روزهای برگزاری الکامپ را در غرفه شنبه ایستادم و حرفهای جوانانی که از شهرهای مختلف آمده بودند را شنیدم. پیش از این بر این باور بودم و هنوز هم هستم که بزرگترین بحران اکوسیستم استارتاپی ایران کمبود دانش و تجربه زیسته است نه سرمایه.
این بار دریافتهایی متفاوت داشتم که منشأ آنها در همین بحران دانش است. دریافتهایم را از این دید و بازدید نمایشگاهی با شما به اشتراک میگذارم. دغدغههای ذهنی بچهها پیرامون سه موضوع بود.
۱- چه کاری را شروع کنیم؟ این سوال کسانی بود که در مرحله تصمیمگیری بودند. میخواستند بدانند در چه حوزهای ورود کنند تا موفق شوند؟ فینتک، گردشگری، سلامت، خدمات، فروش کالا و…
کسی را ندیدم که بیاید و بگوید تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده مردم کشورمان چه مشکلی دارند و براین اساس میخواهد کسبوکاری راه بیندازد. قبلا در مورد این حرف زدیم که در بوم کسبوکار استارتاپی سوال این نیست که از چه راهی میخواهی ثروتمند شوی؛ سوال این است میخواهی چه گنجی به مشتری بدهی و چه رنج و آلامی را از آنها بکاهی.
پس این سوال اساسا اشتباه است. برای همین در بین غرفههای ۵ متری استارتاپی چرخی که میزدی، میدیدی استارتاپهای شبیه هم زیاد شدهاند. یا پیکهای موتوری بودند، یا نظافت منزل، یا تعمیرات و خدمات، یا اپسازها و…
لطفا به جای اینکه فکر کنید شبیه کدام استارتاپ باشید تا موفق شوید، بروید در دل جامعه و با مردم زندگی کنید و به آنها خوب نگاه کنید و ببینید چه کاری انجام شود، رنج مردم کاسته و زندگی بر آنان سهل و آسان میشود.
۲- سرمایه میخواهم! جوان بود و پر از سوال؛ میگفت چند ماهی است کارش را شروع کرده و لنگ سرمایه است. پرسیدم چقدر لازم داری گفت ۱۰ میلیارد تومان! وقتی گفتم شک نکن بیزینس مدلت اشکال دارد، گفت بر چه اساس این حرف را میزنید؟ استارتاپ من نیاز به تبلیغات شهری وسیع، تبلیغات در شبکههای پربیننده تلویزیونی دارد و بعد هم چند استارتاپ بزرگ و کوچک ایرانی را مثال زد که تبلیغات شهری و تلویزیونی دارند.
غرفه روبهروی شنبه را نشانش دادم و گفتم این غرفه یک سرمایهگذار خطرپذیر است. با ۱۰ میلیارد تومان سرمایه شروع کرده است. با چه توجیهی همه داشتهاش را فقط در استارتاپ چندماهه شما سرمایهگذاری کند؟ و بعد هم توضیح دادم که اگر شیپور یا دیجی کالا این کار را میکنند، آنها هرگز در سن رشد استارتاپ شما این کار را نکردند.
پس لطفا ذهنتان را درگیر تبلیغات استارتاپ هایی نکنید که به صورت نمایشی و زودرس در سطح شهر تبلیغ میکنند، آنها در آینده نزدیک شکست را تجربه خواهند کرد. از طرفی خودتان را با شرکتهای بزرگ هم مقایسه نکنید. از کم شروع کنید و سریع رشد کنید. یادتان باشد هر چیزی وقتی دارد.
۳-نا امیدی! آنچه بیش از دو مورد بالا بیشتر شنیدم و دیدم، ناامیدی و اعتماد به نفس پایین بود. در میان کسانی که میخواستند به این اکوسیستم ورود کنند یا کسانی که شروع کرده بودند، چرا وقتی رقیبی پیدا میشود یا رقیبی شروع به تبلیغات زودرس میکند، قافیه را میبازیم چرا فکر میکنید کار تمام شد و بازی را باختهاید!
کافی است سرانجام یاهو و شرکتهای بزرگی که شکست خوردند را از پیش چشم بگذرانید. تب زودرس در سن بلوغ انسان به رشد قد آسیب میزند. اینکه استارتاپی پیش از بلوغ تب تبلیغات شهری گرفته است، تضمینی برای موفقیتش نیست. به جای اینکه خودتان را ببازید، بدونهای و هوی در آرامش روی بوم کسبوکارتان بیش از قبل تمرکز کنید، کارها را با تیمتان دوباره به شور بگذارید.
بومتان را روی دیوار جایی که هر لحظه در پیش چشمتان باشد، بچسبانید. با هوش و درایت و آرام آرام رشد کنید تا ماندگار شوید. به نهالی فکر کنید که آرام از زیر خاک بالا میآید، جوانه میزند و در آینده به درختی تناور تبدیل میشود. هرگز نهال از بالا به پایین رشد نمیکند.
حرف آخر:
الان که تصمیم به شروع دارید یا شروع کردهاید، اجازه ناامیدی ندارید. هر چیزی که حس ناامیدی به شما میدهد را به سرعت از خودتان دور کنید و با انرژی ادامه دهید. فیل نایت، بنیانگذار نایک پانزدهمین مرد ثروتمند جهان میگوید «در آن صبح سال ۱۹۶۲ به خودم گفتم: بگذار همه بگویند که ایدهات ابلهانه است… تو ادامه بده. حتی به ایستادن فکر نکن تا اینکه به آنجا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که «آنجا» کجاست؟ هرچه پیش آید فقط نایست.»