دلم برااااااات تنگ میشه
چند وقتی هست که کمر همت بستهام به تکمیلکردن و به سرانجام رساندن پایاننامهای که مدتها در حال خاکخوردن بود. از آنجا که در بدترین زمان (دهه60)، در بدترین مکان (خوزستان) به دنیا آمده بودم، دغدغه جنگ و نگاه مخالف با آن، برایم جذاب بود. برای همین هم خواستم بدانم هنر ضد جنگ در خاورمیانه چه جایگاهی دارد. پس از تحقیق اولیه، به 3 هنرمند رسیدم که از 20 سال گذشته تا امروز، به وقوع جنگ در کشورهای خود واکنش نشان داده بودند.
وفا بلال از عراق، تممام اعظم از سوریه و مراد سُبیع از یمن. از این سه، تممام اعظم را حتما میشناسید. چند سال گذشته و پیش از بابشدن تصاویر دیوارنوشتههای عربی که میگفتند وطن هتل نیست، آثارش به وفور در شبکههای اجتماعی بازنشر میشد. برای مثال، همان اثر که نقاشی بوسه اثر گوستاو کلیمت را روی خرابههای سوریه مونتاژ کرده بود.
هنر این فرش است
در ادامه، یکی از معیارها برای بررسی آثار این سه را، استفاده از اینترنت در خلق آثارشان در نظر گرفته بودم. رفتاری که میان هر سه اینها مشترک بود و هرکدام به نوبه خود به خوبی توانسته بودند از آن بهره ببرند.
وفا بلال از این دو قدیمیتر بوده و اعتبار هنری بالاتری نیز دارد (او سالها پیش و بعد از آنکه دولت صدام حسین اجازه تحصیل در رشته هنر را نداد، از عراق مهاجرت کرد و اکنون در آمریکا تدریس میکند). پس از حمله آمریکا به عراق، او در یک پرفورمنس 24 ساعته به نام «به عراقی شلیککن» یک تفنگ پینتبال را به یک وبسایت اینترنتی وصل کرد و کاربران میتوانستند با ورود به این سایت، با او به صحبت بپردازند یا به او شلیک کنند.
درباره تممام اعظم پیشتر اشاره کردم که چگونه مجموعه «موزه سوری» او در اینترنت وایرال شد و اعتباری برایش به وجود آورد که حتی به برپایی نمایشگاه در لندن نیز منتهی شد (مجموعه المپیک سوری).
مراد سبیع نیز که به بنکسی یمن مشهور است، نهتنها به جنگ یمن، بلکه قبلتر به بسیاری از اقدامات و سیاستهای دولت مرکزی آن زمان اعتراض داشت. روال کار او به این صورت بود که فراخوانی در فیسبوک خود منتشر میکرد و از همه هنرمندان و مردم عادی میخواست در خلق آثار گرافیتی با او همراه شوند. فراخوانهایی که همگی با استقبالهای زیادی مواجه شدهاند و به کمپینهایی از جمله «دیوارهای خیابانت را رنگ کن» و «دیوارها چهرههای آنها را به خاطر میآورند» منتهی شد و اعتبار جهانی برای سبیع به ارمغان آورد.
بدون بستر اینترنت
سطور بالا ممکن است برایتان چندان جذاب نباشد. نکتهای که به این یادداشت ختم شد اما، عبارتی بود که بارها در متن پژوهش مجبور بودم به کار ببرم: بر بستر اینترنت. عبارتی که هر بار میخواندم یا مینوشتم، باعث میشد آیندهای نهچندان دور را در ذهنم مرور کنم: بدون بستر اینترنت.
نه برنامهای نیست، نگران نباشید
اکنون در روزهایی به سر میبریم که آن تب و تاب اولیه نسبت به دفاع یا مخالفت نسبت به طرح صیانت فروکش کرده و هیچ معلوم نیست چه اتفاقی در حال رخدادن است. حتی اولین مصاحبه وزیر جدید ارتباطات نیز با کمترین واکنشها از هر دو سوی جبهه مواجه شد. زارعپور در مصاحبه تلویزیونی خود گفت: «نگاه ما به پلتفرمها و شبکههای اجتماعی مختلف، ایجابی و فرصتمحور است و به دنبال مسدودسازی این فضا نیستیم بلکه باید نظم داشته و نظاممند باشد. خیال مردم را راحت بکنم که ما قطعی اینترنت نخواهیم داشت و با کمک بزرگان صنف، کیفیت شبکه را بهتر خواهیم کرد».
