«محتوا چاه نفت خام است! نفت خامی که نمیتوان بهراحتی تحریمش کرد.» این جملهها را حسین خسروی، همبنیانگذار ویکست با قاطعیت در مورد محتوا میگوید؛ کسی که سابقه گروهش در حوزه محتوا به بیش از ۲۵ سال میرسد.
بهزعم خسروی، در ایران از بازار بزرگ محتوا غفلت شده است؛ بازاری که تنها در حوزه آیسیتی، بیش از ۵هزار میلیارد تومان اندازه دارد، اما سرمایهگذاری جدی در این حوزه انجام نشده است. همبنیانگذار ویکست میگوید همانطور که روی پتروشیمی، نانو، فولاد و… سرمایهگذاری ملی انجام میشود، در حوزه محتوا هم باید همین اتفاق بیفتد.
خسروی و همکارانش میخواهند در ویکست، ساختاری ایجاد کنند که ظرفیتهای بازار را پیش روی استارتاپهای محتوایی قرار بدهد. ویکست یک هاب محتوایی است که در آن صفر تا صد خدمات محتوایی اعم از طراحی، استراتژی، بازاریابی و تولید محتوا انجام میگیرد. برای راهاندازی این مجموعه بیش از ۱میلیون دلار هزینه شده است، استودیو حرفهای با تجهیزات مدرن ساختهاند که حتی دو برنامه صداوسیما هم در این استودیوها ساخته و پخش میشود.
در ویکست به جای استخدام نیرو و ایجاد دپارتمان، مسئله نوآوری را به استارتاپها سپردهاند. الان ۴ استارتاپ محتوایی در این مجموعه حضور دارند که حتی در ماه نخست فعالیتشان به درآمدزایی رسیدهاند و یکی از آنها قراردادی ۵۰۰میلیون تومانی بسته است.
بنابراین درآمدزایی بالا و در مدت زمان اندک، در حوزه محتوا امکانپذیر است. خسروی میگوید در چه حوزهای میتوان استارتاپ راهاندازی کرد که بعد از یک ماه به درآمدزایی اینچنینی برسد جز در حوزه محتوا؟ این فعال استارتاپی معتقد است که تنها در حوزه جلوههای ویژه ویدئویی میتوان بیش از یکونیم میلیون شغل در ایران ایجاد کرد. کمااینکه در شرق آسیا بیش از ۱۰۰ میلیون نفر و در چین تا ۱۸میلیون نفر به این کار مشغول هستند.
خسروی در این گفتوگو در مورد ابعاد مختلف کار ویکست و بازار محتوا، فرصتهایی که در این حوزه وجود دارد، امکان ارزآوری و ثروتآفرینی محتوا، چالشها، خطوط قرمز، ممیزیها و… صحبت کرده که در ادامه میخوانید.
شما و برادرانتان سابقهای طولانی در حوزه تولید محتوا دارید؛ فعالیت محتواییتان در بخش استارتاپی از چه زمان آغاز شد؟
از حدود سال ۹۳ همیشه در جلسات استارتاپ ویکند شرکت میکردم و میدیدم که شرکتهای دانشبنیان در معرفی خودشان ناتوان هستند. بنابراین جای خالی یک کسبوکار که بتواند به این شرکتها در معرفی خودشان کمک کند، به چشم میخورد. بنابراین با همکاری علیرضا خنجری، استارتاپی با عنوان ۶۳ ثانیه راهاندازی کردیم چون احساس میکردیم که ویدئو آن هم سبک مینیمال، در حال ترندشدن در دنیاست؛ یعنی ویدئو کوتاه و ساده و مورد پسند عموم مردم.
ما دو تا محصول داشتیم؛ یکی محصول پختِ مشتری در ۶۳ ثانیه بود که با این محصول میخواستیم مبانی مارکتینگ را به شرکتهای دانشبنیان آموزش بدهیم. محصول دوم این بود که به شرکتها پروپوزال ارائه میدادیم و لیستی از خدماتمان را همراه با اعلام قیمت به آنها میدادیم. به دلایلی و بعد از پنج تا شش ماه، این محصول را ادامه ندادیم و به نوعی تجربه شکست بود.
دلیل شکست این بود که در آن زمان اکوسیستم در آغاز راه قرار داشت و من هم در آن زمان از گرفتن مجوز ترس داشتم، چون فکر میکردم که باید مجوز کانون تبلیغاتی یا موسسه فرهنگیهنری بگیرم و این مجوزها هم اقتضائات خاص خود را داشتند که من این اقتضائات را نداشتم. ضمن اینکه سرمایه هم نداشتم. به معاونت علمی ریاست جمهوری هم مراجعه کردم اما موفق نشدم کمکی بگیرم. بعد هم مشغول رساله دکتری شدم و این محصول ادامه نیافت.
