سرمایه‌گذار نیست، استارتاپ نیست!

سرمقاله 117 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

1

وقتی سرمایه‌گذار جدی می‌گوید سرمایه هست ولی استارتاپ نیست و از طرفی سرمایه‌پذیر (استارتاپ‌) هم با قاطعیت می‌گوید من هستم ولی سرمایه‌گذار نیست ، اگر شوخی نیست که نیست، نشان از این می‌دهد که یک شکاف فرهنگی و دانشی عمیقی بین دو قطب اصلی به‌وجود آمده به اندازه‌ای که اکوسیستم را به دو پاره تقسیم کرده است

هفته قبل به دعوت مهندس دهبیدی‌پور در پنلی مشترک با سرمایه‌گذاران حضور یافتم. هر‌چه سرمایه‌گذاران بیشتر سخن می‌گفتند، بیشتر تعجب می‌کردم. حسم این بود که اکوسیستم استارتاپی ایران گویی به دو جزیره با مختصات جمعیتی، فرهنگی و حتی زبانی متفاوت تقسیم شده‌است.

جزیره‌ای با ساکنان استارتاپی که روایتشان این است:

نیاز به سرمایه داریم، سرمایه‌گذار نیست. اگر هم هست آنها خطر‌پذیر نیستند. درک درستی از استارتاپ‌ها ندارند. ارزش استارتاپ ما را نمی‌فهمند و می‌خواهند با کمترین قیمت خریداری کنند. قرار‌داد‌هایشان یک‌جانبه و حتی ظالمانه و از عدالت به‌دور است.

سرمایه‌گذاران به خاطر جذابیت‌های بازار‌های سنتی، دیگر روی استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. جوانانی هم که می‌خواهند شروع کنند، تقریبا همین روایت را دارند که ما ایده داریم اما کو سرمایه‌گذار!

جمع‌بندی ساکنان جزیره استارتاپ‌ها‌ این است : سرمایه نیست و سرمایه‌گذاری متوقف شده است.

در این‌سو، سرمایه‌گذاران با شگفتی می‌گویند کو استارتاپ؟ ما استارتاپی برای سرمایه‌گذاری پیدا نمی‌کنیم!

مفهوم این پارادوکس چیست؟ ما در این اکوسیستم چه می‌کنیم؟ برای بازی و سرگرمی دورهم جمع شده‌ایم و باهم شوخی داریم؟ 

آیا سرمایه‌گذاران با پول‌هایشان برای تفریح وارد این زیست‌بوم شده‌اند و خودشان با خودشان شوخی می‌کنند؟ یا ما استارتاپی‌ها به شهر بازی آمده‌ایم سرگرم بازی «سرمایه نیست، شکست خوردم» شده‌ایم؟

وقتی سرمایه‌گذار جدی می‌گوید سرمایه هست ولی استارتاپ نیست و از طرفی سرمایه‌پذیر (استارتاپ‌) هم با قاطعیت می‌گوید من هستم ولی تو سرمایه‌گذار نیستی، اگر شوخی نیست که نیست، نشان از این می‌دهد که یک شکاف فرهنگی و دانشی عمیقی بین دو قطب اصلی به‌وجود آمده به اندازه‌ای که اکوسیستم را به دو پاره تقسیم کرده است.

اگر فکری جدی و فوری به حال آن نکنیم، نتیجه آن جدایی  بیش از پیش بین فعالان، شکست بیشتر و نحیف‌شدن بدنه کل زیست‌بوم (صندوق‌های سرمایه‌گذاری و استارتاپ‌) است. 

در پنلی که برگزار شد و در جلسه‌ای که چند روز پیش با مدیران ۱۶ صندوق سرمایه‌گذاری خطر‌پذیر برای برگزاری یلدای ۹۷ – که  ۲۸ آذرماه در برج میلاد برگزار خواهد شد- داشتیم، همگی اذعان داشتند حاضر به سرمایه‌گذاری هستند اما استارتاپی برای سرمایه‌گذاری وجود ندارد! وقتی از آمار چند‌هزار‌تایی استارتاپ‌ها پرسیدم و اینکه استارتاپ نیست یعنی چه؟

یکی از مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری می‌گفت بر اساس مصوبه و برنامه‌ریزی تا پایان سال ۹۷، باید اقدام به سرمایه‌گذاری روی چند استارتاپ کنیم. با چندین استارتاپ مذاکره داشتیم حتی مبلغی که انتظار داشتند بیش از مبلغ ارزشگذاری ما بود اما با این حال پول را فراهم کردیم و گفتیم بیایید قرارداد ببندیم.

