- لطفا کمی درباره سابقه تحصیلی و کاری خودتان توضیح بدهید.
من ورودی سال ۸۸ رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر هستم. برای کارشناسی گرایش سختافزار خواندم و بعد هم برای ارشد به سراغ رشته هوش مصنوعی رفتم. در همین دوران ارشد بود که به موضوع بیگدیتا علاقهمند شدم و تعدادی دوره آنلاین در سایت کورسرا(Coursera) و در حوزه کلانداده(Big Data) گذراندم. بعد از پایان تحصیل و دورهای کار در شرکتهای مختلف، در دیجیکالا و در بخش بیگدیتا مشغول به کار شدم. بعد از دیجیکالا بود که در دانشگاه سایمون فریزر(Simon Fraser) برای تحصیل پذیرفته شدم که 3ماه پیش تحصیلم تمام شد و الان هم مشغول به کارم.
- چطور به بیگدیتا علاقهمند شدید؟
بحث هوش مصنوعی و بیگدیتا در خیلی از موارد با هم همبستگی دارند. یک اتفاقی که برای من در محیط کار افتاد، این بود که متوجه این نکته شدم که حجم دادههای شرکتها معمولا زیاد است و ابزارهایی که سابقا با آنها کار میکردیم، برای کار با دیتاهای حجم بالا ساخته نشدهاند. همین چالش باعث شد که نیاز به بیگ دیتا را بیشتر از همیشه احساس کنم و در نهایت شروع به مطالعه و یادگیری بیشتر کردم.
- بین رشته تحصیلی و آینده شغلی چقدر همبستگی میبینید؟
درباره رشته کامپیوتر میدانم که در حال حاضر بازار کار خوبی دارد. درباره سوال شما یک فرضیه کلی وجود دارد:
نه در دانشگاه خوب درس خواندن، کار شما را تضمین میکند و نه درس نخواندن باعث میشود که نتوانید کارخوب پیدا کنید.
من دوستانی داشتم که از رشتههایی مثل عمران وارد شده بودند و اتفاقا بسیار باسواد و موفق بودند. دانشگاه شاید بتواند کمک کند، اما مهمترین موضوع این روحیه است که هر فرد به دنبال چیزی برود که به آن علاقه دارد و در همان حوزه تخصص پیدا کند.
این علاقه داشتن و در جستوجوی یادگیریبودن خیلی مهم است. من اگر بخواهم کسی را استخدام کنم، یکی از سوالاتی که حتما از او میپرسم این است که تابهحال چند تا پروژه فقط برای دل خودت برنامهنویسی کردهای؟ این نشان میدهد که طرف مقابل فقط برای انجام پروژههای دانشگاهی برنامهنویسی کرده یا واقعا به این حوزه علاقه داشتهاست.
- با توجه به اینکه تجربه فضای آموزشی داخل و خارج را داشتید، این دو فضا را چطور مقایسه میکنید؟
به لحاظ امکانات سختافزاری واقعا شرایط قابل مقایسه با ایران نیست. از نظر تسهیلات آموزشی و مالی هم مثالی میزنم. من اینجا مدتی تدریسیار بودم و به دانشجویان ترم اول کارشناسی کمک میکردم. در کلاس حدودا به ازای هر ۳۰ دانشجو یک تدریسیار داشتیم که موظف به کمک برای یادگیری هر چه بیشتر مطالب درسی و رفع اشکال آنها بودیم. از طرف دیگر با همین حقوق تدریسیاری میتوانید تقریبا یک زندگی را بگذرانید؛ چیزی که در ایران شاهد آن نیستیم.
درباره سختی مطالب، نمیتوانم بگویم که چیزهایی که اینجا یادگرفتم، سختتر بود. حتی شاید بتوان گفت در ایران کمی بیشتر سختی کشیدم. اما آنچه که در هر دو طرف برای من مشترک بود، همان روحیه است که گفتم. چه اینجا و چه ایران، یک سری از مطالب در کلاس گفته میشود و باقی کار با خود دانشجوست که برای بیشتر یادگرفتن جستوجو کند.
با اینکه دغدغههای زندگی در داخل و خارج از ایران با هم تفاوت میکند، اینطور نیست که بگوییم اینجا همه چیز کامل است و دانشجوها همواره با انگیزه بیشتر نسبت به ایران در کلاس حاضر میشوند. در اینجا هم کلاسهایی هست که دانشجو بدون هیچ انگیزهای سر کلاس میآید و استاد را هم کلافه میکند، اما همچنان بسته به اهمیت نمره، اهمیت مطالعه هر درس تفاوت میکند. شما اگر به این باور برسید که این نمره برای شما اهمیت دارد، سعی میکنید که در همان درس، بیشتر تلاش کنید.
- تاثیرگذارترین شرکتی که در ایران با آن همکاری کردید، چه شرکتی بود و چه ویژگیهایی داشت؟
من در شرکتهای مختلف، چیزهای مختلف یاد گرفتم. ویژگی بارز دیجیکالا این بود که وقتی یک شرکت بزرگ میشود، یک سری دغدغههای جدید به وجود میآید. این دغدغهها از اینکه چطور یک پروژه خوب انجام بدهی، شروع میشود تا اینکه چطور یک پروژه خوب تحویل بدهی. اینها مسائلی است که حتی در دانشگاه هم با آن برخورد نمیکنی. همزمان در شرکتهای بزرگ مثل دیجیکالا، فرصت اثرگذاری بیشتری دارید. این مسئله حس خوب و البته همزمان استرس خاص خود را دارد. من همیشه فکر میکنم که مسئولیت بیشتر، باعث رشد بیشتر میشود و لذا جای بزرگ کار کردن باعث افزایش مسئولیت و در نهایت یادگیری بیشتر میشود.
