قطعا اگر شما هم از علاقهمندان به این حوزه هستید، میتوانید با توصیفات بازیل براون از روند حفاری برای پیداکردن اشیاي تاریخی همزادپنداری کنید. او از کودکی به باستانشناسی علاقه داشته اما برخلاف دیگر همتایانش که در موزههای مختلف مشغول به کار هستند، فاقد هرگونه تحصیلات دانشگاهی است؛ که البته این موضوع باعث نشده تا از همکاران تحصیلکرده خود عملکردی بسیار درخشانتر نداشته باشد.
مهارت و توانمندی بازیل باعث میشود تا در روند یکی از بزرگترین حفاریهای تاریخی که به کشف یک کشتی از دوران تاریک میانجامد، نقش پررنگ و موثری ایفا کند. این کشتی در زمینهای بیوه ثروتمندی با نام ادیت پرتی مدفون بوده است. ادیت و همسرش که هردو به باستانشناسی و اشیاي تاریخی علاقهمند بودند، باور داشتند که در زمینهایشان اشیائی تاریخی نهفتهاند.
با وجود این، موضوع مرگ همسر ادیت باعث میشود تا در روند پیگیری و تحقیقات لازم برای حفاری در زمینهایشان وقفه بزرگی رخ دهد. نهایتا در زمانی که بازیل برای حفاری به این زمینها میآید، هیچیک از موزههای اطراف نه باور ادیت را مبنی بر وجود اشیائی تاریخی در زمینهایش باور دارند و نه کسی به توانمندیهای بازیل اعتماد دارد. ادیت در جایی از فیلم بعد از مشاهده علاقه و توجه بازیل به تاریخ به او میگوید که او هم مانند بازیل از زمانی که توانسته بیلچه به دست بگیرد به باستانشناسی علاقهمند شده است.
دیالوگهای میان ادیت و بازیل به کندوکاو احساساتی که باعث میشوند عشق به تاریخ در وجود هردو نفر وجود داشته باشد، میپردازد. بازیل لحظه کشف و مشاهده آثار تاریخی را به زیبایی مانند هنگامی توصیف میکند که زمان معنیاش را از دست میدهد و میتوانیم شیئی را سالم و آماده لمس کنیم که سالها فراموش شده و منتظر مانده تا رازهایش برملا شود. این کار مانند سفر در طول زمان و دستیابی به خردی است که انسان طی سالیان سال به دست آورده است؛ خردی که بدون حافظه تاریخی و داشتن نگاهی عمیق به تاریخ به دست نمیآید.
از دیگر موضوعات عمیقی که هر فردی که علاقهمند به تاریخ است با آن دست به گريبان میشود، موضوع مرگ و نیستی است. همه انسانها در طول زندگی خود به مرگ و پس از آن فکر میکنند؛ خصوصا هنگامی که با ازدستدادن نزدیکان خود مواجه میشوند. اما این موضوع برای علاقهمندان به تاریخ چهره سهمگینتری از خود نشان میدهد. این افراد همگی میبینند که چطور تمدنهای عظیم و انسانهای قدرتمند در طول تاریخ از میان رفتهاند و از بسیاری از آنها حتی نامی هم باقی نمانده است.
بیشتر بخوانید: معرفی مستند FYRE
هنگامی که با آثار بهجا مانده از آنها و تمدن و شیوه زندگی این انسانها مواجه میشویم، شاید از خود بپرسیم از ما چه چیزی برجای خواهد ماند؟ و آیا بودن یا نبودن ما اهمیتی خواهد داشت؟ این، پرسشی است که به شیوههای مختلف در طول فیلم توسط کاراکترهای مختلف مطرح میشود و هریک از آنها به گونهای تلاش دارند تا پاسخی برای خود در برابر این پرسش عظیم و بزرگ پیدا کنند.
افرادی مانند بازیل با وقفکردن زندگی خود در راهی که فکر میکنند درست است و با امید به اینکه آیندگان از عملکرد و عظمت کارهایشان پرده برخواهند داشت، همانطور که خود او در سراسر زندگی به این کار مشغول بود، به زندگی ادامه میدهند.
روری در پاسخ به این ترس عکاسی میکند تا لحظات ارزشمند را جاودانه کند و در نمادینترین شکل ممکن فرزند ادیت، مرگ را سفر به کهکشانهایی میداند که به هر انسانی که به آن سفر میرود، موجودیتی ورای مکان و زمان میدهد. شاید بتوان تکاپو و احوال شخصیتهای مختلف این فیلم را مانند این شعر از شهرام شیدایی دانست:
ما برای پُرکردنِ این فاصلهها
به شعر پناه آوردهایم
به نقاشی
و از ترسِ زمان
گوشههایی از خودمان را
در همۀ اینها
برای زندهماندن جامیگذاریم
همزمانی شروع جنگ جهانی و مواجهه مردم با مرگ خود و عزیزانشان با یافتن یک جسم تاریخی که مانند یک آرامگاه مدفون بوده است، به این بحران در ذهن تکتک شخصیتها عینیت بیشتری میدهد تا جایی که نهایتا بازیل در یکی از دیالوگهای پایانی خود در جواب به ادیت که مرگ را نیستی و پایان همه انسانها میداند، میگوید:
از زمانی که اولین جای دست انسان در دیوار غارها نقش بست تا به امروز ما بخشی از یک جریان مداوم هستیم؛ به همین دلیل هیچ یک از ما هرگز نمیمیریم.
بیشتر بخوانید: معرفی کتاب دوباره فکر کن
در انتهای داستان سرنوشت شخصیتهای مختلف و اشیاي تاریخی بهدستآمده از این حفاری را میشنویم. نکته قابل توجه درباره داستان حفاری این است که اگر درگیریهای میان بازیل و افرادی که از موزههای مختلف برای به دستگرفتن افتخار این حفاری به املاک خانم پرتی میآمدند را فراموش کنیم، داستان فاقد هرگونه فراز و فرود هیجانانگیز و غیرمنتظره است و روند داستان اتفاقات زیاد و درگیریکنندهای در پیش ندارد. با این وجود، روابط میان شخصیتها و درگیریهای درونی آنها بهخودیخود بهقدری جذاب است که در طول 112 دقیقه فیلم شما را به دنبال خود بکشاند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید کاراکتر روری در این فیلم خیالی است و در واقعیت عکاسی این حفاری توسط افراد دیگری انجام شده است اما داستانی که پگی درباره همخوانی بلبلها با موسیقی ویولن برای او تعریف میکند، واقعیت دارد. از دیگر نکات حاشیهای درباره فیلم حفاری میتوان به این موضوع اشاره کرد که در ابتدا قرار بود نقش ادیت پرتی توسط نیکول کیدمن ایفا شود که به دلیل عدم تطابق برنامههای وی با زمانبندی فیلمبرداری، این نقش به کری مولیگان واگذار شد.
فیلم حفاری در واقع به داستان مهمترین اکتشاف آنگلاساکسونی که تابهحال رخ داده است، میپردازد. تا مدتها در رابطه با افتخارات این اقتباس اسمی از بازیل براون برده نمیشد اما در سالهای اخیر کمکهای فراوان بازیل به باستانشناسی شناخته شده و نام او در کنار نام ادیت در نمایشگاه دائمی موزه بریتانیا پدیدار شده است.