چگونه منتور بسازیم!

سرمقاله 87 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

0

برای حل مشکل منتوری بایستی همه توانمان را به‌کار ببریم که نهادها و مولفه‌های تاثیر‌گذار بر توسعه اکوسیستم ایجاد و تقویت شوند. ما نیاز به استارتاپ‌های موفق زیاد و انباشت تجربه داریم

کسی که استارتاپ موفقی نداشته باشد، نمی‌تواند ادعا کند منتور است. با این تعریف خواهید گفت پس بر این اساس شمار منتور‌های ایرانی به تعداد انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. دیگر آنکه پس این همه منتور که از تجربه‌های شکستشان می‌گویند، تکلیفشان چیست؟

اجازه بدهید روی بخش اول نوشته‌ام بایستم و بگویم کسی که تجربه شکست داشته، وقتی تجربه‌اش به‌عنوان یک منتور ارزشمند است که پس از شکست، موفقیت را هم تجربه کرده باشد در غیر این‌صورت خاطره‌گوی خوبی است. چرا؟

حتما کلمه «شرپا- ‌Sherpa» را شنیده‌اید. در اصطلاح کوهنوردی شرپا به کسانی گفته می‌شود که در ازای مبلغی، بار کوهنوردان را تا قله حمل می‌کنند. بعضی شرپاها به دلیل تجربیات فراوانی که در صعود به قله‌های  بلند به دست آورده‌اند، مشاوران خوبی برای کوهنوردان حرفه‌ای هستند.

معتقدم زمانی می‌توانیم به یک فرد لقب منتور را اتلاق کنیم که مثل یک شرپا اولا چه به‌عنوان فاندر چه هم بنیانگذار، مدیر فنی، سرمایه‌گذار، برنامه‌نویس، مدیرمارکتینگ، مدیر اچ‌آر، پی‌آر و… در گام اول یا پس از چند شکست قله رافتح کرده باشد آنگاه بنشیند و به جوانان بگوید به نظر من این راه که می‌روید اشتباه  یا درست است. یا با طرح سوال و طرح سناریوهای مختلف آنها را به مسیرهای منتهی به قله هدایت کند.

کتابی داریم به نام درخدمت و خیانت روشنفکران. نمی‌خواهم قرینه این معادل را برای منتور‌ها بسازم، اما حواسمان باید باشد وقتی یک شهروند مدعی می‌شود بقال خوبی یا نظافتچی قابلی است، اگر این فرد کارش را درست انجام ندهد، ابتدا به خودش آسیب می‌زند و سپس آسیب مالی و روانی قابل جبرانی را به مشتری وارد می‌کند.

اما وقتی فردی ناشی مسافر‌کش بین‌شهری می‌شود و ما به اعتبار شرکت یا رنگ‌زرد خودرو زن و بچه‌مان را همراه با او راهی جاده چالوس می‌کنیم، وقتی سر از دره دربیاورد، دیگر خسارت قابل جبرانی وجود ندارد که خانواده از دست رفته ما را برگرداند. راهنمایی غلط می‌تواند مسیر موفقیت یک استارتاپ و آینده چندین جوان را تباه کند.

با کتاب خواندن، با فیلم دیدن، با سرک کشیدن به تیم‌های استارتاپی می‌شود آشنا به امور استارتاپ شد اما اتلاق منتوری یعنی پذیرش و ادعای یک تخصص مثل راننده ماهر و جاده‌بلد یا یک پزشک حاذق که اگرتخصص و تجربه علمی و عملی نداشته باشد، نتیجه‌اش تباهی و نابودی انسان‌هاست.

حال این نکته مطرح می‌شود که چگونه از اکوسیستم نوپایی مثل ایران انتظار منتورهایی با تجربه شکست‌های همراه با موفقیت داشته باشیم در حالی که موفق‌ها تعدادشان کم و آدم‌های سرشلوغی هستند. نکته‌ای قابل تامل و درست است‌ اما در دانشگاهی که استاد تمام نباشد از عنوان استاد و اگر استاد نباشد، ازعنوان دانشیار و در مرتبه پایین‌تر از مربی استفاده می‌شود و سخن و جایگاه هر یک برای یک دانشجو تعریف‌شده و روشن است.

