سوال اصلی اینجاست که چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم. برای شروع یک کسب و کار به سه چیز نیاز دارید:
- شروع کار با نیروی انسانی حرفهای و همدل
- ارائه چیزهایی که مشتری واقعا نیاز دارد
- پایین آوردن هزینهها تا حد امکان
دلیل شکست بیشتر استارتاپها این است که توانایی انجام یکی از این سه کار را ندارند. هر سازمانی که این سه قدم را بهدرستی بردارد به احتمال بسیار زیاد موفق میشود.
فکر کردن به این سه کار و موفقیت حاصل از انجامشان هیجان انگیز است، چرا که اگر همت کنیم و بدانیم که چگونه یک استاراپ راه بیندازیم، یعنی همه چیز سخت اما شدنی است. از آنجایی که یک استارتاپ موفق، موسسان خودش را به پول میرساند پس میتوان گفت که ثروتمند شدن هم شدنی است. ممکن است راهی طولانی در پیش رو داشته باشید اما باید صبور و پرتلاش باشید.
مطلب پیشنهادی: سرمایه گذاری در استارتاپ ، استارتاپ های شکست خورده ایرانی
ایده پردازی برای راه اندازی یک استارتاپ
اگر در مورد استارتاپها یک نکته خیلی مهم وجود داشته باشد که بخواهیم بر آن تاکید کنیم، این است که:
برای راهاندازی استارتاپ لزوما نیازی به ایده درخشان ندارید. خودتان را با این قواعد دستوپا گیر محدود نکنید. ارائه یک فناوری و خدمت بهتر از آن چه که الان در دسترس مردم است، خود روشی درآمدزا است.
در آغاز راه برای اینکه بدانیم چگونه یک استارتاپ راه بیندازیم و برای تولید ایدههای جدید، چند روش اکتشافی داریم. اما همه این موارد را میتوان در این یک نکته خلاصه کرد: «به کارهایی که مردم روزمره انجام میدهند دقت کنیم و ببینیم آنها چگونه کارها را به بهترین شکل انجام میدهند».
ایده راهاندازی استارتاپ تنها یک شروع تازه است و در واقع باید بگوییم حتی پیش از خوان اول قرار دارید. وقتی به این سوال فکر میکنیم که چگونه یک استارتاپ راه بیندازیم، بسیاری از بنیانگذاران استارتاپها فکر میکنند کل فرآیند، همان ایده اولیه است و بعد از خلق ایده اولیه تنها کاری که باید کرد، اجرای آن است. تصور کنید که یک ایده درخشان در ذهنتان دارید و بهدنبال سرمایهگذار میگردید، حالا مسیر شما به شرکتهای سرمایهگذاری میخورد و میخواهید پیش از طرح ایدهتان با آنها قرارداد عدم افشا هم تنظیم کنید! بهنظرتان کمی ایده سست و بیپشتوانهای نیست؟ فقط داشتن یک ایده اولیه کافیست؟
یکی دیگر از نشانههای کافی نبودن ایده اولیه، تعداد استارتاپهایی است که در طی مسیر کار، پلن خود را تغییر میدهند و ممکن است این تغییر پلن (Pivot) چندین بار اتفاق بیافتد.
در مسیر اینکه بدانیم چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم، این نکته را باید در نظر بگیریم که مطمئنا ایدههای جدید برای استارتاپ ارزش خاصی دارند، اما مشکل اینجا است که آنها قابل انتقال نیستند. ایدهها چیزی نیستند که بتوانید اجرای آن را به فرد دیگری بسپارید. ارزش آنها عمدتا به عنوان نقاط شروع است، مانند سوالهایی که برای افراد پیش میآید و آنها فکر کردن به آن سوالها را ادامه میدهند. یادمان باشد کسانیکه صاحب ایده هستند مهم هستند نه خود ایدهها. افراد موفق میتوانند ایدههای بد را بهبود بدهند، اما ایدههای خوب و موفق نمیتوانند افراد را نجات بدهند.
