با پاره شدن نخ یک بادبادک چه اتفاقی می افتد؟
حس و حال این از دست دادن را یا تجربه کردهاید یا پریشانحالی دیگران را دیدهاید، اما بیایید اینبار برعکس عمل کنید وخودتان را جای بادبادک بگذارید. وقتی نخ پاره میشود، چه اتفاقی برای شمای آسیبپذیر رهاشده بین زمین و آسمان میافتد.
در زندگی چندبارخواسته یا ناخواسته نخ ارتباطات شما پاره شده یا دیگران آن را پاره کردهاند؟ چه زمانی که رها شدهاید و چه زمانی که رها کردهاید. بارها و بارها در کسبوکار تجربه کردهایم که بخشی از خدمات شرکتمان را واگذار کردهایم به یک فرد یا شرکت. تمرکز روی یک مجموعه یا فرد عمدتا بهخاطر کاستن از هزینهها یا ریشه در ارتباط و اعتماد ما به آنان داشته است.
وقتی آن فرد کار را رها کرده و رفته یا شرکت فوق اعلام کرده دیگر حاضر به ارائه خدمات به شما نیست، حس و حال بادبادکی را پیدا کردهاید که نخاش پاره شده و در چهکنمی دردناک رها شدهاید. زمانی که نخ پاره نشده، اینقدر کیفور و سرخوش هستیم که به این آسیبپذیری و پارهشدگی فکر هم نمیکنیم.
به یاد دارم از فردی سوال کردند اگر در کسبوکارتان ورشکسته شوید، برای نجات و ادامه حیات شرکت، ابتدا کدام بخش از داراییهایتان را به فروش میرسانید؟ در پاسخ گفت: هیچ کدام!
بعد توضیح داد در طول همه این سالها اینقدر روابط گستردهای با آدمها و شرکتها بهوجود آوردهام که در روزهای سخت به جای فروش اموال به سراغ شبکهای از دوستان، شرکا و پارتنرهایم میروم؛ شبکهای که در این سالها وقتی نخشان پاره شده، نخ داده و کمکشان کرده بودم. اینکه در کسبوکار همه امیدهایمان را به یک فرد و مجموعه گره بزنیم، اینقدری اشتباه است که محیط کسبوکار را با زندگی درونگرا اشتباه گرفته و بیزینسمان را در پیله تنهاییمان شکل دهیم.
کسبوکار و انسان کارآفرین به شبکهای گسترده از آدمها و شرکتها نیاز دارد. محیط کسبوکار در کنار تولید بازی، خنده و لحظات مهربانانه، در ذات خود محیطی خشن و برنده است. هر لحظه امکان دارد به خاطر اصطکاکها نخ همکار، شریک و… پارتنری پاره شود. در کسبوکار همیشه و همواره باید آمادگی از دست دادن یا رهاشدگی را داشته باشیم.
حرف آخر:
هرگاه معطل تصمیم یک شخص هستید، هرگاه قلبتان میتپد که طرف مقابلتان چه پاسخی خواهد داد و اگر نه بگوید چه بر سر شما، کسبوکارتان و آیندهتان خواهد آمد، هرگاه همه چند روز و شبتان را در انتظار یک تماس هستید، که گرفته هم نمیشود و درمیانه زمین و آسمان ماندهاید و سایه سنگین بلاتکلیفی لهتان میکند، بدانید یک جای کارتان بدجوری میلنگد و نشانگر این است که نخ اختیارتان از دستتان خارج شده است.
وقتی نختان و تنها نختان در دست دیگری باشد، هرجور که بخواهد شما را میتاباند. بهترین راه این است که نخ اختیارتان را به دست بگیرید یا آن را تبدیل به نخها کنید تا اگر نخی پاره شد، خیالتان آسوده شود.
مثل چتر نجات؛ نخ دیگری شما و کسبوکارتان را نگه خواهد داشت. اگر هم نخ کسی دست شماست، مراقب او، احوالش و پارهشدن نخاش باشید و اگر میخواهید رهایش کنید، او را از این تصمیم دردناک آگاه کنید که تنها نخاش دست شماست. نخ را به دستش بدهید یا کمک کنید به جایی گره بزند که در نبود شما آسیب جدی نبیند. به جای دل بستن به یک نخ، تارعنکبوت ببافید.
2 دیدگاه ها