بهتر است کسانی که تخصص و تجربه شکست همراه با موفقیت ندارند اما اطلاعات خوبی دارند به جای استفاده از واژه منتور و قرار‌گرفتن در جایگاه حساس و تخصصی و سرنوشت‌ساز منتور از واژه مطلع و آشنا به امور استارتاپی استفاده کنند و جوانان استارتاپی هم آگاه باشند که راهنمایی این طیف افراد که بخشی از آنها هم دلسوز هستند، فقط جنبه مشورتی دارد و مشورتشان پشتوانه تخصصی و عملی ندارد.

از طرفی کسانی که تجربه موفقیت یا شکست همراه با موفقیت دارند به‌عنوان منتور شناخته و سخن و توصیه‌هایشان برگرفته از یک مسیر رفته است  نه از یک تئوری یا مفاد یک کتاب، فیلم و سریال …

در سرمقاله چند شماره پیش اشاره کردم تا زمانی که هر فعال استارتاپی تابلویی شفاف و روشن از سوابق واقعی بالای سرش نصب نکند، افراد سودجو از این گرگ و میش استفاده و تابلوهای جعلی مثل دکتر‌های قلابی نصب و از جوانان کار‌آفرین سوءاستفاده و آنها را نابود خواهند کرد.

بیایید آدرس غلط ندهیم. این افراد فقط در ایونت‌ها نیستند. متاسفانه در بخش‌های مختلف اکوسیستم فعالیت می‌کنند یا سمت منتوری دارند.

حرف آخر:

باید رو به جلو از امید بگوییم و از حل مشکل، با غر‌زدن به نتیجه‌ای نمی‌رسیم. منتوری مثل معلمی شغلی سخت و کم‌درآمد است و با نشستن و غرولند‌کردن، منتور به‌وجود نمی‌آید. وظیفه همه کسانی که در این اکوسیستم منتفع هستند، به‌خصوص به قول عامه کسانی که دستشان به دهنشان بیشتر می‌رسد، استارتاپ‌هایی که حالا تبدیل به شرکت‌های بزرگ شده‌اند، وی‌سی‌ها، شتاب‌دهنده‌ها، فضاهای اشتراکی، مجموعه‌های دولتی، نهادهای بانکی و مالی… که از اکوسیستم  بهره می‌برند، وظیفه دارند برای پرورش منتور سرمایه‌گذاری کنند و ما هم وظیفه داریم به آنها کمک کنیم.

اما تجربه جهانی می‌گوید با کتاب خواندن‌، کلاس رفتن، فیلم و سریال سیلیکون‌ولی دیدن کسی منتور نمی‌شود. مدت‌ها پیش آرزوی این را داشتم مثل ایده امیر‌کبیر، دارالفنون استارتاپی را راه‌اندازی کنیم و جوانان مستعد را برای کار و کسب تجربه به استارتاپ‌های موفق دنیا بفرستیم و پس از مراجعت در جایگاه منتوری از آنها استفاده کنیم؛ آرزویی که به دلیل فقدان سرمایه هوشمند بر زمین ماند.

برای حل مشکل منتوری بایستی همه توانمان را به‌کار ببریم که نهادها و مولفه‌های تاثیر‌گذار بر توسعه اکوسیستم ایجاد و تقویت شوند. ما نیاز به استارتاپ‌های موفق زیاد و انباشت تجربه داریم. از نظر نگارنده  برای پرورش منتور و منتور‌شیپ دو راه پیش روی ماست؛ توسعه سریع اکوسیستم  برای  بهره‌گرفتن از تجربه مدیران استارتاپ‌های موفق  و استفاده از تجربه جهانی.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.