نیروی انسانی خوب و حرفهای برای راهاندازی یک استارتاپ
منظورمان از نیروی انسانی خوب چیست؟
یکی از ترفندها که در ابتدای راهاندازی استارتاپ به ما کمک میکند این است که قواعد و نقشه راهی را برای استخدام افراد داشته باشیم.
خیلی از ما روزانه چندین بار ممکن است این مثالها را بهکار ببریم که «طرف مو را از ماست بیرون میکشد»، «فلان شخص مثل بنز کار میکند»، «آن شخص مثل بولدوزر به پیش میرود و هر مانعی سر راهش باشد از بین میبرد»، «همکاری دارم که مثل تراکتور کار میکند» و… این مثالها جدیت، سرعت، توانمندی در انجام کارها و سختکوشی افراد را نشان میدهد. اینها از مولفههایی هستند که در طرح نقشه راه آینده یک استارتاپ و اینکه تصمیم بگیریم برای آن مجموعه چه کسانی را استخدام کنیم بسیار قابل توجه و اثرگذار هستند.
در مورد استخدام برنامهنویسان این سه سوال بسیار مهم و اساسی هستند:
- آیا فرد مورد نظر واقعا باهوش است؟
- اگر چنین است، آیا او واقعا میتواند کارها را انجام بدهد؟
- از آنجا که برخی از برنامهنویسان خوب شخصیتهای پیچیدهای دارند، آیا میتوانیم آنها را در یک جا دورهم جمع کنیم؟
با این سوالها افراد کمی از فیلتر گزینش عبور میکنند. این چنین است که دقتمان را در انتخاب افراد بالاتر میبریم تا سازمانی منسجم و یکدست داشته باشیم.
تصادفی نیست که استارتاپها در دانشگاهها راه میافتند؛ زیرا در آنجا افراد باهوش یکدیگر را پیدا میکنند. اشتباه نشود، صرفا مدرک دانشگاهی در اینجا مدنظر ما نیست بلکه منظورمان این است که این افراد نسبت به کسانیکه نتوانستهاند به دانشگاه راه بیابند دارای استعداد و هوش بالایی هستند پس میتوانند برای شروع یک استارتاپ مناسبتر باشند.
ضمن آنکه این افراد کار تیمی و تعامل با گروه را در دانشگاه بهخوبی آموختهاند. مثلا آنچه که شما باید در دانشگاه انجام دهید این است که روی پروژه خودتان متمرکز شوید و کار کنید. برنامه نویسان و توسعهدهندگان باید این کار را بکنند (حتی اگر قصد راهاندازی یک استارتاپ را ندارند)، زیرا این تنها راه واقعی برای یادگیری نحوه برنامهریزی است.
در بعضی موارد ممکن است دانشجویان با یکدیگر همکاری کنند و این بهترین راه آشنایی با برنامه نویسان خوب است. حتی ممکن است این پروژه به یک استارتاپ تبدیل شود. خودتان را در شرایط اجبار قرار ندهید، فقط روی کاری که دوست دارید با افراد موردپسندتان انجام دهید متمرکز شوید.
تعداد و قابلیتهای موسسین برای شروع یک کسب و کار
برای دست یافتن به این دانش که چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم و برای راهاندازی استارتاپ در حالت ایدهآل شما به دو تا چهار بینانگذار یا موسس نیاز دارید. چرا که هرچه بر تعداد افراد موسس اضافه شود، اختلاف نظرها و حتی کشمکش و درگیریها بیشتر خواهد شد. حتی در صورت دو رقمی شدن تعداد موسسین شما به سمت جناحبندی خواهید رفت.
در یک استارتاپ فناورانه (که اغلب استارتاپها از این جنس هستند)، موسسین باید بیشتر افراد فنی باشند. اینکه موسسین یکسری افراد بازرگان و مدیر مالی باشند بدون اینکه چیزی از فنآوری بدانند آنها را دچار مشکل میکند چرا که وقت، سرمایه و انرژی خود را صرف کاری میکنند که خودشان نه توان ارائه آن را دارند و نه از مشکلات و راهکارهایش چیزی میدانند. ضمن آنکه در این میان به دلیل ناآگاهی، امکان دور خوردن از برنامهنویسان و سایر نیروهای فنی که استخدام کردهاند وجود دارد. این کار یک قمار بزرگ و پر ریسک است.