مطلب پیشنهادی: وزیر ارتباطات: نظاممند کردن فضای مجازی ضروری است
دو نکته در میان صحبتهای وزیر وجود دارد. اول اینکه اعلام کردهاند قطعی اینترنت نخواهیم داشت. در واکنش به این جمله باید بگویم، همان ده دوازده سال پیش، قبل از آنکه از خوزستان به مقصد تهران مهاجرت کنم هم، آب در خوزستان قطع نبود. اما آنقدر کیفیت بدی داشت که در هر خانه هم پمپ آب بود تا فشار مناسبی داشته باشد، هم یک دستگاه تصفیه خانگی تا بتوان آب خورد!
نکته دوم، هر کلام بار معنایی دارد و بهراحتی نمیتوان کلمات را به جای یکدیگر به کار برد. سالهاست که در دولتهای مختلف با فیلترینگ در حال «نظاممند» کردن فضای اینترنت هستیم و نتیجه آن را هم دیدهایم. نهتنها در قبال اینترنت، در برابر تکنولوژیهای دیگر هم بارها تجربه کردیم که نتیجه نگاه از بالا به پایین، دستوری و بدون توجه به نیازهای جامعه چه بوده است.
دیگ جوشان
نکته دیگر آنکه همه اذعان داریم جامعه و همه ما از بسیاری جهات، تحت فشار شدیدی قرار داریم. بیش از یک سال و نیم حضور کرونا، داغهایی که به دلمان نشانده، اضطراب مستمری که برای تک تک افراد جامعه به وجود آورده و…. در کنار گرانیهای خردکننده و فشار شدید اقتصادی، جامعه را در سختترین دوران خود قرار داده است. در حقیقت، ظرفیت تحمل جامعه به نقطه جوش خود بسیار نزدیک است.
بهعلاوه، همه ما خوب میدانیم که تغییر عادت و فرهنگ، آن هم در سطح ملی کار آسانی نبوده و به برنامهریزی مدیریت و فرهنگی دقیقی نیاز دارد. صادقانه و صریح، در نهایت شما کار خودتان را میکنید اما آیا در چنین شرایطی، اعمال این تغییرات (حتی اگر فرض محال بگیریم تصمیم درستی است که نیست) آنقدر واجب است؟ آیا این روزها بهترین زمان برای انجام این تغییرات است؟
وقتی که چیز شد برو
تمام این رفتارها دقیقا به واژهای منتهی خواهد شد که دیگر در مکالمات روزانه هم شنیده میشود: مهاجرت. نسلی که سالها آموزش دید، آزمون و خطا کرد، رفتار اجتماعی در محل کار را فرا گرفت، تجربه اندوخت، خلاقیتش را پرورش داد و… اکنون حتی چمدانهای خود را هم خریده است.
البته که بسیار بسیار بعید است طراحان و مغزهای متفکر طرحی مانند صیانت و بیشتر از آن، چنین واکنشی را پیشبینی نکرده باشند. حتی ممکن است اینگونه استدلال کنند که «هر جنگی، تلفات خود را دارد» و میخواهند در یک بازه زمانی فرضی، با تربیت نیروهای جوانتر، نیاز بازار را رفع کنند (که همین فرض هم بسیار خوشبینانه است).
اما حتی اگر همه چیز به صورت ایدهآل پیش برود و تمام کارها و برنامهها در بازههای زمانی تعیینشده انجام شود (که چقدر هم ما عاشق افتتاح طرحهای نیمهکاره هستیم) آنها این نکته را در نظر نمیگیرند که خالی کردن یکباره بازار کار از منابع انسانی باتجربه، باعث ایجاد سکته در روند رشد کشور میشود.
با وجود تربیت نیروهای جدید، با هر سرعتی هم پیش برود، باز هم از دنیا عقب میمانیم. در حقیقت، با این کار، هم داریم بهترین نیروهای ممکن را در اختیار دیگران قرار میدهیم و هم با کندکردن خودخواسته روند رشدمان، دودستی این فرصت را به دیگر رقبا میدهیم تا فرسنگها از ما فاصله بگیرند. چه چیزی بهتر از زمینی که هواپیما قرار است بر آن فرود بیاید؟ تنها نکتهای که میماند این است که آنها که رفتهاند، چطور به خانواده زنگ بزنند یا پیام بدهند و بگویند که رسیدهاند؟
مطلب پیشنهادی: طرح صیانت و بدرقه ۱۰۰ هزار جوان استارتاپی به امارات!
شیرینی دفاع
در نهایت، نسبت به اتفاقاتی که (نهتنها) برای اکوسیستم، بلکه برای تمام کاربران اینترنت رخ خواهد داد، دو حس متفاوت دارم. از یک سو مانند کروناست که هر روز که شب میشود، به خودت میگویی، خب امروز هم مبتلا نشدم. از سوی دیگر هم بازگو کردن تمام این حرفها، گاهی انگار صرف گفتن است که نماند بر دل، که گره نشود در گلو.