نمیخواهم در این نوشته انشای علم بهتر است یا ثروت را بازتولید کنم، سخنم زاویه دیگری دارد. روزگاری نهچندان دور زینت بخش رسانههای پرتیراژ و پر مخاطب جهان تصویر زنان و مردان خوش سیما و زیباروی بود با میلیون ها و میلیاردها طرفدار.
در عصر Follower فالوورها برخلاف سنت گذشته چه بسیارند افراد نازیبا، حتی زشت و بیهنر که میلیونها و میلیاردها طرفدار دوآتیشه دارند! آیا هنوز هم برای راهاندازی یک کسبوکار یا موفقیت یک بیزنس تنها اصل پول است؟
ما استارتاپیها تفکراتمان مخرب روالهای سنتی جامعه است منطق تخریب خلاقانه به ما میآموزد، آموزه «پول یعنی همه چیز» اشتباه است.
باید با منطق جهان استارتاپی این تفکر اشتباه را تخریب و اصلاح کنیم. مایی که با ایدههای خلاقانه، با استارتاپهایمان و با حرفهای ساختار شکنانهمان همه نظمهای سنتی را برهم زدهایم چگونه است که کسبوکارمان را براساس تفکرهای سنتی که متناسب با تحولات روز نیست بنا میکنیم!؟
وقتی با جوانان استارتاپی در آغاز راه سخن میگوییم یا آنها که در میانه راهند و حتی برخی مدیران شرکتهای بزرگ استارتاپی یک وجه اشتراک پر رنگ دارند « ما برای شروع نیاز به پول داریم»، «ما برای گذر از چالشها نیاز به پول داریم» ، «ما برای بزرگتر شدن و توسعه نیاز به پول داریم». گویی همان منطق «پول، پول میزاید» کسب وکارها را پیش میبرد و ما در آن هیچ؛ یا عنصری کم رنگ هستیم.
باید باور کنیم و بفهمیم و اندیشهمان را براین اساس بنا کنیم، ما نیاز به پول نداریم. اگر برای موفقیت نیاز به چند چیز داریم پول یکی از آنهاست، نه پایه و اساس کسب وکار و توسعه. همانقدر که در ذهنتان فکت میآورید، این تعداد کسبوکار به خاطر نبود پول شکست خوردند، میتوانم دوبرابر آن کسب وکار هایی را نشانتان بدهم که پول هم دارند.
اما سالهاست که مثل درخت بیبار و بر رشد نمیکنند. استارتاپهای دولتی و خصولتی وصل به جیب حاجی، آقازادههای استارتاپی و استارتاپهای متصل به یک شرکت سنتی پولدار کم نداریم که غرق در پول هستند، اما آیا جایگاهی در میان شرکتهای بزرگ استارتاپی ایران دارند؟
بزرگترین شرکتهای اینترنتی استارتاپی ایران از بیپولی به پول رسیدهاند. بماند که بعضی از آنها هم این روزها همین عارضه یا بیماری «رکن اول پول» گریبانشان را گرفته است.
دارایی و پول یکی از فاکتورهای تشکیل دهنده یک شرکت است. بنیانگذار یا بنیانگذاران، تیم، محصول، مشتریها، دانش، فرهنگسازمانی، نتورک، شبکه و… اجزا تشکیل دهنده یک سازمان وکسب وکار هستند.