یک دلیل وجود دارد که شما بخواهید از مدیران مالی و بازرگان در استارتاپ خود استفاده کنید و آن هم این است که شما حداقل یکنفر را لازم دارید که بتواند روی آنچه مشتری میخواهد تمرکز کند و نیاز بازار را بسنجد.
توجه به آنچه که مشتریان میخواهند (نیاز بازار) در راه اندازی استارتاپ
این فقط استارتاپها نیستند که در بدو راهاندازی باید به آنچه مشتری میخواهد توجه کنند؛ بلکه همه کسبوکارها به ویژه کسبوکارهایی که یکبار شکست خوردهاند نیز باید به این مساله توجه کنند زیرا ممکن است یکی از دلایل شکست آنها این باشد که این کسبوکارها آنچه را مشتری میخواهد به او ندادهاند.
مثلا با نگاه به رستورانها متوجه میشویم حدود یکچهارم شکست آنها در همان سال اول رقم میخورد. آیا رستورانی را دیدهاید که با وجود غذای خوب شکست بخورد؟ به نظر میرسد رستورانهایی که غذای عالی دارند، به چیزهای دیگر اهمیت نمیدهند. یک رستوران با غذای عالی میتواند گران قیمت، شلوغ، پر سر و صدا، کثیف و دور از دسترس باشد و حتی سرویس بدی داشته باشد اما همچنان مردم به آن مراجعه کنند. در حالیکه یک رستوران با غذای معمولی میتواند گاهی با یکسری ترفندها و تاکتیکهای خاص مشتری را جلب خود کند اما این رویکرد مخاطرهآمیز است. سرراستترین مسیر و روش، تهیه یک غذای خوب است.
مطلب پیشنهادی: استارتاپ های موفق دنیا ، ایده استارتاپ
آیا این در مورد تکنولوژی نیز صدق میکند؟
دلایل متنوعی برای شکست استارتاپها وجود دارد، اما آیا میتوانید نمونهای را بیاورید که محصولات متنوع و انبوهی داشته اما باز هم شکست خورده است؟ تقریبا در هر استارتاپ شکست خورده مشکل اصلی این بوده که مشتریان محصول تولید شده را نمیخواستند. این یعنی نیاز بازار را نسجیندهاند و وارد عمل شدهاند.
اما چگونه بدانیم مشتریها چه میخواهند؟
شاید عجیب به نظر بیاید اما برای اینکه بدانید چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم، باید رفتار مشتری را تحتنظر داشته باشید.
یکی از بهترین مکانها برای انجام این کار، نمایشگاههای تجاری است. در حقیقت حضور در نمایشگاههای تجاری راهی برای جذب مشتری نیست، بلکه این نمایشگاهها از جنبه تحقیقات بازار ارزشمند هستند. در نمایشگاههای تجاری فقط نمونه، کاتالوگ و… ارائه نمیدهند، بلکه به ما میگویند که چگونه یک استارتاپ راه بیندازیم و کارکرد کسبوکارها را نیز نشان میدهند؛ در آنجا دیدگاههای مشتریان را میشنویم و نیازهای آنها را می فهمیم.
در شروع یک کسب و کار مهم نیست چه نوع استارتاپ را راه میاندازید مهم این است که ببینید کاربران چه میخواهند. تنها محصولی که میتوانید بدون مطالعه نظر کاربران بسازید، آن مدلی است که برای کاربران تیپیکال و معمولی است. یعنی از خودتان سوال کنید عامه مردم و حتی کسانیکه مثل شما فکر نمیکنند دقیقا چه نیازی دارند و چه چیزی آنها را جذب میکند.