زمانی هم با موسسه تبیان همکاری میکردم. وقتی وارد تبیان شدم، متوجه شدم که محتوا بهویژه در حوزه دیجیتال، بسیار جذاب است. ما در تبیان روزانه یکونیم میلیون آیپی یونیک به لحاظ مراجعه داشتیم، رنک تبیان در آن زمان ۴۰ بود و من با تقویت محتوا، رنک الکسای تبیان را به ۹ رساندم؛ یعنی با رعایت اصول سئو، اصول تولید محتوا و افزایش حجم تولید محتوا، این اتفاق رخ داد.
خودتان چقدر در این زمینهها آموزش دیده بودید؟
بیشتر مطالعه شخصی بود. البته بعضا کارگاههایی را هم شرکت میکردم اما مطالعه و تلاش شخصی من موجب شد که در این زمینه رشد کنم و در کنار رشد اکوسیستم، بهعنوان سرمایهگذار خطرپذیر و با راهاندازی ادونچرز وارد اکوسیستم استارتاپی شدم.
ادونچرز را بهعنوان یک ویسی راهاندازی کردیم و ورود ما به اکوسیستم از آن زمان یعنی از سال ۹۶ و با راهاندازی ادونچرز جدیتر شد. وقتی وارد اکوسیستم استارتاپی شدیم، متوجه شدیم که خلأ محتوایی در این حوزه و در ارتباط با استارتاپها هم به شکل جدی به چشم میخورد.
وقتی جنگ بیلبوردها را در مورد استارتاپها دیدیم، این خلأ بیشتر به چشم آمد. البته بعضا توجیهی هم برای این کار خود دارند، اما این کار بیشتر براساس یک رقابت انجام میشد و نه براساس نیاز آن استارتاپ به حضور روی بیلبورد.
چندین بار به خلأ محتوایی اشاره کردید و اینکه استارتاپها هم از چنین مسئلهای رنج میبرند. منظورتان از خلأ چیست؟
وقتی وارد این حوزه شدیم، متوجه شدیم که نگاه صنعتی و تخصصی نسبت به محتوا وجود ندارد. البته این مسئله میتواند نکات مختلفی دربرداشته باشد؛ از خلأ استراتژی برای تبلیغات و تدوین محتوای کارآمد گرفته تا نبود استراتژی برای ورود به بازار. من شاهد بودم که اکثر شرکتهای استارتاپی بدون داشتن یک نقشه راه درست، فقط چون دیگران تبلیغات بیلبوردی داشتند، آنها هم روی بیلبوردها ظاهر میشدند.
البته این موج قرارگیری روی بیلبورد الان متوقف شده است!
متوقف شده چون الان سرمایه نیست وگرنه اگر سرمایه بود، تبلیغات بیلبوردی شدت بیشتری میگرفت. در حالی که بسیاری از استارتاپها به مرحله مارکتینگ هم نرسیدهاند. آنها ابتدا باید زیرساختهایی چون لجستیک و دیگر مسائل کسبوکاریشان را بسازند. حتی دیدهایم که استارتاپها محصولی در حد امویپی دارند اما قصد قرارگیری روی بیلبورد را دارند.
در کل باید گفت که به محتوا به دید یک صنعت و یک تخصص نگاه نمیشود. خلائی که ویکست از دل آن درآمده، این نکته است که مثلا نصف بیلبوردهای تهران، تصاویری از کسبوکارهای استارتاپی باشد. برای حضور در این نوع از تبلیغ هم استارتاپ باید با آژانسهای تبلیغاتی سنتی همکاری کند. سنتیها هم یا رسانهفروش هستند یا مسئله استارتاپ را نمیدانند. بنابراین نمیدانند که یک استارتاپ چه نوع تبلیغی را باید در پیش بگیرد. الان شیوههای نوینی از تبلیغات وجود دارد که آژانسهای سنتی از آنها بیخبرند.
محتوا در ساختار یک استارتاپ چه جایگاهی باید داشته باشد؟
در دو مرحله، محتوا نیازی جدی برای استارتاپ محسوب میشود؛ یکی مرحله امویپی است. در ایران نگاه محتوایی به امویپی یک محصول وجود ندارد اما در سطح جهان، هر امویپی از اساس یک مسئله محتوایی است. مثلا دراپ باکس که از معروفترین امویپیهای جهان است، در مرحله امویپی، یک فیلم ویدئویی تولید میکند و محتوایی میسازد تا از طریق این محتوا به مشتری بگوید که محصول آیندهاش چه است و آیا مشتری از آن استفاده میکند یا نه!
مرحله بازاریابی محصول هم جایی است که بازخوردها از مشتریان گرفته شده و به محصول مناسب با بازار رسیدهاند. این نکته مهم است که مرحله محصول نهایی هم یک مرحله محتوایی است و از طریق کمپینهای تبلیغاتی به مشتریان معرفی میشود. این کار، یک کار تخصصی است و این خلأ در اکوسیستم ایران وجود دارد.
