انگار دنيا از يک خواب 2ساله بيدار شده باشد. بعد از 2سالي که همه از يکديگر فاصله داشتند و مرزهايشان را به روي هم بسته بودند، حالا در يک زمين وسيع در خاورميانه بدون مرز در کنار يکديگرند. کنار هماند تا براي هم قصه بگويند و اين شايد مهمترين چيزي است که در اکسپوي 2020 دوبي اتفاق ميافتد. از اکسپوي 1851 در لندن، جهان 37بار گرد هم آمده و اين اولينباري است که خاورميانه با سرمايهگذاري 7 ميليارد دلاري اماراتيها ميزبان دنياست؛ دنيايي که هيج شباهتي به 150 سال پيشش ندارد. اکسپويي که در سالهاي برگزارياش از سس گوجهفرنگي و بستني و تلويزيون گرفته تا چرخ و فلک و ماشين هيدروژني را به عنوان جديدترين دستاوردها به خود ديده تا حتي پيکاسو که در اکسپوي1937 پاريس آخرين شاهکارهاي خود را به نمايش گذاشت امروز چيزهايي را به عنوان دستاورد در خود ميبينيد که رويايي براي آيندهاند.
تجربه اکسپو براي من که در هر چيزي به دنبال قصه و روايت ميگردم، تجربه بينظيري بود. در وقت محدودي که داشتم در ميان پاويونهاي مختلف جستوجو ميکردم و روايتهاي مختلف کشورها را از پيشينه و حال و فکري که براي آينده دارند، ميديديم و به جرات ميگويم هر پاويوني که قصه بهتري را روايت کرده بود، موفقتر بود. قصه و کانسپتي که از طرح کالبدي پاويون و معمارياش شروع ميشد و در داخل با محتواي ارائهشده تکميل ميشد. مشاهدهام از 3 غرفهاي که روايتشان را بيشتر دوست داشتم، در ادامه ميآورم و در پايان يک مرثيه از يک غرفه آشنا ميگويم.
غرفه استراليا با معماري خاصش که شامل پنلهاي آلومينيومي آويزان بود، بعد از صفي طولاني شما را به ديدن نمايشي دعوت ميکرد که به 60هزار سال پيش ميرفت و از آن زمان تا امروز تاريخ و فرهنگ و خلاقيت استراليا را در مقابل ديدگان شما ميگذاشت؛ از نجوم که استراليا خود را در آن پيشتاز ميداند تا تکنولوژيهاي تازهاش در محيط زيست را در نمايشگرهاي محدب يا سرتاسرياي که بازدیدکنندگان را در ميانه تجربه قرار ميداد، روايت ميکرد و در پايان دري که به نور باز ميشد و دوست داشت تماشاکنندگانش را به اين متنوعترين کشور دنيا از نظر مهاجرت و زبان دعوت کند.
غرفه روسيه با معماري زيبايش که لولههاي رنگي درهمتنيده بود، ميخواست بيانگر شعارش يعني ذهن خلاق: محرک آينده باشد، پس از ورود، شما را به دنياي عجيبش در مرکز پاويون دعوت ميکرد که يک سازه بزرگ از مغز انسان بود که رويش يک نمايش مالتي مديا اجرا ميشد؛ ايدهاي که توسط يک آرتيست روس طراحي شده که دربارهاش اين چنين ميگويد: «علم و دانش يک موضوع بينالمللي است. اين ارائه به تلاشهاي خلاقانه دانشمندان و مهندسان روسي در عرصه علم و دانش و سهم آنها در بهبود وضعيت جهان اشاره دارد. اين ارائه به مغز انسان اداي احترام ويژهاي دارد. اين مغز آدمي است که مهمترين كشفيات قرن بيستويکم ميلادي را براي ما به ارمغان آورده است؛ کشفياتي که تاثيري عميق بر آگاهي و ذهن ما دارد و زندگي ما را متحول ساخته است، هرچه بيشتر عملکرد مغز آدمي را درک کنيم، بيشتر آن را تحسين خواهيم کرد.»
دستاوردهاي روسيه در حوزه هوش مصنوعي در حاشيه اين نمايش ايده پاويون روسيه را تکميل ميکرد. در غرفه عربستان با يک روايت خطي ساده ولي هوشمند طرف هستيم؛ يکي از بزرگترين غرفههاي اکسپو با معماري پيچيده و پر جزئياتش. از يک سقف شيشهاي که شبها تبديل به يک نمايشگر بزرگ ميشود، بعد از 7بار دورزدن در يک نيمدايره وارد محيط غرفه ميشويد. يک پله برقي از دل تاريخ عربستان و سازههاي بزرگي که نشان از سير تاريخي عربستان دارد و تصاويري که روي اين سازهها به صورت ويدئومپينگ نمايش داده ميشود، شما را به سالن بعدي ميرساند که در واقع زمان حال است. يک دايره بزرگ نمايشگر در کف از نمايي اصطلاحا به آن چشم خدا ميگويند و يک نيمدايره بزرگ در روبهرو از چشم عادي شما را با معماري، فرهنگ، گردشگري و اقتصاد حال حاضر عربستان آشنا ميکند. در ادامه و در يک پله برقي رو به پايين که کل محيطش با نمايشگر پوشيده شده است، تصاويري از آينده چيزي که عربستان ميخواهد به آن برسد، تصوير ميشود. دنيايي سبز که روباتها و هوش مصنوعي در آن نقش پررنگي دارند.
و اما غرفه ايران در اکسپو. چه بايد بگوييم از اين غرفه که حق مطلب را ادا کند و متهم به خودتحقيري و مرعوبشدن در مقابل غرب و شرق و دنيا نشويم؟ تصوير واقعي غرفه ايران اين است، قضاوت با شما. درست روبهروي سازه عظيم Mobility که در آن ايدههاي دنيا براي حملونقل در آينده به نمايش گذاشته شده است، از پس نخلهايي که جلوي غرفه کاشته شده، يک عمارت بزرگ با ديوارهايي از دانههاي تسبيح نمايان ميشود. در حالي که صداي سالار عقيلي و همايون شجريان کل غرفه را پر کرده، وارد پاويون ميشويد و در همان ابتداي ورود يک صندلي غولپيکر چوبي را ميبينيد که آدمها رويش نشسته و عکس ميگيرند!
به سالني کوچک ميرسيد که راهنمايان گردشگري در حال معرفي اماکن ديدني و گردشگري ايراناند و بعد از آن 2 غرفهاي را ميبينيد که فرش دستباف به نمايش گذاشتهاند. يک سن کوچک و يک نمايشگر که براي اجراهاي فرهنگي و هنرياند، در ميانه پاويون است و درست در کنارش يک کترينگ معروف يک رستوران دارد به مراجعان کباب کوبيده و جوجه و قرمهسبزي ميفروشد. در برگشت هم اگر بخواهيد صنايعدستي يا سوهان و گز بخريد، اين امکان برايتان فراهم است. همين. اين يک روايت مستند از غرفه ايران بود. هيج نشاني از صنعت و نوآوري در آن ديده نميشود و طبق معمول پيشنهاد ما براي دنيا کباب و گز و فرش است.
قصههاي دنيا از فناوري و پيشنهادهايشان براي ساختن دنيايي بهتر در اکسپو زياد است و در اين دنياي پرقصه، دست ما خالي است.
دست ما خالي است.
مطلب پیشنهادی: گزارش اختصاصی شنبه از رویداد اکسپو 2020