اگر در تلاشید که یک استارتاپ راه بیاندازید که یک برند مصرف کننده بزرگ باشد، شانس موفقیت شما بیشتر است. بیشترین شانس آن در بازارهای متمرکز است. از آنجا که استارتاپها با ارائه چیزهایی بهتر از آنچه مردم خودشان از قبل دارند درآمدزایی میکنند. بهترین فرصتها در جایی است که بیشتر کارها کم کیفیت هستند.
تولید یک محصول ارزان آسانتر از تولید یک محصول بسیار قدرتمند و گران است. بنابراین محصولاتی که با نمونههای ساده و ارزان شروع میکنند به تدریج به سمت نمونههای قدرتمند گرایش پیدا میکنند. اگر محصول ساده و ارزان تولید کنید، در ابتدا نه تنها فروش آن راحتتر خواهد بود بلکه در فتح بقیه بازار نیز در بهترین موقعیت قرار خواهید گرفت.
بهدست آوردن سرمایه و افزایش آن برای راه اندازی یک استارتاپ
برای اینکه همه این اتفاقات بیفتد، به پول احتیاج خواهید داشت. البته برخی از استارتاپها بودجه خود را به شکل خودکفایی مالی تامین میکنند (مثلا مایکروسافت)، اما اغلب اینگونه نیست. بهنظر پول گرفتن از سرمایهگذاران عاقلانه است. برای تامین اعتبار خود به روش خودکفایی مالی باید به عنوان یک شرکت مشاوره شروع کنید. البته تغییر آن به شرکت تولیدکننده محصول، کار سختی است.
راه ثروتمند شدن از طریق یک استارتاپ این است که شانس موفقیت آن را حداکثری کنید نه اینکه مقدار سهام خود را به طور حداکثری حفظ کنید. پس اگر بتوانید موجودی و سهم خود را برای بهبود شانستان معامله کنید، احتمالا هوشمندانهتر است.
اولین چیزی که شما نیاز دارید، بودجه برای پرداخت هزینههای خود در هنگام تهیه نمونه اولیه (MVP) است. به این رقم، سرمایه بذری (سرمایه مرحله کشت ایده) گفته میشود. تهیه سرمایه بذری نسبتا آسان بوده زیرا پول کمی درگیر است. معمولا این بودجه توسط افراد ثروتمند معروف به فرشتگان سرمایه بذری (آن دسته از سرمایهگذارانی که به سرمایهگذاری در شرکتهای استارتاپی تمایل دارند) تامین میشود. اغلب آنها کسانی هستند که خودشان از طریق کسبوکارهای کوچک ثروتمند شدهاند.
در مرحله سرمایه بذری، سرمایهگذاران انتظار ندارند که شما یک بیزینس پلن پیچیده داشته باشید. اکثرشان میدانند که قرار است سریع تصمیم بگیرند. این غیرعادی نیست که در همان هفته اول بر اساس یک توافقنامه نیم صفحهای از آنها چک بگیرید.
برخی از این سرمایهگذاران فرشتهای خصوصا کسانی که پیشینه فناوری دارند، ممکن است به یک نسخه نمایشی و توضیح کلامی از آنچه میخواهید انجام دهید اکتفا کنند. اما بسیاری از آنها یک نسخه از بیزینس پلن شما را میخواهند، حتی اگر صرفا برای یادآوری به خودشان باشد که در چه چیزی سرمایهگذاری کردهاند. حتی با این کار آنها میبینند که آیا میدانیم که چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم یا خیر.
در این مرحله اکثر سرمایهگذاران انتظار دارند شرح مختصری از آنچه که قصد دارید انجام بدهید و نحوه درآمدزایی از آن و همچنین رزومههای موسسین را به آنها ارائه بدهید. اگر بنشینید و آنچه با همدیگر هماهنگ کردهاید را مکتوب کنید به ارائه بیزینس پلن خود ، کمک بزرگی میکنید. ارائه این شرح مختصر از بیزینس پلنتان نباید بیشتر از دو ساعت شود. احتمالا متوجه میشوید که مکتوب کردن آن، ایدههای بیشتری راجع به آنچه باید انجام دهید به شما میدهد.