به محض اینکه موافقت کردیم، گفتند پس بگذارید ما بیشتر فکر کنیم و بعد هم پیام دادند تصمیم‌مان عوض شده است! در موردی ما موافقتمان را اعلام کردیم، رفتند فکر کنند و بعد خبر رسید تیم به دلیل اختلافات داخلی از هم پاشیده‌است. 

دیگر سرمایه‌گذاران هم روایت می‌کردند که بسیاری از استارتاپ‌هایی که مراجعه می‌کنند، تکراری هستند. مثلا استارتاپی شبیه اسنپ است. وقتی اسنپ و تپ‌سی و چند استارتاپ دیگر وجود دارند، توجیه عقلی و سرمایه‌گذاری وجود ندارد که ما سرمایه‌مان را روی استارتاپی سرمایه‌گذاری کنیم که می‌دانیم هرگز موفق نخواهد شد.

بعضی از استارتاپ‌ها در مرحله ایده مراجعه می‌کنند و برای ایده‌ای که روی کاغذ است، سرمایه قابل توجهی مطالبه می‌کنند. حتی بعضی از آنها هنوز تیم شکل‌گرفته‌ای ندارند. به بیزینس‌مدل‌ها اشاره می‌کنند که به‌شدت خوش‌بینانه است یا اینکه تصویری از آینده ندارند و حرفشان این است‌ که آینده یک استارتاپ معلوم نمی‌شود یا می‌ترکاند یا می‌ترکد! و بعد هم می‌گویند چند میلیارد بدهید چون شما ونچر کپیتال هستید! باید روی ما ریسک کنید!

 این‌سو هم استارتاپ‌ها می‌گویند سرمایه نیست و اینها دروغ می‌گویند. شما چرا باور می‌کنید؟ ما هم ایده خوب، تیم قوی و بیزینس‌مدل مشخص‌، دقیق و درستی داریم اما سرمایه‌گذار نیست، اگر هم هست، ونچر‌کپیتال نیست و حاضر نیستند ریسک کنند و قرار‌دادهایشان یکطرفه و ظالمانه است. 

اگر دقت کنید با تکرار مکرر چند‌باره سرمایه هست، استارتاپ نیست، سرمایه‌گذار نیست، استارتاپ هست، مواجه می‌شوید. حتی سرمقاله من هم دچار دور تسلسل شد. این گوی گردونه تسلسل هر روز در اکوسیستم در حال چرخیدن است و سرعت آن هم بیشتر می‌شود و نتیجه‌اش زیان برای همه فعالان اکوسیستم است. 

ما مشکل فرهنگی و دانشی داریم. باید بیاموزیم و اشاعه بدهیم که یک استارتاپ با چه شرایطی می‌تواند جذب سرمایه کند. باید اعلام شود هر صندوقی روی چه استارتاپ‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کند و قرارداد‌هایی را که بسته می‌شود، با حفظ محرمانگی‌ها رسانه‌ای کنند. استارتاپ‌ها باید خودشان را برای پذیرش سرمایه از سرمایه‌گذار آماده کنند. از طرفی سرمایه‌گذارهم قرار‌دادهایش را شفاف و عادلانه‌تر کند. 

حرف آخر :

برای رسیدن به همزبانی، نیاز به دیالوگ است؛ دیالوگ بین سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر(استارتاپ). لطفا بیایید کارمان را جدی‌تر بگیریم. ما برای دورهمی اینجا جمع نشده‌ایم.

۱ دیدگاه
  1. شاهین شرقی می‌گوید

    سلام. نظر من این است که کپی سازی شرایط سیلیکون ولی برای جامعه ما کاربرد ندارد. استارتاپ های ما غالبا دارای پختگی لازم نیستند. سرمایه گذاران ما هم اطلاعات کافی و تصویر روشنی از چشم انداز موفقیت استارتاپ ها ندارند.
    آموزش، یادگیری، فرهنگسازی برای دو طرف خوب و لازم است. علاوه بر آن ما احتیاج به مدلسازی ویژه اقتصاد خودمان برای سرمایه گذاری در استارتاپ ها داریم.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.