایط سخت و پیچیدهای حاکم است که حتی جسارت راهاندازی کسبوکار را از خیلی از افراد گرفته است.
شما از آن شرایط سخت و پیچیده چگونه عبور کردید؟
به نظر من مهمترین مسئله در چنین مواقعی، داشتن اعتقاد به کاری است که انجام میدهید. البته کارتان و محصولتان باید کار درست و محصولی درست و مطابق با انتظار و نیاز بازار باشد. ضمن اینکه هر فرد باید با اتکا به تواناییهای فردی خودش کار را جلو ببرد و امید واهی نداشته باشد، چون امید واهی افراد را زمین میزند، پس باید واقعبینانه به مسائل نگاه کرد.
ناامیدنشدن و سختیها را تحملکردن و همچنان کارکردن دلیل میخواهد. آدمها وقتی شکست بخورند، به سختی میتوانند دوباره ادامه دهند.
بیشتر بخوانید: بهترین شرکت دیجیتال مارکتینگ
شما چه تجربهای از شکست دارید و چگونه از شکستها عبور میکنید؟
اعتقادداشتن به دانش و دستاوردهایی که دارید، همیشه یک پایگاه مستحکم ایجاد میکند که افراد در جا نزنند. وقتی اعتقاد وجود داشته باشد، اگر هزاران بار هم شکست بخورد، باز هم تلاش میکند. همین الان هم ما برای ساخت و تست محصولات جدید، شاید هزار آزمایش انجام میدهیم. همیشه هم 500 آزمایش اول با شکست مواجه میشود، اما وقتی به کاری که انجام میدهید، باور داشته باشید، باز هم جلو میروید و ناامید نمیشوید.
در وجود من تعریف شکست به دلیل اشتباهبودن یک حرکت علمی و تکنولوژی نیست. بلکه به این صورت فکر میکنم که من باید 500 بار آزمایش بکنم تا راه و روش صحیح برای رسیدن به نقطه درست را پیدا کنم.
البته در مواقع بسیاری هم پیش آمده و پیش خواهد آمد که پروژهای علمی را شروع کرده، وقت و انرژی و هزینه زیادی هم برایش صرف کردهایم اما در نهایت شکست خورده و به نتیجه و محصول مورد نظرمان دست پیدا نکردهایم، اما این آخر دنیا نیست. شکست هم بخشی از روند کار است. انسان مجموعهای از شکستها و پیروزیهاست. مهم این است که همیشه برای رسیدن به راه درست، تلاش کند.
گفتید که مسائل مالی یکی از سختیهای کارتان بوده است؛ شما برای شروع کارتان چقدر پول داشتید؟ آیا با اتکا به پول جلو آمدید؟
پولداشتن خیلی مهم است ولی تنها یکی از پارامترهای موفقیت است. ما در آن زمان تسهیلات دریافت کردیم.
میزان آن تسهیلات چقدر بود؟
حدود 760 میلیون تومان.
شما سالها قبل از گرفتن تسهیلات، در حال تحقیق و کار بودید. آن زمان چگونه کار میکردید؟
من جا و مکان خاصی نتوانستم اجاره کنم. به همین دلیل از پشتبام خانهام برای خشککردن پوستههای سختپوستان استفاده میکردم. بعد این پوستههای خشکشده را به آزمایشگاه کوچکی بیرون از دانشگاه میبردم و رویشان کار میکردم. برای جمعآوری پوستههای سختپوستان خودم به جنوب ایران میرفتم و بعدها با چند نفر و چند شرکت در آن منطقه همکاری کردم.
من اعتقاد دارم که قرار نیست برای شروع کار، جیبتان پر از پول باشد. بهتدریج باید فازهای مختلف طی بشود و به مراحل بعد بروید. من اعتقاد دارم که قدمهای کوچک به مسیرهای بزرگ ختم میشود.
اینکه فکر کنید از اول کار باید پول زیادی داشته باشید، نتیجهاش این میشود که به دانش خاصی تکیه نمیکنید و راههای نوآورانه را تست نمیکنید، چون فکر میکنید همه کارها با پول انجام میشود. در حالی که این تفکر اشتباه است. اگر کسی با این تفکر که همهچیز پول است، کارش را شروع کند، نمیتواند راه دوری برود و گامهای اندکی برخواهد داشت.