قبول دارم یک استارتاپ بنگاه اقتصادی است و منطق اقتصاد و پول باید برآن حاکم باشد. اما امروز ما با پدیده اقتصاد روایی مواجه هستیم که روایت سوار براقتصاد شده است. کدام منطق اقتصادی میتواند توجیه کند که سهام یک شرکت زیان ده استارتاپی یکی از سود دهترین سهامهای جهان و در اوج و صدر بازار بزرگترین بورس جهان بنشیند!؟ جز منطق روایت که سوار بر اقتصاد شده و آینده یک کسب وکار را با روایت می فروشد؟
چند درصد استارتاپ های با پول یا غرق در پول ایرانی روایت دارند؟ چند درصد از بنیانگذاران استارتاپهای ایران روایت دارند؟ روایتهای آنها چه تاثیری بر رشد و ارزش کسب وکارشان داشته است؟ روایتهایی که در جهان شاهد آن هستیم گاه ارزش و قیمت آن برابر یا طعنه به قیمت کسب و کارشان می زند. این روایت است که باعث می شود مقدار فروش پیراهنهای رونالدو در یووه، به تنهایی تمامی پول خرید او را تامین کند نه گل های زده و جام ها.
آنچه برای سرمایه گذاران بیش از ساق های رونالدو و مسی ارزشمند است روایت آنهاست که بفروش است. امروز اگر با غمزه قلم ایلان ماسک قیمت بیت کوین ۲۰ تا ۳۰ درصد جابجا می شود حاصل ساخت روایتی به نام ایلان ماسک است نه تسلا. تسلا یک ماشین برقی مدرن است در امتداد همه نسل های خودرو. آنچه جدید و جذاب است مرد جوانی به نام ایلان ماسک است که به ما روایت زندگی در مریخ را فروخته است و روایت ایلان ماسک را.
سرمقاله 211 هفتهنامه شنبه: سلام بر روز اولیها!
«من مصاحبه نمی کنم» «من از دیده شدن خوشم نمیاد» «ما با کارمون ثابت می کنیم موفق هستیم» و…اینها حرف های برخی مدیران استارتاپ های پستو نشین ایرانی است که سوار بر تفکراتی نخ نما و پوسیده می خواهند شبیه آمازون و تسلا، علی بابا باشند! گرداگرد آنها را نیز کارمند مدیران روابط عمومی گرفته اند که بهترین PR را سکوت و بی عملی مدیرانشان می دانند برای همین استارتاپ های ما در خط مقدم و سپر بلا هستند و مدیران استارتاپ ها بسان فرماندهان عافیت طلب در اتاق های بتونی شان محبوس و زندانی جلسات و اعداد و ارقام اند. تراژدی این است که برخی مدیران خوشحال اند که مردم آنها را به چهره نمی شناسند و از این انزوا حظ می برند! بنیانگذارانی که بود ونبودشان در فضای مجازی تاثیری ندارد!
افتخارشان این است که محجوب هستند و دور از شلوغی رسانه ها و افکار عمومی کارشان را می کنند. بی آنکه بدانند این آب باریکه آرام تفاوتی با آب باریکه یک کارمند عزلت نشین ندارد. کسی که آب باریکه آرام را انتخاب می کند راهی به اقیانوس جهانی ندارد.
آرامی و آرامش گزینی برای بعد بازنشستگی است. با تفکر بازنشسته آرامش جو نمی شود کسب وکار جهانی ساخت.
حرف آخر:
ثروتی بسیار با ارزش تر از پول به نام روایت یا استوری در دل کسب و کار ما وجود دارد که باید استخراج شود از سعید رحمانی بنیانگذار سرآوا آموختم که ثروتی به نام شبکه سازی وجود دارد که می تواند با خلق ارزش منتج به خلق ثروت شود. ایضاً محصول،تیم،فرهنگ سازمانی و… در همه کسب و کار ها معادنی با رگه های طلا وجود دارد که کشف آنها باعث می شود دریابیم پول همه چیز نیست.
عجیب نیست که منطق جهان شرقی و ایمانی بر پایه پول بنا می شود« پول داشته باش رو سبیل شاه نقاره بزن» و منطق جهان مادی و سرمایه داری برپایه
« Money isn’t everything پول که همه چیز نیست» حتی اگر پول هم دارید در ذهنتان فلکه پول را ببندید و رگه های طلا را در شرکت تان و در خودتان جستجو، پیدا و استخراج کنید تا باور کنید بی پولی ثروت آفرین است.