نکته دیگر اینکه بعضی از افراد صرفا با دانستن اصول سئو یا داشتن قلم خوب، استارتاپ محتوایی راهاندازی کردهاند، بنابراین استراتژی بهروز دنیا را نمیدانند. حتی بعضی از دوستان در حوزه تصویربرداری به ما مراجعه میکنند اما میبینیم که استانداردهای اولیه و پایهای کار را هم نمیدانند و بنابراین قیمتهای عجیب و غریبی پیشنهاد میدهند.
بنابراین خلأ قیمتی هم داریم. برای حل چنین مشکلی در سطح جهان، قیمتگذاری به این صورت است که شرکتها یا استارتاپها با ایجاد کنسرسیوم، قیمت تعیین میکنند و این تجمیع، مرجعی میشود برای استانداردگذاری در حوزههای خودش. ما هنوز چنین مرجعی نداریم.
نکته دیگر این است که مدیومها عوض شدهاند. تا چند سال پیش، انحصار در دست صداوسیما و روزنامهها بود. اما الان مدیومها عوض شدهاند. تا همین چند سال پیش هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند که مثلا اینستاگرام به این شدت رشد داشته باشد. ما میخواهیم لایواستریمهای جدید در مدیومهای جدید بسازیم.
ما با این پارادایم ذهنی که سرعت، مقیاسپذیری و سایر مولفههای استارتاپی را دارد، نیاز داریم که تیمهایی تشکیل شود و خلأهای حوزه محتوا را که در بازار سنتی وجود داشته است، پر کنند. در کنار این موارد، ما زیرساخت هم مهیا کردهایم، چون اعتقاد داریم که محتوای خوب بدون وجود زیرساخت مناسب، امکان تولید ندارد.
مثلا استارتاپی که قرار است که در حوزه تخصصی کار کند، به دستگاهها و امکانات نرمافزاری و سختافزاری مختلف و حتی به مشتری دسترسی داشته باشد. قصد ما این است که چنین فضایی را برای استارتاپها فراهم کنیم. در واقع تلاش ما این است که با ایجاد زیرساختهایی هم برای امروز و هم برای آینده سرمایهگذاری و برنامهریزی کنیم. ما هر روز شاهد تغییرات وسیعی در حوزه مدیاها هستیم. هیچ معلوم نیست که در سالهای آینده، مدیاهای امروز هم حضور داشته باشند.
از برنامهریزی برای آینده حرف میزنید. آن هم برنامهریزی در حوزه استارتاپها که اینترنت شرط بقای آنهاست، اما ما در کشوری زندگی میکنیم که هر آن ممکن است دستی روی دکمه خاموشکردن اینترنت قرار بگیرد و به دلایل متعدد چندین روز همه چیز در محاق و تاریکی فرو برود. چگونه میتوان در چنین فضایی از مدیاهای آینده حرف زد و از برنامهریزی برای ۵سال آینده؟
چنین چیزی یک چالش وحشتناک است.
پس نمیتوان برای ۵سال آینده برنامهریزی کرد؟
ما داریم ریسک بالایی میکنیم، اما این ریسک هم بخشی از چالشهای کسبوکار است. سال ۹۶ هم برخی از کسبوکارها تا آستانه نابودی پیش رفتند، اما با تدابیری و با ایجاد تغییراتی در روندهایشان، توانستند به حیاتشان ادامه بدهند، بنابراین من نمیتوانم بگویم چون ریسک وجود دارد، پس از بازار میروم.
من اعتقاد دارم که باید گفتمان را حفظ کنیم تا راهی که آغاز کردهایم، باز بماند و بسته نشود. اتفاقا بچههای بخش خصوصی باید در مسیر بمانند تا بتوانیم به مجموعه دولت و حاکمیت ثابت کنیم که بخش خصوصی هم میتواند برای کشور مفید باشد و ثروتآفرینی و اشتغالزایی کند. بنابراین با وجود همه موانع باید اینقدر بگوییم و تلاش کنیم تا اکوسیستم محتوا را جدی بگیرند و این اکوسیستم ساخته شود. الان به آپارات میگویند یک پلتفرم یوجیسی است و تبلیغاتفروش. در حالی که به این سادگی نیست و پشت این کار تکنولوژی است و هزار داستان دیگر.
من به دکتر ستاری گفتم که حتی اگر همه فضای کارخانه نوآوری را هم به من بدهید، میتوانم استودیو راهاندازی کنم و افراد زیادی را برای کار و درآمدزایی به اینجا بیاورم. خیلی از دوستان ما و حتی بعضی از ویسیها، به ما میگفتند که با چه منطق اقتصادی این همه سرمایه را برای راهاندازی استودیو هزینه میکنید؟ اما الان برایشان جذاب شده و مدلهای درآمدی را جویا میشوند و حتی میپرسند که استودیوی دیگری راهاندازی نمیکنی که ما هم مشارکت کنیم؟
چه زیرساختهایی را در اینجا مهیا کردهاید که یک استارتاپ توان تهیه آنها را ندارد؟
اگر یک استارتاپ حوزه محتوا بخواهد یک دوربین فیلمبرداری خریداری کند، حداقل باید بین ۷۰۰ تا ۸۰۰میلیون تومان هزینه کند؛ یعنی عدد هزینهها در بعضی از حوزهها اصولا در توان یک استارتاپ نیست. به همین دلیل بعضی از استارتاپهای محتوایی را میبینیم که از یک مرحلهای به بعد نتوانستهاند رشد قابلتوجهی را تجربه کنند، چون توان مالی برای تهیه و تدارک یک استودیوی استاندارد، دوربین استاندارد و کارآمد و… را نداشتهاند.
