تعارف را كنار بگذاريم. استارتاپ داشتن و كارآفريني بدون پول غيرممكن است. بهترين ايدهها هم بدون پول و بهترين تيمها هم بدون سرمايه به هيچ جا نميرسند. همين رابطه خطي و غيرقابل انكار باعث ميشود، پيوند استارتاپ و سرمايهگذار يك پيوند اجتناب ناپذير باشد. اما اين پيوند اگر درست شكل نگيرد، شما را نابود خواهد كرد.
تجربه شخصي من ميگويد، اگر سرمايهگذار خود را به درستي انتخاب نكنيد و يا اينكه از سر اجبار تن به كار با هر سرمايهگذاري بدهيد، سند نابودي خود را امضا كردهايد. يك سرمايهگذار خطرپذير بد يا حتي سرمايهگذاري كه به اشتباه خود را خطرپذير ميداند و بيشتر يك سرمايهگذار خطرناك براي شما است، دقيقا مانند جادوگر داستان هنسل و گرتل است كه جلو خانه شكلاتياش ايستاده و منتظر است يا شما را چاق كند كه سريعتر بخورد. يا اينكه استعداد چاقي نداريد و شما را به سمت مرگ هدايت ميكند. يك سرمايهگذار بد حتي از يك قانونگذار بد هم بيشتر ميتواند به شما ضربه بزند. اما مگر سرمايهگذار آن هم از جنس خطرپذيرش، كاري جز توانمندسازي استارتاپ دارد؟ واقعيت اين است كه يك سرمايهگذار ميتواند به شكلهاي مختلف شما را تضعيف كند.
اما از كجا بفهميد كه شيمي سرمايهگذار با شيمي شما همخواني ندارد و شما را به سمت نابودي ميبرد. اين پيوند معمولا از نقطه اول پروسه جذب سرمايه فرسايشي و آزاردهنده است و آنقدر نشانههاي ريز و درشت دارد كه تنها در صورتي كه خودتان را گول بزنيد ممكن است متوجه آن نشويد. قطعا در مسير جذب سرمايه آنقدر خسته ميشويد كه ديگر جايي تن ميدهيد و تمام امتيازهاي غيرمنطقي را به سرمايهگذار ميدهيد تا قرارداد امضا شود.
يك سال ميگذرد و ميبينيد از هميشه خسته تر هستيد. اكثر انرژي خود را نه براي پيشبرد كسب و كارتان كه براي سر و كله زدن با سرمايهگذار خرج كردهايد. بروكراسي اداري. عدم درك درست از كسب و كار. تزريق پول قطرهاي با اما اگرهاي بسيار كه باعث ميشود فرصتهاي بازار را يكي پس از ديگري از دست بدهيد. از همه آزار دهندهتر ورود سرمايهگذار به جزئيترين مسائل، مانند رنگ يك آيكون، يوآي يك يك صفحه يا ديالوگ يك بخش در اپ يا محصول شما. اينجا همانجايي است كه حاضريد هر كاري كنيد تا از اين كابوس خلاص شويد.
جذب يك سرمايهگذار جديد و تشويق آن سرمايهگذار اشتباهي به خروج بهترين سناريو ممكن است. اما اينجا دقيقا همان نقطهاي است كه به دليل امتيازهاي رنگارنگ روز اول، چنان شما را به زمين زنجير كردهاست كه توان رهايي نداريد. حتي ممكن است سرمايهگذار جديد هم تمايلي به حضور در كنار و يا حتي بجاي جادوگر خانه شكلاتي را نداشته باشد.
من در مورد آدم بدهاي داستانها و كارتونها حرف نميزنم كه از چهره بدجنسشان قابل تشخيص باشد. اصولا دنياي سرمايه گذاري خطرپذير(VC) اغلب با اهداف استارت آپ هاي جوان در تضاد است و در برخي موارد، مي تواند منجر به نابودي آنها شود. سرمايه گذاران شرط هاي بزرگ مي گيرند و سود بزرگي مي خواهند. و شما در بازي آنها يا بايد روياي آنها را برآورده كنيد و يا اينكه از روياي خودتان هم دست بكشيد.
بيشتر سرمايهگذاران رشد سريع را به هر قيمتي انجام ميدهند و اين ميتواند با هويت كسبوكار شما در تضاد باشد. چهره شما در بازار را خراب كند و از همه مهمتر باعث شود تا شما نتوانيد كاربران وفادار به دست بياوريد و اعتمادسازي كنيد. پول درآوردن آن هم در زمان كم معمولا با دستهاي تميز و بدون فروش روحتان چندان امكان پذير نيست.
اما چيزي كه از همه بيشتر ميتواند شما را تضعيف كند و حتي شما را از درست كردن آينده پيش رو عاجز كند، زماني است كه سرمايهگذار شما سهام بنيانگذاران اصلي استارتاپ را به شدت كاهش ميدهد. يك سرمايه گذار خطرپذير واقعي به هيچ وجه چنين كاري با شما نميكند. اين دقيقا همانجايي است كه چهره بدجنس آدم بده مشخص ميشود. معمولا شروع جذب سرمايه با 15 درصد واگذاري آغاز ميشود.
اما با يك سرمايهگذار بد اوضاع از همان اول شروع به كمرنگ شدن ميكند. براي دور متوسط سري A، سرمايه گذار انتظار دارد 25% تا 50% سهام داشته باشد. براي سري B، حدود 33% انتظار دارد. پس از چند دور، به عنوان يك بنيانگذار خوش شانس در بهترين حالت چيزي نزديك به 20% از آنچه را كه خلق كردهايد باقي ميماند. پس اگر پشت ميز با چنين آدمي نشستهايد، خيلي سريع اتاق را ترك كنيد. او ميخواهد با به مسلخ بردن روياي شما، روياي خودش يا سازمانش را به واقعيت تبديل كند.
مطلب پیشنهادی: چه کنیم که سرمایهگذار بهتری باشیم