من برای کسبوکارم پول خرج کردهام اما اتکای اصلی من بر دانش بود و خلق مسیرهای نوآورانه که به ثبت اختراعات زیادی منجر شدهاند. ضمن اینکه من و همسرم همیشه در دانشگاه تدریس کردهایم؛ از درآمدمان برای پیشبرد کار استفاده کردهایم، اما همیشه چکهای برگشتی زیادی داشتیم. طلبکاران با چهرههای برافروخته و عصبی به دفتر ما میآمدند و ما پولی برای پرداخت به آنها نداشتیم.
با وجود همه این سختیها، فکر میکنید که چه چیزی موجب شد که شما یکی از صدها ایدهای باشید که به یک شرکت نوآور تبدیل شد و در نهایت تا امروز سر پا ماند؟
اندیشیدن به راههایی که چگونه یک ایده را به یک محصول براساس نیاز و اعتماد بازار تبدیل کند، مهمترین دلیل موفقیت ما بوده است. خوب است جوانان بدانند که داشتن ایدههای عالی کافی نیست.
یک ایده زمانی عالی است که به یک محصول مورد نیاز در بازار و جامعه هدف تبدیل شود. یعنی محصولی که سالهای سال در بازار بماند و بفروشد. چنین محصولی زمانی ساخته میشود که کارهای پیشزمینهای بهدرستی و با دقت انجام شده باشد.
بنابراین داشتن فکر بلندمدت در ابتدای راهاندازی کسبوکار اهمیت زیادی دارد. همین تفکر باعث شد که من تحقیقات علمی و تحقیقات بازاری زیادی را در ابتدای کار داشته باشم و برای تحقیقات بیشتر باز به خارج از کشور هم رفتم، چون میخواستم محصولی با کارایی بالا به بازار بدهم. در نهایت هم محصولی با کیفیت بسیار بالا تولید کردیم که هم در بازار ایران اعتمادها را جلب کرد و هم در بازارهای خارجی. الان افزایش کیفیت، یک روند دائمی در شرکت ما محسوب میشود، چون بدون کیفیت نمیتوان در بازار ماندگار شد.
شما سالها کار کردهاید؛ جزو نسل نخست شرکتهای دانشبنیان در ایران هستید و محصولاتی جهانی را به بازار عرضه کردهاید. اما این سوال وجود دارد که چرا کارآفرینی چون سهیلا کردستانی را کمتر در رسانهها میبینیم اما در مقابل افرادی را میبینیم که بدون انجام کار مفیدی و صرفا واردات مقداری جنس از چین و… هر روز در رسانهها بهعنوان کارآفرین حضور دارند و قیلوقال میکنند؟
من به تمرکز اهمیت زیادی میدهم. هیچ اعتقادی هم به هیاهو ندارم چون در آن صورت وقتی برای انجام کار درست پیدا نمیکنم. البته برنامههای رادیویی و تلویزیونی زیادی داشتیم و تقاضا هم هست ولی ما روی کارها تمرکز کردهایم چون هر روز باید بهشدت کار کنیم.
وجهی از کار شما خود شما هستید بهعنوان یک کارآفرین و از بُعدی دیگر بهعنوان یک زن.
حالا این سوال مطرح است که زنانی چون سهیلا کردستانی، چقدر توانستهاند دختران دیگر را با کارآفرینی همسو کرده یا راهی برای ورودشان به این عرصه باز کنند؟
من همه سالهای بعد از بازگشتم به ایران و همزمان با کارم، در دانشگاه امیرکبیر هم حضور داشتهام و دانشجویان زیادی در کنار من کار کردهاند. اصولا چون خودم از دانشگاه به صنعت آمدم، این آموزه را برای دانشجویانم هم به کار گرفتم. به همین دلیل دایره وسیعی از دانشجویانی که خودشان کسبوکاری را شروع کردند یا در حوزه کاریشان به موفقیت رسیدند، تشکیل شد. البته بیش از 90درصدشان از ایران رفتهاند و در حوزه کاریشان هم بسیار موفق هستند و به مراتب عالی آکادمیکی و کاری رسیدهاند.
انسان برای رسیدن به اهداف معمولا همراهانی هم دارد.