ما با ایجاد استودیوی حرفهای، تهیه دوربینهای حرفهای، روابط با مشتریان و سایر ملزومات مورد نیاز به اضافه تجربه بیش از ۲۵ سال، توانستیم میزبان و همکاری استارتاپهایی باشیم که میخواهند در حوزه محتوا کار کنند. اینجا بچههای استارتاپی میتوانند کنار یک تصویربردار حرفهای و باتجربه، تدوینگر باتجربه و… قرار بگیرند تا راه بلندی را که آنها طی کردهاند، طی مدت زمان کمتری طی کنند. ما میخواهیم با زیرساختهایی که تهیه کردهایم، مسیری را که ما طی ۲۵ سال پیش آمدهایم، یک استارتاپ با صرف ۲سال زمان، طی کند.
بسیاری از پلتفرمهای محتوایی موجود در ایران که خیلی هم بزرگ شدهاند، مانند آیپیتیویها (IPTV) و ویاُدیها (VOD) به لحاظ فنی به خوبی پیادهسازی شدهاند و سرمایه زیادی رویشان انجام شده است. روی اینها باید محتوا قرار بگیرد، اما زیرساختهای لازم را ندارند. بنابراین بعضی از برنامهسازانی که محتوایشان را در پلتفرم این استارتاپها منتشر میکنند، برنامههایشان را در استودیوی ما میسازند. ویکست میتواند پارتنر امثال آپارات، آیو، همآوا و… باشد. یا بهطور غیرمستقیم میزبان برنامهسازانشان باشیم، چون زیرساختها را داریم.
جالب توجه است که ما در سال ۹۳ برای نخستینبار، واحد سیار فایبراپتیک ۴k خریدیم و وارد ایران کردیم؛ یعنی یک تکنولوژی جدید که قبل از آن در ایران وجود نداشت. نخستین مشتری ما هم برای استفاده از این تجهیزات، آپارات بود و هنوز هم است. چنین استقبالی، این سیگنال را به ما میدهد که وقتی از واحد سیار استقبال میشود، اگر ۶۰۰ متر استودیو هم راهاندازی کنیم، بسیاری از نیازها را برطرف میکند؛ یعنی چنین نیازهایی موجود است و بنابراین چنین تجهیزاتی بهعنوان زیرساخت، موارد استفاده زیادی دارد.
الان ما با استارتاپهای بزرگ ایران در حال همکاری هستیم. غیر از آپارات، سایرکسبوکارهای مشابه آن هم از خدمات و تجهیزات ما استفاده میکنند. استارتاپهایی که در کارخانه نوآوری مستقر هستند و بعضا کسبوکارهایی که از بیرون به ما مراجعه میکنند، حتی خدمات رایگان از ما گرفتهاند.
بیشترین میزان محتوایی که تاکنون تولید کردهاید، با چه موضوعی بوده است؟
ما بیشترین تمرکزی که در تولید محتوا داشتهایم، برنامهسازی فناورانه در تلویزیون بوده است. همین الان دو برنامه از دو شبکه تلویزیون ایران توسط ما ساخته میشود؛ برنامه «طلوع» و برنامه «موتور جستجو» که به ترتیب شبکه۴ و شبکه آموزش پخش میشوند.
هر دو برنامه پخش زنده هستند و هر دو برنامه را در استودیوی خودمان یعنی از همین کارخانه نوآوری برای صداوسیما میسازیم و پخش میکنیم. این دو برنامه سرجمع، تاکنون بیش از ۱۰هزار دقیقه محتوا ساختهاند و همه این محتوا را در خدمت استارتاپها و کسبوکارهای فناور قرار دادهایم. بابت ساخت برنامهای مانند طلوع، هیچ دریافتی هم از صداوسیما نداریم. اگر قراردادی توانستیم با کسبوکاری امضا کنیم، سهمی به ما میرسد وگرنه بابت ساخت برنامه، دستمزدی نمیگیریم.
در واقع تلویزیون از مشتریان ما بوده و اعتمادشان را جلب کردهایم، چون برنامهای ساختیم که مورد نیاز کشورمان بود. از سال ۹۰ که تولید محتوا و ساخت برنامه را برای تلویزیون آغاز کردهایم، صدها مخترع، مکتشف، استارتاپ و شرکتهای نوآور و فناور را از نقاط دور و نزدیک ایران به تلویزیون بردهایم و این حضور برایشان مفید هم بوده و در زندگیشان تحول ایجاد شده است.
