داستان زندگی ریچارد برانسون را حتما شنیدهاید؛ مردی که مالک بیش از ۴۰۰شرکت در جهان است و برپایه فهرست ثروتمندترینها در مجله فوربس در سال۲۰۱۲ چهارمین شهروند ثروتمند بریتانیایی شد. در همان سال برآورد شده بود که ثروت او ۴٫۶میلیارد دلار بوده که در این سالها براین ثروت بیش از پیش افزوده شده است.
ریچارد در کودکی دچار بیماری خوانشپریشی میشود. نوروسافاری یا خوانشپریشی (dyslexia) برگرفته از کلمهای لاتین به معنای تحتاللفظی «بدکلمگی!» است و اختلالی است که بر توانایی خوب خواندن، درک مطالب مکتوب و حتی بر تلفظ و نوشتن مناسب فرد تاثیر میگذارد.
به واسطه این بیماری ریچارد در مدرسه به مشکل جدی برخورد و مجبور شد به خاطر شدت بیماری در 16سالگی مدرسه و درسخواندن را رها کند اما میدانست که دارای توانایی خوبی در برقراری ارتباط با دیگران است، برهمین اساس با کمک یکی از دوستانش مجله «دانشآموز» را راه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی «ویرجین رکوردز» را تأسیس کرد و مؤسس شرکت «ویرجین گروپ» هم است. در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی «ویرجین آتلانتیک» را به وجود آورد و دهه ۱۹۹۰ «ویرجین موبایل» و «ویرجین ترین» و… امروز تعداد شرکتهایی که راهاندازی کرده، بیش از ۴۰۰شرکت است. ریچارد موفق جمله تاثیرگذاری دارد، میگوید: «فرصتهای تجاری مثل اتوبوس میمانند. همیشه یکی دیگر در راه است». اتوبوسی که متاسفانه امسال استارتاپها از آن جا ماندند اتوبوس بورس بود. ورود استارتاپها در ۶ ماهه اول سال ۱۳۹۹ به بورس برای استارتاپها فرصتی تاریخی بود که آنها از این فرصت بزرگ محروم شدند. پیشتر به این موضوع پرداختیم که در شرایط تحریمها، غیبت سرمایهگذار خارجی و مشغولیت برخی از سرمایهگذاران سنتی به لاتاریسم نوسانگیری، بهترین راه تامین سرمایه شرکتهای بزرگ اینترنتی، ورود به بورس و استفاده از منابع خرد عمومی بود. اما متاسفانه افراد و گروههایی در قالب دغدغهمندی و نگرانی از بزرگشدن استارتاپها و بهانه شکلگیری انحصار با عدم درک پدیدهها و تغییرات جهانی با طرح موضوعات غیرمنطقی راه را بر این شرکتها سد کرده و نگذاشتند آنها سوار اتوبوس تجاری بورس شوند.
این درست است که اتوبوسها و فرصتهای دیگری نیز از راه خواهند رسید و مشکلات و موانع ما را از پا درنمیآورد و قویتر از قبل به راهمان ادامه خواهیم داد، اما وقتی سرمایه نباشد، توسعه کند صورت میگیرد. وقتی توسعه کند شود، فرصتها از بین میروند، روند توسعه تکنولوژی بومی، اشتغالزایی و محرومیتزدایی و… محدود میشود.
مینویسم که ثبت در تاریخ شود این عدم توسعه در سال۱۳۹۹ باعث شد ما نتوانیم به بازارهای منطقه برویم. دستهای ما را بستند و بازارها را دودستی تقدیم رقبای آمریکایی و چینی و… کردند. چه کسی این خبر مسرتبخش را به خارجیها خواهد داد!؟
کارکردن در اکوسیستم استارتاپی ایران همیشه همراه با درد و رنج بوده است. آنها که از ایران رفتند و آنها که ماندند، همگی قابل ستایش هستند؛ چراکه همهمان دردمندیم و زخمخورده. وجه اشتراک دیگر همه ما امیدواربودن و ادامهدادن به زندگی و سفر کارآفرینانه است بهمثابه ققنوس از خاکستر برخاسته.
حالا که اتوبوس بورس رفته و ورود به بورس امکانپذیر و به صلاح هم نیست، شاید بهتر باشد به قول ریچارد در انتظار اتوبوس دیگری باشیم.
سرمایهگذاران سنتی حاضر در بورس که بهموقع از آن خروج کردند، انتفاع مالی بیسابقهای را برای شرکتهایشان رقم زده اند. حال سوال این است این سرمایهها را به کجا خواهند برد؟ دلار، سکه، مسکن…؟
آنها به نیکی میدانند آینده این بازارها نیز آیندهای اصلاحپذیر است. از طرفی امکان انتقال این میزان از سرمایه به هر یک از این بخشها دارای ریسکهای اقتصادی و امنیتی (اختلال در بازار) و زمانبر خواهد بود. یکی از بهترین گزینهها برای سرمایهگذاران خوشبخت ورودشان به اکوسیستم استارتاپی ایران و سرمایهگذاری روی شرکتهای بزرگ اینترنتی و تکنولوژیمحور است. شاید با تحقق این امر بشود خسران بزرگ ممانعت از ورود استارتاپها به بورس و تقدیم بازارهای منطقه به رقبای خارجی و … را جبران کرد. از طرفی سرمایهگذاران سنتی در تداوم موفقیتشان در بازار بورس اینبار میتوانند موفقیتی بزرگتر را در سرمایهگذاریهای تکنولوژیمحور جشن بگیرند.
حالا که شرکتهای بزرگ استارتاپی نتوانستند به بورس بروند، بهتر است از شرکتهای بورسی دعوت کنیم که به اکوسیستم استارتاپی ایران بیایند.
حرف آخر: اگر ریچارد برانسون ۱۶ساله کمتوان و بیمار موفق میشود که بر ناامیدیها و ناتوانیهایش غلبه کند و تبدیل به یکی از کارآفرینان ثروتساز بزرگ جهان شود، تنها عامل این موفقیتها خود او نیست. جامعه و مسئولان متولی بستری را فراهم کردهاند تا انسانها فارغ از هر شرایطی که دارند، در موقعیتی برابر بتوانند در اقتصادی شفاف به رقابت برخیزند. حال سوال این است چه بستری برای رشد شرکتهای بزرگ اینترنتی فراهم شده تا آنها نیز موفق وجهانی شوند!؟
باید باور کنیم شهر ما، کشور ما، مردم سرزمینمان برای برخورداری از زندگی مطلوب به مانند دیگر کشورهای جهان به غیر از شمشادهای ممنوعالقطع نیاز به درختان سروقامت دارند. سرو آمازون، سرو اپل، سرو گوگل، سرو علیبابا، سرو ویچت، سرو فیسبوک، سرو فیلیمو، سرو کافهبازار، سرو اسنپ، سرو دیجیکالا، سرو تپسی، سرو شیپور، سرو ابرآروان، سرو…
اکوسیستم شمشادی خطری جدی برای توسعه اقتصاد کشور است. لطفا تبرها را زمین بگذارید.