شما از چه کسانی در این زمینه نام میبرید؟
قطعا انجام کارهای مهم، کار یک نفر نیست. همیشه یک تیم خوب لازم است؛ تیمی که همهجا در کنارتان باشد. تیم من همیشه با عرق بالا و با اعتماد کامل به حرفهای من کار کردهاند و از این نظر خیلی خوششانس بودهام.
نخستین همکار جدی من، همسرم بوده که محقق و فردی دانشگاهی است. در مجموعه و تیم کاریام هم همیشه افراد خیلی خوبی حضور داشتهاند. افرادی فهیم، دقیق، باحوصله و زیر فشارهای کار، تحمل زیادی داشتهاند و ساعتها و ساعتها در آزمایشگاه کار کردهاند. اغلب آنها از دانشجویان من در دانشگاه هستند.
کارخانه کیتوتک در کدام شهرک صنعتی فعال است و الان تیم کیتوتک چند نفره است؟
کارخانه ما در شهرک صنعتی اشتهارد واقع شده و تیم ما الان 100 نفره است. از این افراد تعدادی جزو مدیران هستند که با گذر زمان بخشهایی از مسئولیتها به آنها سپرده شده است. ضمن اینکه کیتوتک بهعنوان یک شرکت دانشبنیان، افراد زیادی را از ردههای مختلف تحصیلی به خط تولید خود اضافه کرده است. برای بیش از 6 هزار نفر هم به صورت غیرمستقیم شغل ایجاد کردهایم.
خود شما از کلاس درس به حوزه کارآفرینی آمدهاید و الان شرکتی دارید که 100 نفر نیروی دانشگاهی را به خدمت گرفته و محصولاتی در سطح جهانی تولید میکند؛ به نظر شما دانشگاه کجای بحث کارآفرینی قرار دارد؟
اصولا صاحبان بسیاری از کسبوکارهای موفق، افراد دانشگاهی بوده و هستند؛ یعنی شما نمیتوانید بدون دانش و بدون آگاهی از علوم مختلف، در حوزهای موفق شوید. نه اینکه من معتقد باشم که دانشگاه باید به بنگاه کارآفرینی تبدیل شود، بلکه من اعتقاد دارم که روحیه و فن کارآفرینی باید در محیطهای آکادمیک و دانشگاهی به دانشجویان آموزش داده شود.
بزرگان حوزه کارآفرینی در همین روزگار ما هم یا از دانشگاههای معتبر جهان فارغالتحصیل شدهاند یا در آن دانشگاهها مشغول به تحصیل بودهاند و بعد از اینکه راهشان را پیدا کردهاند و بیزینس شخصیشان را راهاندازی کردهاند، درس را رها کردهاند. پس میبینیم که آموزههایشان را از دانشگاه دارند.
دانشگاه خاستگاه بزرگ و مهمی است و در این تردیدی نیست، اما دانشگاهی که هم دانش را به بچهها بدهد و هم روحیه و فن کارآفرینی را.
بیشتر بخوانید: چگونه یک استارتاپ راه بیندازیم
به لحاظ سرمایهگذاری روی ایده استارتاپی یا محصول خاصی چطور؟ آیا در این زمینه اقدامی داشتهاید؟
حقیقتا من خود کیتوتک را هنوز هم یک استارتاپ میدانم که قرار است رشدهای بزرگی را تجربه کند. اینکه مستقیما روی ایدهای سرمایهگذاری کرده باشیم، نه، این کار را انجام ندادهایم، اما به دلیل نیازهای مختلفی که در شرکت داریم، مثلا وسایل بستهبندی و…
برای اینکه وسایل مورد نیازمان را از خارج از کشور وارد نکنیم، شرکتهای زیادی راهاندازی شدهاند که به این درخواستها پاسخ بدهند و بنابراین زمینه رشد آن شرکت را فراهم کردهایم.
من امیدوارم که نسل بعدی که کیتوتک را اداره میکنند، روی ایدههای استارتاپی سرمایهگذاری کنند. هرچند هر محصولی که ما مقدمات آزمایشهای مربوط به آن را آغاز میکنیم، به نوعی شروع یک استارتاپ است.
از فضای آنلاین برای فروش استفاده میکنید؟
همیشه رویکرد من به سمت تکنولوژیهای نوین بوده است. از مدتها پیش بخش فروش آنلاین کیتوتک را راهاندازی کردهایم. خودمان هم از سرویسهای آنلاین شرکتها برای دریافت خدمات و خرید استفاده میکنیم.