حتی از طریق همین معرفی، توانستهاند سرمایه جذب کنند و گاه مسئولان دولتی را بابت مشکلات کسبوکارها، روی خط میآوریم و در مورد مجوزها و سایر مسائل کسبوکارها با آنها صحبت میکنیم. از اینها گذشته، ما زمانی اصطلاح استارتاپ را در تلویزیون به کار میبردیم که استفاده از این اصطلاح توبیخ کتبی در پی داشت، اما جنگیدیم تا زمانی که الان خود مسئولان هم این اصطلاح را به کار میبرند.
چه نیازی بود که در کارخانه نوآوری آزادی حضور داشته باشید؟
با این حجم سرمایهگذاری، میتوانستیم مثلا در شهرک غزالی چندین برابر اینجا فضا در اختیار بگیریم. بعضا به ما میگویند که به اینجا آمدهاید تا برنامههای تلویزیونیتان را بسازید. اما ما اینجا تنها دو برنامه را میسازیم. بنابراین ظرفیت و تجهیزات اینجا در اختیار کسبوکارها و استارتاپهای زیادی قرار گرفته است؛ از ویاُدیها گرفته تا استارتاپهای سایر حوزهها.
دلیل آمدن ما به کارخانه نوآوری، آوردن تجربهای ۲۵ ساله، به فضای کارخانه است. همین الان اگر یک استارتاپ بخواهد در تلویزیون تبلیغات داشته باشد، به واسطه تجربه بلندمدت، میدانیم که از چه مسیری باید برود که با هزینه کمتر، تاثیرگذاری بیشتری نصیبش شود.
یک آژانس تبلیغاتی سنتی این مسیر را نمیشناسد چون نحوه همکاریاش با صداوسیما از جنس همکاری ما نبوده است. البته اگر هم بداند نمیگوید چون سودش در فروش رسانه است. تجربه ما در حوزههای برگزاری رویداد، برنامهسازی و… نیز نکات مهمی است که برای استارتاپها مفید است.
محتوا چه ظرفیتهایی دارد که شما اینقدر روی آن تاکید میکنید و سرمایهگذاری و کارتان را روی محتوا بنیانگذاری کردهاید؟
محتوا چاه نفت خام است. ما به کارخانه نوآوری آمدهایم تا به شرکتهای استارتاپی و مجموعههای دولتی و حاکمیتی همین نکته را بگوییم. این اعتقاد من است. محتوا نفت خامی است که نمیتوان آن را به راحتی تحریم کرد. این کار ارزآور هم است و موجب اشتغالزایی میشود. اما ما در ایران، محتوا را رها کردهایم و کار مهمی در این حوزه انجام نمیدهیم.
توجه داشته باشید که گردش مالی صنعت سینما در ایران، سالانه نهایتا تا ۳۰۰ میلیارد تومان در سال است! پس این اصلا صنعت نیست، چون این گردش مالی، جدی و قابل توجه نمیتواند باشد. اما چرا این اتفاق افتاده است؟ دلایل زیادی وجود دارد؛ انحصار، نبود نوآوری، ضعف در برنامهریزی تولید و عملکرد به شیوه عصر حجری و بسیار کهنه و…
درحالیکه در سطح جهان، یک پروژه سینمایی به صورت کاملا حرفهای برنامهریزی میشود؛ یعنی از ایده تا سناریو، هماهنگی بازیگران و عوامل تولید و برنامهریزی برای تولید، مدیریت هزینهها و… همگی در نرمافزار انجام میشود. این مسئله در همه بخشهای تولید محصولات فرهنگیشان دیده میشود.
دیدگاه فرایندی در سایر کشورها موجب شده که مثلا سینمای هالیوود سالانه تا ۴۰میلیارد دلار گردش مالی داشته باشد. وقتی از صنعت سینمای هالیوود حرف میزنیم، این نکته را میتوان در تیتراژ پایانی یک فیلم هالیوودی دید، چون بعضا تا ۴۰۰ شرکت در یک پروژه همکاری دارند. مثلا یک شرکت تخصصش در تولید استوریبورد برای مرحله پیشتولید است. در این میان عددهای بزرگی جابهجا میشود.
اما ما در ایران حتی برنامهای برای سرمایهگذاری روی محتوا نداریم. من از بخش خصوصی، یک میلیون دلار سرمایه به این حوزه آوردهام، اما آیا این پول در ایران و در بدنه دولتی، رقم بالایی محسوب میشود؟ اصلا. همانطور که در حوزه خودرو، پتروشیمی، نانو و… سرمایهگذاری میکنیم، باید روی صنعت محتوا هم سرمایهگذاری کنیم، اما سرمایهگذاری نکردهایم و در صنایع نرم در دنیا، حرفی برای گفتن نداریم. اصلا صنایع نرم در سبد مصرفی خانوارهای ایرانی چقدر سهم دارند؟
تقریبا هیچ. ما از صادرات خدمات در حوزه محتوا هم غفلت کردهایم. در حالی که به خاطر تفاوت دلار و ریال، تولیدکنندگان محتوای ایرانی فرصت بزرگی برای درآمدزایی دارند. مثلا دستمزد یک گرافیست ایرانی، یکدهم قیمت جهانی است، اما به خاطر مشکلات مربوط به جابهجایی پول، همین مقدار هم در نهایت بسیار کمتر از رقم مورد توافق به دستش میرسد. ما مراجعات زیادی داریم که بچهها میخواهند این مشکلاتشان را حل کنیم تا دستمزدشان را از خارج از کشور دریافت کنند.
