سال ۱۳۹۴ چند ماه پیش از پذیرش برجام روزگاری کمابیش شبیه امروز داشتیم. بحران اقتصادی گریبان مردم و کسبوکارها را گرفته بود. خبرها حکایت از احتمال امضا برجام میداد و در آن زمان با دوستان به این میاندیشیدیم که با امضا برجام و امکان داد و ستد با جهان، ترمیم نسبی اقتصاد کشور و…ورود سرمایهگذاران خارجی چه کسبوکار جدیدی راهاندازی کنیم یا چه تحولاتی را در کسبوکارمان رقم بزنیم، چند ماه بعد برجام امضا شد.
فعالیتهایی را که شروع کرده بودیم را توسعه دادیم فارغ از اینکه چه مقدار موفق بودیم یا نه یا تصمیمگیریهای درستی صورت گرفت یا نه. فرض ما بر این بود با امضا برجام و بازگشت به اقتصاد جهانی همه چیز تغییر خواهد کرد و ما کسبوکارها وارد جهان دائمی فرصتها و ساحل ثبات خواهیم شد. بر همین اساس رفتار ما ناز روانان، رویایی و حرکتمان ایدهآلیستی خرامان بود.
در اوج رویاپردازیها به یکباره پنجره برجام بسته شد. ترامپ زد زیر همه چیز و شد آنچه نباید میشد.
نزدیک به سه سال است که حسرت سال های ۹۵ و ۹۶ را می خوریم و ای کاشها.
سه سال است که با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکنیم تا کسبوکارهایمان را زنده نگاه داریم یا در کسبوکارهای اینترنتی شغل و فعالیتمان را حفظ کنیم.
حالا مثل روزهای قبل امضا برجام خبرها از رسیدن به یک توافق حکایت میکنند.
آنچه پیش روی ماست ادامه زیستن در شرایط فعلی و بدتر از آن است یا رسیدن به توافق و باز شدن پنجرهای که دوباره فرصتها را در آن بجوییم.
حرف آخر:
برای هر دو سناریو باید آمادگی داشته باشیم و باید کمربندها را محکم ببندیم. میخواهم فرض را بر نتیجه رسیدن مذاکرات بگذارم.
به تعبیر دوستی شش ماه فرصت داریم خودمان را برای باز شدن پنجره فرصتها آماده کنیم. فرصتی تاریخی برای توسعه کسبوکارمان و اکوسیستم استارتاپی ایران اما تجربه برجام میگوید پنجرهای که باز میشود شاید همیشگی نباشد و ما فرصت کوتاهی برای صید ماهی یا شاهماهی داریم.
البته امیدواریم همیشگی باشد. شما برای آینده و استفاده سریع از فرصتها چه برنامهای دارید؟
مطلب پیشنهادی: ناامید نیستیم اما باید با سرعت بیشتری پیش برویم