سال قبل هجمهای از سوی رسانههای خارج از ایران بر علیه دیجی کالا به راه افتاد. اتهام زده شد که در برخورد با معترضین، دیجی کالا با نظام و نهادهای نظامی همکاری کرده است. بر همین اساس در کمپینی از مردم خواسته شد دیجی کالا را تحریم کنند! حالا این بار خبر میرسد دفتر این شرکت از سوی دستگاههای ناظر حاکمیت به جرم بد حجابی پلمپ شده است.
این برخوردهای طیفی چه معنایی دارد!؟ از این برخوردها چه کسانی منتفع و چه کسانی متضرر میشوند؟
یک روز عدهای بر علیه کسب و کارهای اینترنتی تحریم به راه میاندازند با این هدف و استدلال که از کار انداختن یک چرخ دنده از چرخ بزرگ اقتصاد ایران میتواند به تغییر نظام کمک کند. روزی دیگر در داخل کشور جریانی معتقد است کسب و کارهای اینترنتی عامل نوگرایی و مدرنیزاسیون، تغییر و غرب گرایی در ایران هستند از این رو تخریب هر چرخ دندهای از «موتور تغییر» میتواند جریان مدرنیزاسیون و تغییر و تحول در ایران را متوقف کند. انگهایی مثل «استارتاپها عامل نفوذ دشمن» «رویا فروشها» و «مروج سبک زندگی غربی» در همین راستا تبیین و به کار برده میشود.
سوال؛ آیا در یک بازی این امکان وجود دارد که یک فرد یا یک مجموعه در دو ساید بازی کند؟ هم شهروند باشد و مورد غضب مافیا و هم مافیا باشد محکوم به خروج از بازی توسط شهروندان! «مگه داریم، این نشده»
هم آنهایی که دیجی کالا را تحریم کردند منصفانه یا حداقل با فکت میدانند که دیجی کالا عامل و همکار نظام نیست، هم آنهایی که دفتر دیجی کالا را پلمپ کردند میدانند که دیجی کالا مروج و بانی حجاب خوب و بد یا عامل دشمن خارجی و نفوذ نیست.
اما این یک واقعیت است دیجی کالا، اسنپ، کافه بازار، علی بابا، دیوار، فیلیمو و… کسب و کارهای بزرگ و کوچک آنلاین به دلیل برخورداری از هزاران پرسنل، دهها هزار فروشنده، بیننده، مخاطب، راننده و… میلیونها مشتری و مخاطب آنلاین و برخط و… بستن و پلمپ یکی از این شرکتها میتواند بیش از توقیف دهها شرکت کوچک و بزرگ آفلاین بازخورد و سر و صدا ایجاد کند. به دلیل دامنه گسترده نفوذشان «قربانیان» بسیار مناسبی برای هر دو طیف هستند.
آنها که در ظاهر پلمپ بزرگترین شرکت خرده فروشی آنلاین کشور با یک مغازه مانتو فروشی برایشان هیچ فرقی ندارد، به خوبی میدانند این نوع سبک زندگی در بسیاری از شهرها و شرکتهای خصوصی متدوال است و پوشش کارکنان در شرکتهای خصوصی عرف جامعه و دولت بانی و باعث آن است نه مدیران شرکتهای خصوصی.
آنها دانسته و آگاهانه تصمیم قطعی میگیرند که از میان هزاران شرکت بزرگ و کوچک آفلاین، کسب و کارهای آنلاین و آن هم دیجی کالا را مورد هدف قرار دهند. چرا که میدانند پلمپ دهها شرکت آفلاین خصوصی به اندازه پلمپ بزرگترین پلتفرم خرده فروشی در کشور بازتاب خبری ندارد. با بستن دیجی کالاها میتوان برای همه کسب و کارها و جامعه خط و نشان کشید و پیام روشنی ارسال کرد. اما در چه شرایطی این تصمیم را گرفتهاند؟ در شرایطی که کسب و کارهای اینترنتی با کندی سرعت اینترنت، فیلترینگ، تحریمهای خارجی، کمبود منابع مالی و چالشهای متعدد دیگر به جای رشد در حال تلاش برای بقا هستند.
نتیجه این برخورد هم کشتن امید در جوانان، کوچ دادن آنان، بیکاری هزاران نفر و آسیب زدن به میلیونها شهروندی است که بر بستر این پلتفرمها امرار معاش میکنند و ایجاد نارضایتی عمومی در میلیونها مخاطبی است که در زندگی روزمره از این پلتفرمها استفاده میکنند.
برخورد مشترک دو طیف با پلتفرمهای مستقل بخش خصوصی چنین مینماید که هر جریانی که برای پیش بردن سناریو و شعلهور کردن آتششان نیاز به هیزم دارند، به باغ نوپای اکوسیستم استاراتاپی ایران و پلتفرمهای اینترنتی دستدرازی میکنند از جمله به دیجی کالا. بی آنکه که متوجه باشند نهال نوپا و جوان اگر چه نحیف است اما هرگز نمیتوان مثل چوب خشک آن را شکست و نتیجه سوزاندن چوب تر، دودی است که به چشم همه خواهد رفت.
مخاطب من در این نوشته آن شهروند ناراحت و خشمگین محترمی نیست که دیجی کالا را تحریم کرده. او به اندازه کارت خودش و دانستههایش درست یا غلط اما صادقانه بازی میکند حتی اگر به غلط تحریم کند. مخاطبم دولتیها و نهادهای…. هم نیستند آنها به همه اسناد و مدارک در این کشور دسترسی دارند و با آگاهی و دانسته تصمیمشان را در مورد کشتن این چراغ گرفتهاند.
مخاطب من فعالان اکوسیستم استارتاپی ایران هستند که سال گذشته گفتند یا پنداشتند این موضوع مشکل دیجی کالاست و به ما ربطی ندارد! یک بار هم در سال ۱۳۹۵ همین اشتباه را در جریان غائله شبنامه کردند و امروز هم اگر بگوییم برخورد با دیجی کالا و پلمپ دفتر این شرکت یا بستن راه ورودش به بورس و فشار برای تغییر ترکیب سهامداران بخش خصوصی مستقل در دیجی کالا مسئله این شرکت است و به ما ربطی ندارد؛ باید بدانیم که آسیاب به نوبت است!
حرف آخر: وقتی دو لشگر در جنگی به مصاف هم میروند در رژه هم آوردی؛ این قانون ارتشهاست. «طبل بزرگ زیر پای چپ». در سرنوشت مغموم و تکرار شونده تاریخ نوگرایی ایران؛ این بارگویی اکوسیستم استارتاپی ایران و پلتفرمهای مستقل بخش خصوصی زیر پای «راست» قرار گرفتهاند.
راه برون رفت از تنگنا و خروج از این میانه دو قطبی ویرانگر؛ حفظ استقلال، شفافیت و توسعه پیش از پیش خدمات آنلاین مبتنی بر خلاقیت به مردم و تبدیل شدن به صنعتی ملی است. سهم تجارت الکترونیک سالهاست که درصدش از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نمیشود. برای خروج از این بحران مهمترین راه برون رفت، کنار هم قرار گرفتن، جلب اعتماد عمومی و… بزرگ و بزرگتر شدن است.