الان که ما در وضعیت تحریم قرار داریم، صادرات خدمات محتوا میتواند ارزش افزوده بسیار بالایی وارد کشور کند. جالب است که در شرق آسیا ۱۰۰ میلیون نفر و در چین ۱۸ میلیون نفر در حوزه جلوههای ویژه ویدئویی کار میکنند و به سایر نقاط جهان میفروشند. ما هم میتوانیم در این حوزه کار کنیم؛ همین ۱۸ میلیون نفر چین نسبت به جمعیت بیش از یک میلیارد نفری این کشور را در نظر بگیرید.
اگر همین نسبت را در مورد جمعیت ایران به کار ببریم، برای یکونیم میلیون نفر فرصت شغلی ایجاد میشود. آن هم با سرمایهگذاری ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومانی برای هر شغل، چون یک لپتاپ نیاز است و ۱۰ میلیون تومان برای آموزش. در حالی که دولت میگوید ایجاد هر شغل پایدار بین ۱۵۰ میلیون تا ۲میلیارد تومان برایش هزینه دارد.
الان در هندوستان و پاکستان تجارب موفقی در این زمینه ایجاد شده است. مثلا خدمات مالی، خدمات توسعهای و کالسنترهای بزرگی که در هندوستان ایجاد شده است، در ایران هم امکان ایجاد دارند. متوسط درآمد یک متخصص جلوههای ویژه، حدود ۷۰هزار دلار در سال است؛ یعنی به پول ما تا ۸۰۰میلیون تومان است. اما در ایران چنین فردی نهایتا ۱۰۰میلیون تومان درآمد دارد. دو رقم اختلاف زیادی با هم دارند و بنابراین اگر سرمایهگذاری شود و امکان همکاری باشد، ثروت زیادی وارد کشور میشود.
چرا میگویید صنعت تولید محتوا؟ منظورتان از صنعت محتوا چیست؟
وقتی از صنعت محتوا حرف میزنیم، سه مرحله را در نظر داریم؛ یک مرحله پروداکشن یا تولید است که متن نوشته میشود، انیمیشنها ساخته میشود و… مرحله دیگری که بسیار مهم است و در ایران خیلی جدی گرفته نمیشود، مرحله پیشتولید است. در این مرحله استراتژی محتوا درست انتخاب میشود، پیام محوری استخراج میشود، اگر انیمیشن داریم، در این مرحله سناریو و شخصیتهایش مشخص میشود و… در واقع پیش از مرحله تولید، این پیشتولید است که وقت و تمرکز زیادی نیاز دارد تا مقدمه تولید به درستی چیده شود.
مرحله دیگر در صنعت محتوا مربوط به پس از تولید است. به این صورت که محتوای تولیدشده باید توزیع شود. انتخاب کانال مناسب یا اگر محتوای تولیدشده انیمیشن باشد، باید بررسی شود که مرچنتدایز (merchandise) این محتوا کجاست؛ یعنی کالایی که براساس محتوای یک انیمیشن ساخته میشود، چون در جهان حرفهای، وقتی یک انیمیشن تولید میشود، اسباببازی، پوشاک مربوط به آن و… هم تولید میشود.
در سطح جهان دوسوم درآمد هر انیمیشن از مرچنتدایز است و تنها یکسوم درآمد یک انیمیشن از فروش بلیت در گیشه است، اما ما در ایران در این زمینه خیلی ضعف داریم. ما هنوز بحث مالکیت فکری را حل نکردهایم؛ پس نمیتوانیم بعد از ساخت یک انیمیشن، وارد مرحله مرچنتدایزیشن بشویم.
در حالی که مثلا انیمیشن کارل با بودجه ۲۰ تا ۳۰ میلیون دلاری ساخته میشود و بیش از ۵۰۰ میلیون دلار از گیشه درآمد دارد اما بیش از۲٫۸میلیارد دلار اسباببازی میفروشد. ما الان در حال ساخت انیمیشن هستیم، اگر عروسک آن را بسازیم، چه تضمینی وجود دارد که مشابه آن به بازار سرازیر نشود؟! اگر شد، چگونه از حقمان دفاع کنیم؟!
