چقدر بحث اگزيت را حياتي ميدانيد و فكر ميكنيد پايينبودن نرخ اگزيت يك آسيب است كه در اكوسيستم استارتاپي ايران وجود دارد؟
اعتقاد دارم كه چرخش سرمايه در ونچركپيتال در انتها به خروج ختم ميشود. عملا كالاي شما در يك سرمايهگذاري خطرپذير سهم استارتاپهاي شماست. اگر شما نتوانيد كالاي خود را بفروشيد، طبيعتا از يك جايي به بعد ورودي پول هم كم ميشود. اگر دقت كرده باشيد، خيلي وقتها VCهايي كه در دنيا هستند، وقتي اگزيت انجام ميدهند شركتهاي آنها هنوز خيلي جا براي رشد دارند و اگزيت آنها يا private placement است يا IPO بورس و اكثر موقعها اين شركتها هنوز در فاز رشد هستند و هنوز پول ميسوزانند.
ولي ونچركپيتالها بالاخره يكجا اگزيت و سود كرده و دوباره همان پول را جاي ديگري سرمايهگذاري ميكنند. ميخواهم بگويم كه هنوز در ايران اين چرخه به صورت صنعتي اتفاق نيفتاده است. شايد به صورت تكاگزيتي اتفاق افتاده باشد، شايد يك جايي هم يكسري سهمها فروخته شده باشد، ولي واقعا به عنوان يك صنعت و بيزينس اين اتفاق نيفتاده.
يكي از چالشهاي خود ما به عنوان VC همين است. اگر امروز بخواهيم افزايش سرمايه بدهيم كه نهايتا ميتوانيم، ولي كساني كه ميخواهند سرمايهگذاري كنند، سمت LPهاي ما كه ميخواهند پول در اين صنعت deploy كنند، سوال همه آنها اين است كه اوكي من پول را براي 5، 6 يا 7 سال به شما ميدهم، بالاخره لايفتايم اين فاندها در همه جاي دنيا 7، 8 سال است، حالا بعضي 5 سال و بعضي 10سال ولي 7، 8 سال فكر ميكنم ميانگين است.
در ايران چه كسي 7، 8 سال سرمايهگذاري كرده و بزرگ شده مثل ديجيكالا، اسنپ، هزاردستان و فيليمو و كجا اگزيت كرده؟
اين سوال در انتهاي داستان سوال درستي است. فكر ميكنم هنوز بيزينسمدل ما كامل نيست. يعني تا اين اتفاق نيفتد، نميتوانيم بگوييم يك سرمايهگذاري موفق انجام داديم و فاندمان را موفق بستيم. مثلا ببينيد ما 100ميليارد سرمايهگذاري كرديم و اين فاند در اين تايم 500ميليارد تومان شد و حتي دلاري و حتي اگر تورم را نگاه كنيد، اينقدر بازگشت سرمايه اتفاق افتاده است. مثلا از بورس يا از ملك بهتر بوده. اين اتفاق هنوز نيفتاده و به نظر من يكي از دلايلي كه يكسري VCهاي شخصي و خصوصي كه شايد چند سال پيش خيلي بيشتر فعاليت داشتند ديگر حاضر نيستند سرمايهگذاري كنند، همين است. البته در كيس خود ما براي اينكه اعتقاد داريم در نهايت اين اتفاق در حال افتادن است و بازار نسبت به 4، 5سال پيش خيلي بالغتر شده به نظر من اين اتفاق ميافتد. ولي فعلا اين اميد را داريم و به سرمايهگذارها هم ميگوييم كه ما اميد داريم تا 5، 6 سال ديگر اين فضا عوض شود بالاخره IPO اتفاق بيفتد private placement اتفاق بيفتد. وقتي در IPO و private placement باز شود و education بازار بالاتر برود و چند كيس موفق ببينيم، اعتقاد دارم سرمايهگذارها وقتي ميبينند چند كيس موفق وجود دارد و اين كيسها اتفاق افتاده، حاضرند كه پول بيشتري بياورند و پول بيشتر طبيعتا سرمايه بيشتري براي استارتاپهاست. به نظر من به هم وابسته هستند.
