استارتاپ از جمله لغات خاصی است که زمانی نهچندان طولانی وارد ادبیات فارسی شده و بهدلیل سرعت زیاد تحول و فراگیرشدن آن کمتر فرصت بومیسازی آن فراهم شدهاست و یافتن معادل فارسی آن در لغتنامههای فارسی موجود بهسختی امکانپذیر است. یک دلیل آن فراگیربودن لغت است، مانند لغت سیستم، که ترجمه فارسیاش گویای ابعاد مفهومی آن است.
اما با تمام ویژگیهای این مفهوم میتوان گفت: استارتاپ شرکتی است حاصل دورهم جمعشدن تعدادی جوان خلاق، باهوش و کارآفرین که برای دستیابی به کسبوکاری متمایز نسبت به کسبوکارهای اقتصادی موجود شکل میگیرد و با سرعت زیاد رشد میکند.
با این تعریف مدل کسبوکار باید بر پایه نوآوری در محصول یا خدمت تعریف شده باشد. معنی این رشد در بررسی استارتاپهای موفق فناوری اطلاعات، رشد ۱۰درصدی در هفته است.
همه انتظار داریم استارتاپ معادل شرکتهای فعال در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات و فضای مجازی دیده شود، ولی بهنظر من هر کسبوکار با ویژگی مذکور که در بخش صنعت، خدمات، کشاورزی، فرهنگ و رسانه ایجاد شود، در دوران اولیه رشد خود یک استارتاپ موفق محسوب میشود.
چه چیزی استارتاپ نیست
اگر عمر شرکتی بیش از ۵ سال باشد و شکست نخورده باشد، دیگر استارتاپ نیست. اگر افرادی شرکت را تاسیس کنند و در کسبوکار مشابهی که قبلا وجود داشته بهدلیل وجود تقاضا و سهم بازار سرمایهگذاری کنند، استارتاپ نیستند.
همچنین فراخوان دولت و یا کارفرما برای ایجاد یک کسبوکار که نیازهای تعریفشدهای را (مانند خدمات پیمانکاری) انجام میدهند، منجر به تاسیس استارتاپ نمیشود. این ابهام درباره برخی از موسسات که ادعای ویسی، شتابدهی و یا کوچینگ و منتورینگ دارند هم صدق میکند.
گاهی در ایران این مفهوم با شرکتهای دانشبنیان، صنایع کوچک و متوسط فناور TSMEs معادل گرفته میشود، در حالیکه صحیح نیست و ممکن است در بین شرکتهای دانشبنیان تعدادی هم استارتاپ وجود داشته باشد.
علیرغم وجود افراد و نهادهای فعال از قبیل شتابدهنده، ویسی، منتور و موسس اینگونه شرکتها، بهنظر میرسد هنوز برآورد دقیقی از تعداد، ویژگیها و شاخصهای بومی استارتاپ وجود نداشته و صحبتها و مطالبی که مطرح میشود، بر اساس سلیقه و برداشت شخصی افراد است. این موضوع باید توسط بازیگران واقعی این حوزه که دارای عملکرد جدی بودهاند ساماندهی شود.