در ایران و در بدنه دولتی و حاکمیتی، نگاه به محتوا یک نگاه ممیزی و خطوط قرمز و… است. این چالشها ترسهای زیادی برای حضور در این بخش ایجاد میکند. چه تجربهای در این زمینه دارید و چه چالشهای دیگری میشناسید؟
در حوزه محتوا علاوه بر ممیزیها و خطوط قرمز متعدد و… مسائل جدی دیگری وجود دارد. الان اگر کسی بخواهد در ایران بهصورت قانونی محتوا تولید کند و همه پروتکلهای مورد نیاز را هم به اصطلاح پاس کرده باشد و مثلا بخواهد یک شرکت تولید انیمیشن راهاندازی کند، برای گرفتن مجوز باید سربازی رفته باشد، ۵سال سابقه کار مفید داشته باشد و… تا کسی این مراحل را پشت سر بگذارد، سنش از ۳۵ سال هم عبور میکند. اما رنج سنی تولید محتوای خلاق در دنیا، بین ۱۸ تا ۲۶ سال است!
به نظر من چه در لایه ممیزی و چه در لایه گرفتن مجوز یا چه در لایه مالکیت فکری و… مشکلات برمیگردد به تصمیمگیری و عدم هماهنگی در کشور. الان هفت هشت سال است که در مورد برادبندینگ یا استریمآنلاین در کشور بحث و گفتوگو شده اما هنوز هم تکلیفش معلوم نیست. ارشاد میگوید این حوزه به من مربوط است، صداوسیما هم مدعی است و حوزه آیسیتی میگوید مال من است. حال در این میان چه کسی ضرر میکند؟ آن کسبوکاری که قرار است در این حوزه فعالیت کند.
وقتی از مجلس به اینجا میآیند، من بارها از آنها خواستهام که مسئله مالکیت فکری را در کشور حل کنند، اما ۳سال است که فوریت آن باید در کمیسیون تصویب شود تا به صحن مجلس برود اما هنوز این اتفاق رخ نداده است.
سالها با سازمانها و شرکتهای غیراستارتاپی کار کردهاید؛ چه تجربهای از آن حوزه به اکوسیستم استارتاپی آوردهاید؟
ما سابقهای حدود ۲۵ ساله در بازار تبلیغات سنتی داریم و با تلفیق آن تجربه با روشهای نوین، سعی کردهایم که راهکاری متناسب با نیاز استارتاپها به آنها ارائه کنیم. وقتی میبینم که یک شرکت صنعتی چندهزار میلیاردی، به ما زنگ میزند و میگوید من تیزر میخواهم و سریع انجامش بدهید، بدون اینکه استراتژی داشته باشد، متوجه میشوم که این شرکت چند هزار میلیاردتومانی هم زمانی یک شرکت کوچک بوده و الان که رشد کرده و بزرگ هم شده، هنوز چنین مشکلی دارد. استارتاپها هم قرار است که روزی به شرکتی بزرگ تبدیل شوند.
پس اگر از همین مرحله استارتاپی مشکلاتشان حل نشود، در آینده هم با مشکل مواجه میشوند. ما میخواهیم به استارتاپها کمک کنیم که از همان فاز امویپی، برای محتوا استراتژی داشته باشند. همانطور که برای بیمه، مالیات و… برنامهریزی میکنند. باید خشت اول را درست بگذارند. اگر کسی یا استارتاپی تیم ندارد که چنین برنامهای بچیند و جلو ببرد، کاری که ما میکنیم این است که این استارتاپ را به استارتاپهایی که اینجا راهاندازی کردهایم، وصل میکنیم. این ارتباط برای هر دو بهصرفه است.
در شرایط اقتصادی بد کشور، ویکست را راهاندازی کردهاید؛ چگونه جذب سرمایه کردید؟
همه سرمایه را من و برادرم تامین کردهایم و سرمایه شخصی خود ما بوده است؛ مثلا ماشین فروختیم، دلار فروختیم و البته قرار است در ادامه کار، تسهیلاتی دریافت کنیم.
تا الان چقدر هزینه کردهاید؟
تاکنون و در مجموع ما یک میلیون دلار سرمایهگذاری کردهایم. شاید در ادامه برای ساخت انیمیشن و کارهای بزرگ، جذب سرمایه داشته باشیم. هزینهها را به دلار اعلام میکنم چون خریدهای ما دلاری است و تجهیزات را به دلار خریداری میکنیم.
اندازه بازار ویدئو در ایران مشخص است؟
وزیر ارتباطات ۲سال پیش طی مصاحبهای گفته بود که اندازه بازار فعلی حوزه آیسیتی، ۳۰هزار میلیارد تومان است که ۱۷درصدش به خدمات محتوایی تعلق دارد؛ یعنی حدود ۵هزار و ۲۰۰میلیارد تومان. آن زمان گفته بود که برنامه دولت این است که ۳۰هزار میلیارد تومان را به ۹۰هزار میلیارد تومان برساند.