احتمالا سرمایهگذار فرشتهای برای اینکه بتواند در مسیر استارتاپ کار شما را چک کند، بخواهد به نوعی شریک شما شود. اینجا اگر صلاحیتها و سهام شرکا یکسان باشد، هر دو به یک اندازه به این کسبوکار متعهد میشوند. سعی کنید این تقسیمبندی را درست انجام بدهید، در غیر این صورت کار شما دشوار میشود.
برای راهاندازی استارتاپتان به مجوز کسبوکار، مجوز فروش، بیمه و… نیاز دارید. حتما این شرکت را با مشخص کردن وظایف و سهام هریک از اعضا تاسیس کنید چرا که مثلا ممکن است هر یک از موسسین تصمیم به جدا شدن و راه اندازی یک شرکت دیگر با همان کارها را داشته باشد، با این کار به همه موسسین اطمینان میدهید که این شغل متعلق به همه است و اینگونه استارتاپتان حفظ میشود. یکی از بدترین مشکلاتی که میتواند برای یک استارتاپ اتفاق بیافتد، درگیر شدن و ماندن در مشکلات مالکیت معنوی است.
مطالب پیشنهادی : چگونه استارتاپ راه اندازی کنیم؟
*پیش از شروع به کار استارتاپ از همه افراد در مورد سابقه IP (هویت اینترنتی) بپرسید واطلاعات لازم را بررسی کنید*
در مسیر جذب سرمایه برای راه اندازی یک استارتاپ، از دید افراد ثروتمند که میخواهند در آن سرمایهگذاری کنند به آن نگاه کنید. آیا دلگرم کننده است؟ آیا واضح است که میدانیم چگونه یک استارتاپ راه بیندازیم؟ بیشتر ثروتمندان دنبال سرمایهگذاری های خوب و سودده هستند. اگر واقعا فکر میکنید که شانس موفقیت دارید از آنها بخواهید که در استارتاپ شما سرمایه گذاری کنند. یادتان باشد این سرمایهگذاران از نظر مالی معادل موسسین استارتاپ هستند. آنها به اندازه موسسین، بر حسب سرمایهگذاری خود سهم میبرند.
هیچ راه منطقی برای تصمیمگیری در مورد ارزش شرکت شما وجود ندارد. عملا تعیین ارزش، یک شرطبندی پرریسک است. در ارزیابی ارزش یک استارتاپ نباید فقط به ارزش تولید شده تا آن لحظه بسنده کرد، بلکه ایدهها نیز ارزشمندند و حتی برنامههایی که در آینده قرار است اجرا شوند نیز باید در نظر گرفته شوند.
نتیجه
آیا شما در نظر دارید یک استارتاپ راه بیاندازید؟ شما جزو موسسین یک استارتاپ هستید یا برای یکی از آنها کار میکنید؟ یا اینکه میخواهید در راه اندازی یک استارتاپ سرمایه گذاری کنید؟ اکنون میدانیم که چگونه یک استارتاپ را شروع کنیم.
بهتر است بدانید که میتوانید با ایده پردازی درست و مناسب با توجه به شرایطی که در آن قرار دارید، نیروی انسانی خوب و حرفهای، توجه به آنچه که مشتریان میخواهند (نیاز بازار) و تامین سرمایه اولیه لازم مبادرت به راهاندازی یک استارتاپ کنید.
مطالب پیشنهادی:
- معرفی کتاب لین استارتاپ
- تحلیل استارتاپ های حوزه سلامت
- شرکت های سرمایه گذاری استارتاپ
- استارتاپ های موفق ایرانی
- استارتاپ هوش مصنوعی چیست ؟
- انواع استارتاپ در یک نگاه
- صفر تا صد بیزینس پلن استارتاپ
- استارتاپ های ایرانی
- سرمایه گذاری در استارتاپ های ایرانی
- نمونه قرارداد سرمایه گذاری در استارتاپ
- اصطلاحات استارتاپی
1 دیدگاه