بهعنوان یک زن کارآفرین، چقدر فضای کارآفرینی مربوط به زنان ایران را میشناسید؟
شناخت دارم اما شاید این نقطه ضعف من است که به حضور در انجمنها و جلسات مختلفی که در این زمینه برگزار میشود، علاقهای ندارم و معمولا نمایندگان شرکت در چنین جلساتی حاضر میشوند. بیشترین بهانه من هم مربوط به گستردگی و حساسیت زمینه کاری من است.
نگاه شما به مقوله کارآفرینی زنان چگونه است؟ سمت و سوی این حرکتها را چطور ارزیابی میکنید؟
میدانم کارها و فعالیتهای زیادی در حال انجام است. مثلا زنانی در حوزههای مختلف سنتی بهعنوان کارآفرین برتر معرفی میشوند. این اقدامات خیلی خوب است و شروع یک حرکت است؛ حرکتی که آغازشدنش اهمیت زیادی دارد. البته من به مرزبندی بین خانم و آقا و اصطلاحاتی چون زنان کارآفرین یا مردان کارآفرین اعتقادی ندارم. هر چند در سطح جهان هم این عبارتها به کار میروند.
اما بهطور کلی فکر میکنم که زنان کشور ما بسیار قدرتمند هستند و میتوانند کارهای بزرگی انجام بدهند و خط و خطکشی خاصی برای کارآفرینی و برای موثربودن نداریم. تجربه من نشان میدهد که دانشجویان دختری که تاکنون داشتم، همیشه بینظیر بودند؛ چه از نظر ضریب هوشی و چه از نظر تعهد و پشتکار و دقت در انجام کار.
الان در کشور ما فعالان در زمینههای اقتصادی و کارآفرینی، بیشتر مرد هستند.
با توجه به صحبت شما مبنی بر وجود استعدادهای زیادی در دختران و زنان، چرا این استعدادها کمتر به عرصههای اقتصادی آمدهاند؟
2 نکته در این مسئله دخیل است؛ یکی تفکر شخصی و دیگري تفکر و رهیافتی که جامعه به افراد القا میکند. به نظرم قدم اول این است که زنان و دختران به این درک و تفکر شخصی برسند که میخواهند گامی بردارند و کاری بکنند. در جامعه هم الان ادبیات کارآفرینی و ترویج فعالیت اقتصادی زنان رایج شده است.
خوشبختانه فرهنگ عمومی جامعه به صورتی بوده که زنان بخش زیادی از تحصیلکردههای دانشگاهی را تشکیل میدهند و کمکم در حال رسیدن به مراتب کارآفرینی هستند. من این روند را به صورت مشخص و واضح میبینم؛ یعنی میبینم که این حرکت آغاز شده و زنان در مسیر فعالیت اقتصادی قرار گرفتهاند.
الان تعدادشان کم است چون تاکنون جامعه چنین خواستی از آنها نداشته و در نتیجه چنین تفکری در وجود دختران جوان و زنان جامعه ما شکل نگرفته بود. الان اما همه چیز در حال تغییر است. به طوری که موجی از علاقهمندی و تلاش دختران و زنان برای فعالیت اقتصادی شکل گرفته و این موج در حال پیشروی است.
زنان در شرکت کیتوتک چقدر نقش دارند؟
بدون اینکه کوچکترین تبعیضی در ذهن من وجود داشته باشد، بیش از 95درصد از مدیران شرکت ما را زنان تشکیل میدهند. ضمن اینکه مطلقا به خاطر جنسیتشان استخدام نشدهاند، بلکه صرفا براساس توانایی، دانش و دقت و تعهدی که دارند، با ما همکاری میکنند.
در حال حاضر، مدیر کارخانه ما یک خانم است و من به تجربه میبینم که بهتر و با کیفیت بیشتری حرف کارگران کارخانه را میفهمد و با کیفیت بهتری به ما انتقال میدهد.
یک نکته دیگر این است که زنان اهمیت زیادی برای مسئولیت اجتماعی قائل هستند. مثلا استفاده از ضایعات برای اینکه آسیب کمتری به محیط زیست وارد شود. مثلا ما با خود سختپوستان کاری نداریم، بلکه با ضایعات سختپوستان که دور ریخته میشود، کار میکنیم. این روندها را مدیران خانم مجموعه ما بهخوبی درک و پیادهسازی میکنند.