اگر این اتفاق بیفتد، اندازه بازار حوزه خدمات محتوایی حوزه آیسیتی هم به ۱۷هزار میلیارد تومان خواهد رسید. البته مشخص نیست که چقدر در این زمینه جلو رفتهایم، اما به نظر من فعلا عدد درست و دقیقی نمیتوان عنوان کرد چون باید دادههای تلویزیون، آیاُدیها و… جمعآوری بشود و بعد به عدد اندازه بازار برسیم.
در هر صورت این عدد، عدد قابلتوجهی است. هر چند این عدد در مورد ظرفیت موجود است و نه ظرفیت بالقوه. این بازار را میتوان توسعه داد و بزرگش کرد. همانطور که مدیاها در حال تغییر هستند، محتوا هم در حال بزرگشدن است. الان نتفلیکس و اپلتیوی در بازار هستند که محتوای ویژه خود را تولید میکنند.
چند تیم استارتاپی در مجموعه شما حضور دارند؟
ما تاکنون برای جذب تیم، فراخوان ندادهایم. اما تا الان حدود ۴۰ استارتاپ به ما مراجعه کردهاند که در حوزه پادکست، انیمیشن، استوریبورد، گرافیک، کانسبت دیزاین، موسیقی و… فعالیت میکنند. در حال حاضر ۴استارتاپ به صورت قطعی در اینجا مستقر شدهاند که یکی از آنها دو بیزینس مدل دارد.
استارتاپ «ژنراتور» در حوزه امویپی محتوا تولید میکند، استارتاپ «نیمفاصله» استراتژی محتوای مورد نیاز استارتاپها برای شبکههای اجتماعی را تعیین و تولید میکند، استارتاپ «آن» هم آژانس ارتباطات خلاق است و استارتاپ «ایتیاُ» که دو کار میکند؛ یکی اینکه محتوا به زبان فارسی و انگلیسی میسازد (ما میخواستیم صدای اکوسیستم به خارج از ایران هم برسد.
در ایران محتوای انگلیسی خیلی کمی داریم.) و دوم اینکه فروش و بازاریابی محتوا انجام میدهد. همه این استارتاپها در مرحله بذری هستند و از ۱۰ میلیون تا ۱۵۰میلیون تومان روی کارشان سرمایهگذاری کردهایم. جالب است که دو استارتاپ از ماه دوم، قسط سرمایهگذاری را نخواستند، چون به درآمدزایی رسیدند. استارتاپهای دیگری هم طی روزهای آینده به مجموعه ما اضافه میشوند.
مدل درآمدزایی ویکست به چه صورت است؟
ویژن ما این است که یک هلدینگ باشیم و در نهایت ما سهامدار این استارتاپها خواهیم بود. درآمدهای محدودی هم از کسبوکار سنتی برنامهسازی داریم، اما درآمد اصلی ما از درآمد استارتاپها خواهد بود و اینها خیلی سریع به درآمدزایی خواهند رسید چون ما بازار را به آنها وصل میکنیم. ما به جای اینکه اینجا دپارتمانهای مختلفی ایجاد کنیم و نیرو استخدام کنیم، نوآوریهای مجموعه را به استارتاپها سپردیم.
از درآمدزایی استارتاپهای محتوایی گفتید، اما این دیدگاه وجود دارد که حوزه محتوا، دیربازده است و استارتاپها دیر به درآمدزایی میرسند.
بستگی دارد به اینکه محتوا چه باشد، اما بچههای ما طی این چند ماه، بیش از ۱۲ قرارداد بستهاند. البته خدمات و قیمت واقعی و اصولی ارائه کردهاند که براساس کارشناسی دقیق به دست آمده است. حتی حوزه محتوای متنی هم همین است و استارتاپ نیمفاصله الان درآمدزایی دارد و سرمایهای در ماههای بعدی از ما نگرفته است. مسئله این است که باید بازار را بشناسیم. ما ظرفیت ویکست را به استارتاپها اضافه کردهایم اما کار دقیق، قیمت کارشناسی و ارائه محتوا براساس نیاز مشتری موجب شده تا استقبال خوبی از آنها بشود.
حوزه محتوا، حوزهای پولساز است و اتفاقا درآمدزایی از این حوزه در مدت زمان اندکی هم به دست خواهد آمد. برای اثبات ظرفیتهای این بخش باید داستانهای موفقیت زیادی بسازیم تا ثابت شود که حوزه محتوا میتواند درآمدزا باشد و زمینه اشتغال بسیاری از افراد را فراهم کند. بهویژه برای بچههایی که در حوزه علوم انسانی تحصیل کردهاند یا آموزش دیدهاند. همچنین باید نگاه صنعتی به این حوزه وجود داشته باشد تا چرخه اقتصادیاش شکل بگیرد.
من این سوال را مطرح میکنم که در چه حوزهای میتوان استارتاپی راهاندازی کرد که در ماه نخست فعالیتش، قرارداد ۵۰۰میلیونی ببندد؟ این دقیقا اتفاقی است که برای یکی از استارتاپهای ما افتاده. پس درآمدزایی بالا آن هم در مدت زمان اندک در حوزه محتوا امکانپذیر است.