كيسهاي موفقي داريم كه سرمايهگذار خطرپذير در آن سرمايهگذاري كرده و استارتاپ رشد كرده و حتي از حالت استارتاپ درآمده. ولي به نظر ميرسد سرمايهگذار خطرپذير تمايلي براي دلكندن از آن استارتاپ ندارد. از طرف ديگر هم به نظر ميرسد اين طرف هم خالي است. انگار سرمايهگذاري وجود ندارد كه امكان اين اگزيت را به وجود بياورد. فكر ميكنيد دليل اصلي و حلقه گمشده چيست كه ما اگزيت نداريم؟
نه، سرمايه خيلي هست. يكي از دوستان ميگفت كل اكوسيستم در ايران 2تا برج 50 طبقه در شمال شهر نميشود. اين حرف درستي است. وقتي شما نگاه ميكنيد كه ما چند ملك فقط در شهر تهران داريم چقدر سرمايه در بورس است، ولي به نسبت سرمايهاي كه در كشور است، سرمايهاي كه سمت استارتاپ ميرود، نسبتا كم است اما سرمايه هست. ولي تكليف اين سرمايه روشن نيست، شما امروز اگر ميخواستيد 2ميلياردتومان سرمايهگذاري كنيد واقعا در استارتاپ سرمايهگذاري ميكرديد يا روي يك آپارتمان؟ مطمئنم اگر سرمايه شما محدود باشد، ميترسيد در جاي پرريسك سرمايهگذاري كنيد چون نميدانيد در انتها براي سرمايه شما چه اتفاقي قرار است بيفتد. يعني اگر مثلا به خانواده بگوييد من دو كيس استارتاپ و يك آپارتمان دارم، شايد خيليها آپارتمان را انتخاب كنند. براي اينكه ميگويند حداقل تكليف من روشن است و ارزش آپارتمان پايين نميآيد. حالا شايد هم خيلي بالا نرود و خيلي بيشتر از تورم رشد نكند ولي حداقل پولتان حفظ ميشود. امروز اگر در آمريكا، كانادا يا اروپا باشيد قطعا حاضر هستيد كه پولتان را در تكنولوژي سرمايهگذاري كنيد، براي اينكه ميدانيد كساني كه در فاندهاي موفق سرمايهگذاري ميكنند خيلي return بهتري نسبت به سهام و ملك دارند. افراد عادي هم ديدند كه كساني كه در آمازون سهم خريدند چه اتفاقي براي آنها افتاد و در پرتفوليوهاي خود را در تكنولوژي و ونچر و جاهايي كه ريسك بيشتري دارد، ميبرند. راستش را بخواهيد يك وقتهايي به نگاه ماركت برميگردد. نگاه ماركت ايران و شايد خيلي از كشورهاي در حال توسعه اين است كه در10 يا 20 سال گذشته چه چيزي جواب داد چرا بايد اين عوض شود. هنور transition در كپيتال ماركتها اتفاق نيفتاده است. الان آمريكاي جنوبي را نگاه كنيد يك سري استارتاپها واقعا 10، 12سال كار كردند و فقط تازه 5 سال است كه بازار براي آنها باز شده است تا IPO كنند. يكباره ميبينيد كه يكسري شركتها 30 ، 40ميليارد ارزش آنها را خوردند. به نظر من اين اتفاق براي شركتهايي مثل اسنپ و ديجيكالا خواهد افتاد. ولي شايد نياز 5 سال ديگر باشد تا بازار ببيند كه چنين چيزي وجود دارد. يعني واقعيت اين است كه يك قسمت بحث زيرساختهاست يعني بايد بورس بپذيرد كه امروز من يك شركت را IPO ميكنم الزاما نبايد سودآور شود. سود آن ميتواند در رشد كاربر باشد، ميتواند در رشد خود بيزينس باشد.