با تمام این حرفها، باید مثالی بزنم: من اینجا در کانادا، میتوانستم بین یک شرکت بزرگ و یک شرکت کوچکتر انتخاب کنم که کجا کار کنم. بنا به مجموعهای از دلایل، من شرکت کوچکتر را انتخاب کردم. حالا می دانم که اینطور نیست که اگر در شرکت بزرگی کار نمیکنی، جایی برای رشد نداری. باز هم میگویم که همچنان عامل اصلی، روحیه آدمهاست. اینکه آیا آدم مسئولیتپذیری هستی و دوست داری مسئله حل کنی و پیشرفت کنی و هر جا که باشی، به اصطلاح سرت برای حل مسئله درد میکند یا نه؟ اگر در این دسته از آدمها قرار بگیری، فرقی نمیکند کجا باشی. در همه شرایط میتوانی فرصت رشد پیدا کنی. نقطه تمایز دیجیکالا با سایر شرکتها تنها در بزرگبودن مجموعه و تعداد کارمندان نیست. چیزهایی که یاد میگیری، الزاما ربطی به ظاهر و ابعاد شرکت ندارد. در دیجیکالا همین روحیهای که گفتم پیدا میشود؛ همین توان حل مسئله و علاقه به حل چالشهای جدید.
در عین حال من فکر میکنم که اینکه شرکتها فرصت رشد را در اختیار افراد قراربدهند و ضمن تلاش برای حفظ شفافیت در اهداف سازمان، انعطاف لازم را داشته باشند تا افراد ایدههای جدیدشان را مطرح کنند، باعث میشود تا کارمندان با انگیزه بیشتری تلاش کرده و خوشحال تر باشند.
نکته دیگر بحث کارآموزی است. من اینجا سه، چهار ماه کارآموز بودم و این دوره بسیار مهم بود و با جدیت تمام پیگیری میشد. از سمت دانشجویان هم این دوران یک دوران با اهمیت است. من دوستانی داشتم که دوره کارشناسی آنها حدود 5 تا 6سال طول کشیده است. با این حال چندین بار در دورههای سه یا چهارماهه با شرکتهای مختلف در قالب کارآموز همکاری کردهاند تا بالاخره، علاقه واقعیشان را پیدا کنند و دانشگاه هم در این دوران از دانشجو حمایت میکند.
- به طور کلی چه دیدگاهی درباره مهاجرت دارید؟
درزندگی شخصی، من از دوران راهنمایی در یک شهر تحصیل میکردم و در شهر دیگری زندگی میکردم. زمان دانشگاه به طور کل به تهران مهاجرت کردم. هم سختی کشیدم و هم چیزهایی یادگرفتم. شاید به همین دلیل بودکه با مهاجرت به خارج از کشور راحتتر کنار آمدم. من ازمهاجرت راضیام. جدای از مزایای اقتصادی، با خیلی از افراد با فرهنگهای گوناگون آشنا شدم و همین تجربه به خودی خود خیلی خوب بود. با اینکه این تصمیم هم مانند هر تصمیم دیگری هزینههایی داشت.
- میزان کارگروهی و تعهد سازمانی را در مجموعههایی که با آنها همکاری داشتید، چطور دیدید؟
بیشتر از اینکه بخواهم کشورها را باهم مقایسه کنم، دوست دارم روی بلوغ شرکتها تمرکز کنم. میزان موفقیت کارگروهی در هر شرکتی بستگی به بلوغ سازمانی و پختگی مدیریت دارد. هر چند که وجود ثبات در شرایط اجتماعی هم بیتاثیر نیست. به لحاظ تعهد هم اگر تعهد را دلسوزی تعریف کنیم، من بین افرادی که در ایران و کانادا با آنها کار کردم، تفاوتی نمیبینم.
- چه توصیهای برای افرادی که تازه میخواهند وارد بازار کار بشوند دارید؟
برای افرادی که تازه فارغالتحصیل شدهاند، یکی از بزرگترین دغدغهها کار است. این جمله را بدون هیچ خجالتی میگویم که من گاهی فکر میکنم چقدر خوششانس بودم که توانستم با شرکتهایی مثل دیجیکالا همکاری کنم. من روی کلمه شانس تاکید میکنم زیرا واقعا شانس آوردم که یکی از دوستان من آگهی این موقعیت شغلی را برای من ارسال کرد و من ظرف یک هفته استخدام شدم. با این حال، میدانم که چقدر افراد توانمند داریم که استعداد کافی را برای اینکه همان موقعیت من را تجربه کنند، دارند. اگر بخواهم نکتهای را یادآوری کنم، دوست دارم بگویم که خوببودن خودشان را منوط به اینکه کسی آنها را قبول کند یا نه، نکنند و در همه حال امیدشان را حفظ کنند. اگر چیزی را دوست دارند با علاقه به سراغش بروند و آن را یاد بگیرند. مسیر خود به خود پیدا میشود. نگران تاکید و تکذیب دیگران نباشند.
1 Comment