به همین دلیل استاندارد ایزو 1401 را گرفتهایم که ایزو محیط زیست است و بسیار مهم است و کمتر سازمانی برای گرفتن این ایزو هزینه میکند ولی ما چندین سال است که آن را دریافت کردهايم. از طرفی شرایط تولید ما بهگونهای است که آلودگی به صورت مینیمم است. همیشه هم آزمایش میشود و شرایط بررسی میشود.
ما در شرکتمان چنین مدیرانی داریم و من اعتقاد زیادی به سپردن مسئولیتها به بخشهای مختلف دارم.
در واقع شرکت من، یک شرکت یکنفره نیست. اگر حتی یک تا 2ماه هم نباشم، آب از آب تکان نمیخورد چون افرادی را پرورش دادهایم که بتوانند کارها را به بهترین شکل جلو ببرند.
شما روند حضور زنان در عرصههای کارآفرینی را روندی مثبت ارزیابی میکنید.
البته بعضا میشنویم که سدها و موانعی ایجاد میکنند و تفکراتی در جامعه و در بدنه تصمیمگیری دولتی و حکومتی وجود دارد که زن خانهدار را به زن کارآفرین ترجیح میدهند. یا حداقل از اصطلاح مادران کارآفرین استفاده میکنند. اینها نشان میدهد که گفتمان حاکم بر جامعه کماکان در مقابل استقلال مالی زنان و قدرت اقتصادی آنها به نوعی مقاومت میکند.
آیا این موجی که شما از آن حرف زدید و اینکه زنان و دختران به سمت عرصه کارآفرینی آمدهاند، قابل کنترل و جلوگیری است؟
به نظر من هیچ چیزی جلودار این موج نیست. حتی به نظر من احتمالا در آینده شاهد این نکته خواهیم بود که مناصب قدرت تا حدود زیادی در دست زنان باشد.
ضمن اینکه کارآفرینی زنان و ایجاد چرخههای اقتصادی، نوعی ارزشآفرینی برای حفظ خانواده و جامعه است. همچنین اصولا نیازهای انسانها سمت و سویی دارد که نمیتوان از نیمی از جمعیت جامعه خواست که فعالیت اقتصادی نداشته باشند.
برگردیم به بحث شرکت شما و کارآفرینی؛ کیتوتک را یک استارتاپ میدانید؛ تاکنون کیتوتک را ارزشگذاری کردهاید؟
به معنایی که در حوزه استارتاپی رایج است نه، ولی کیتوتک حداقل چندصد میلیارد تومان ارزش ریالی دارد. ضمن اینکه دانشی در این شرکت و طی این سالها انباشته شده که شاید اصلا قابل ارزشگذاری هم نباشد. ما تاکنون حدود 30 اختراع بینالمللی و داخلی ثبت کردهایم. کیتوتک استارتاپی است که همواره در حال کشف است و هر روز ارزش بیشتری پیدا میکند.
نسبت به زمانی که شما کارتان را شروع کردید، یعنی حدود 27 سال پیش تاکنون چه چیزهایی تغییر کرده است؟ شرایط آسان شده یا مشکلتر شده است؟
از چند جهت میتوان زمان ما را با دوره کنونی مقایسه کرد؛ به لحاظ ظرفیتی، الان ظرفیتها و شرایط بهتری نسبت به 20 سال پیش که ما شروع کردیم وجود دارد. حداقل قضیه این است که ادبیات کارآفرینی و نوآوری جا افتاده است. وضعیت ما درست مانند وضعیت کارآفرینان بزرگ جهان در حوزه دانش و نوآوری بود. چون وقتی بیل گیتس هم شروع کرد، این همه داستان موفقیت پیش روی خود نمیدید. یا وقتی ماری کوری شروع کرد، پیشروان زیادی نداشت.
من برای پیشبرد کارم بارها و بارها جواهرات و طلاهایم را فروختهام. یعنی هر جا که کم میآوردم و برای پروژههایم پول نداشتم، سریع گردنبندم را باز میکردم، میفروختم و پولش را برای کسبوکارم هزینه میکردم تا رشد کند
اما الان داستانهای موفقیت بسیاری وجود دارد و این داستانها دانشهای زیادی را در سطح جهان منتشر کردهاند، بنابراین کافی است که جوانان بخواهند.
چون الان فضای روانی خیلی خوبی هم وجود دارد. اما لبه دیگر این است که انفجار ایدههای جدید موجب شده تا رقبای زیادی وجود داشته باشند.
بنابراین ایدهها خیلی باید بکر و جذاب و کارآمد باشند تا کسی بتواند در این شرایط رقابتی رشد کند. مسئله دیگر مربوط به کمکهای تسهیلاتی است. الان شرکتها و نهادهای مختلفی ایجاد شدهاند که تحت عنوان شتابدهنده و ویسی، ونچرکپیتال و انجلکپیتال و… کار میکنند، مشاوره میدهند، کمک مالی ارائه میدهند و… اما ما در دوره خودمان تنها یک راه پیش رو داشتیم و آن هم وام بود. الان راههای دیگری برای کسب کمکهای مالی ایجاد شده است.
مشاوران و منتورهای زیادی وجود دارد و بهطور کلی فضا، فضای بزرگتری شده است. من برای پیشبرد کارم بارها و بارها جواهرات و طلاهایم را فروختهام. یعنی هر جا که کم میآوردم و برای پروژههایم پول نداشتم، سریع گردنبندم را باز میکردم، میفروختم و پولش را برای کسبوکارم هزینه میکردم تا رشد کند.
بیشتر بخوانید: نمونه قرارداد سرمایه گذاری در استارتاپ
طی مسیر کارآفرینیتان چقدر اشتباه کردهاید؟
خیلی زیاد. من از دانشگاه به صنعت و راهاندازی کسبوکار آمدم. بنابراین مدیریت نمیدانستم. اما تلاش کردم که دانش مدیریت را بیاموزم؛ مشاوره گرفتم، کتاب خواندم و بیوگرافی افراد موفق دنیا و بهویژه کارآفرینان جهانی را به شدت مطالعه کردهام.
بهعنوان سوال آخر میخواهم بگویید که چگونه محصولی که حتی بیمارستانهای ایران آن را به اصطلاح پس میزدند، سر از بازارهای جهانی درآورد؟
از همان ابتدا نگاهم، نگاهی جهانی و به بازارهای بینالمللی بود. شاید برایتان جالب باشد که نخستین فروش واقعی شرکت من به یک شرکت آلمانی آن هم 20 سال پیش بود. من اعتقاد دارم که از همان ابتدا باید بزرگ فکر کرد اما نه خودبزرگبینی، چون آن تفکر آدم را زمین میزند. جوانان باید محصولی بسازند که در محیط خودشان خواستار داشته باشد.
بعد آن را به منطقه، بعد کشور و بعد به بازارهای جهانی ببرند.همانطور که چارلز دیکنز هم میگوید، باید آرزوهای بزرگ داشت. فکرهای بزرگ همیشه موجب حرکتهای بزرگ میشوند. هرچند ممکن است که گامهای اولیه کوچک باشند اما دیدگاه جهانی در نهایت، کار و محصول افراد را جهانی میکند.
من اعتقاد دارم که قرار نیست برای شروع کار، جیبتان پر از پول باشد. بهتدریج باید فازهای مختلف طی بشود و به مراحل بعد بروید. من اعتقاد دارم که قدمهای کوچک به مسیرهای بزرگ ختم میشود
برای موفقیت کفش آهنین بپوشید
سهیلا سلحشور کردستانی، متولد 1336 در شهر گنبدکاووس است. به واسطه شغل پدرش در آنجا زندگی میکردهاند و پنج ششروزه بوده که به تهران آمدهاند. پدرش در حوزه نقشهکشی و اصلاحات ارضی در وزارت کشاورزی فعال بوده و مادرش خانهدار بوده است.
میگوید دوره راهنمایی را که تمام کردم، پدرم دستم را گرفت و به انگلیس برد تا در آنجا تحصیل کنم. کردستانی دارای دیپلم از کالج چستر انگلستان، لیسانس شیمی از دانشگاه دمونتوفورد (لستر – انگلستان) فوقلیسانس علوم الیاف (دانشگاه لیدز – انگلستان) و دکترای تخصصی شیمی پروتئین از همان دانشگاه و فوق دکترای تخصصی بیولوژی مولکولی از دانشگاه بیرمنگام است.
خوشحالم که به ایران برگشتم
سه چهار سال قبل از انقلاب بود که برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم و هدف هم این بود که به کشور برگردم. من و همسرم در انگلیس فارغالتحصیل شده بودیم و مشغول به کار هم بودیم، اما تصمیم گرفتیم که به ایران برگردیم و تخصصمان را در کشورمان به کار بگیریم.
از طرفی در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی، یعنی حدودا سالهای 73 -72 از تحصیلکردههای خارج از کشور دعوت میشد که به ایران برگردند و در ایران کار کنند. بارها این اظهارات صورت گرفت و بنابراین ما به ایران برگشتیم. الان خوشحالم که به ایران برگشتم و من هرگز بابت این برگشت متاسف نبودهام. هرچند در خارج از کشور هم میتوانستیم پیشرفت کنیم ولی از برگشتمان خوشحالیم.
صبر ایوب و کفش آهنین
«برای موفقیت در کار، باید کفشهای آهنین پوشید و صبر ایوب و ازخودگذشتگی داشت.» این جمله نقطه اوج سخنان زن کارآفرینی است که مدارک دانشگاهیاش را به حوزه تولید آورده و به یکی از بهترینهای دنیا در زمینه کاریاش تبدیل شده است.
دکتر کردستانی، عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر و مدیرعامل شرکت کیتوتک (کیفیت، تولید، تکاپو)، است که برای تولید پانسمان از بیومتریال (زیستماده) بهره برد و برای آمادهسازی این بیومتریال از صفر مطلق شروع کرد و توانست مادهای را از پوسته سختپوستان دریایی استخراج کند که با ارگانیسم بدن انسان ارتباط برقرار کرده و قدرت ترمیم زخم را داشته باشد.
در حال حاضر کارخانهاش انحصار تولید این نوع پانسمان را در خاورمیانه دارد و جزو ۱۴ شرکت تولیدکننده این پانسمانها در دنیا محسوب میشود. کردستانی دارای 30 اختراع ملی و بینالمللی در کار تخصصیاش است.
تولید، کاری کمرشکن است
این بانوی کارآفرین، تولید را کاری کمرشکن میداند: تولید اقدامی سخت و طاقتفرساست. اگر بخواهی محصولی تولید کنی که بینظیر باشد و بازار بزرگی هم داشته باشد، راه سختی در پیش داری اما غیرممکن نیست. غیرممکننبودن مهمترین مسئلهای است که هر کارآفرینی به آن میاندیشد، آن را تمرین میکند و قبولش دارد.
ما هدفمان این بود که شرکتی دانشبنیان تأسیس کنیم و محصولاتی را تولید کنیم که رقیب جهانی نداشته باشند. در آن زمان یعنی در دهه۷۰، شرکتهای دانشبنیان بسیار ناشناخته و نوپا بودند. ما در زمینه ساخت یک محصول شاید 500 نوع آن را در مقیاس کوچک تولید و آزمایش میکردیم تا به محصول نهایی برسیم. برای موفقیت در کار باید کفشهای آهنین پوشید و صبر ایوب و ازخودگذشتگی داشت.
کارخانه دکتر کردستانی مستقیما برای 100نفر و برای بیش از 6هزار نفر هم به صورت غیرمستقیم شغل ایجاد کرده و تولیداتش در سال بیش از 4میلیون قطعه است که به کشورهای آسیای جنوب شرقی، مالزی، تایلند، آلمان و کشورهای منطقه صادر میشوند.
آموزش فن کارآفرینی به دانشجویان
کردستانی میگوید: درسهایی که من در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه امیرکبیر تدریس کردهام، همیشه همراه با مباحث جدید و بهروز در دنیای علم و تکنولوژی بوده است. بسیاری از دانشجویان من، از کارآموزان و کارمندان فعلی شرکت هستند.
بسیاری از آنها دورههای آموزشی مختلف را در محیط کاری شرکت ما گذراندهاند و بسیاری از آنها برای انجام دورهها و تستهای بالینی محصولات به خارج از کشور اعزام شدهاند. در واقع حلقه بزرگی از دانشجویانم همواره به من اعتماد کردهاند و من سعی کردهام که آموختههایشان را به صنعت اضافه کنم. بسیاری از شاگردان من خودشان در حال حاضر شرکت و کارخانه دارند و در حوزه پزشکی و مهندسی پزشکی مشغول به کار هستند.