امروز اين نگاه هنوز پذيرفته نشده؛ فرد ميگويد سود، كش، يعني چقدر در ميآورد، چقدر asset دارد. ما ياد گرفتيم كه ارزش يك شركت N است، چقدر asset دارد، مولتيپل ميزند روي asset يا DCF ميزنم. هر نوع valuation method برميدارم. تسلا يكدهم فولكس واگن خودرو ميفروشد و سودآوري آن هم قابلقياس نيست. مثلا تسلا بهتازگي سودآور هم شد ولي سالي 5 ميليارد دلار الان سود ميكند. ولي فولكسواگن 20 ميليارد سود ميكند 4برابر سودآوري دارد و 10برابر هم خودرو ميفروشد. ولي تسلا 9 يا گاهي 10 برابر فولكسواگن ارزش دارد. چرا ماركت در آنجا به تسلا اينقدر قيمت ميدهد؟ براي اينكه ماركت ياد گرفته شركتهايي كه ميتوانند رشد خيلي سريع داشته باشند در نهايت گوگل يا اپل يا فيسبوك و عليبابا ميشوند. اين ماركت اجوكيشن اتفاق افتاد. در سال2000 خوب يادم هست همه ميگفتند اينترنت الكي است و خبري نيست و غيره. ولي destruction كي اتفاق افتاد؟ واقعا در آن زمان اتفاق نيفتاد. destruction از سال5-2004 شروع شد كه گوگل و آمازون و غيره تركشن گرفتند و تازه قدرت اصلي آنها در 5، 10 سال اخير اتفاق افتاد كه يكباره ديديم تك كمپانيها سودهاي عجيب و غريبي ميكنند. سال 1999 و 2000 توسط اينوستورها پيشبيني شده بود ولي بازار هم به قول آمريكاييها سخت يادگيرنده است كه بعضي اوقات زمان ميخواهد. يادم هست در دهه 2000 تا 2010 تكاستاكها خيلي خوب نبودند و اينوستورها خيلي سمت آن نميرفتند، ولي وقتي ديدند كه اين destruction در حال اتفاق افتادن است، ماركت فهميد. الان هم تمام اينوستورهايي كه در خارج از كشور ميشناسم، همه مي گويند آينده در تكنولوژيهاي جديد است، AI، كريپتو، data science و چيزهايي كه الان روي بورس است. كلا در بعضي چيزها پولهاي عجيب و غريب وارد ميشود مثلا در كريپتو اگر شما ICOها را نگاه كنيد، خيلي خندهدار است. يك سري پروژهها مثل پولكا دات و كاردانو هنوز محصول نيستند ولي پروژه آنها 20، 30 ميليارد دلار ارزش دارد. نكته اصلي من يكي ماركت و ديگري فايننشال ماركت و دولت است كه دولت در حال انجامدادن است كه به فايننشال ماركت اجازه بدهد ارزشگذاري با measureهاي مختلف و KPIهاي متفاوت را قبول كند. به بورس asset و سود نگويد و به مولتيپلها و KPIهاي ديگر نگاه كند. به اين نگاه كند كه آينده آن چيست. آنها هم ريسك است چون آمازون فكر كنم 10، 15 سال طول كشيد تا اولين سود را نشان داد. حالا فرض كنيد ديجيكالا IPO شود و 5 سال سود نشان ندهد، اگر ديجيكالا در بورس زمين بخورد و ماركت اين را قبول نكند، همه ميگويند كه چرا اجازه داديد IPO شود؟ اينكه اصلا آماده نبود. من ريسكهاي هردو را تا حدي متوجه ميشوم ولي بايد از يك جايي شروع كنيم. براي اينكه وقتي اين چرخه اتفاق ميافتد خيلي فاند بيشتري براي تكنولوژي وجود دارد و خيلي كمك ميكند اكوسيستم سريعتر بزرگ شود.
به سراغ مكس برويم. شما در ونچركپيتال خود چطور عمل ميكنيد؟ از روز اول سناريو اگزيت تعريف شده؟
ما چند اگزيت داشتيم. خود ما خيلي تمايل به اگزيت نداريم ولي داشتيم كه يكي از پارتنرهاي ما نزديك 40ميليارد تومان از يكي از استارتاپهاي ما اگزيت كرد. خيلي سهم بزرگي هم نداشت و چند تا از فاندرهاي ما اگزيتهاي كوچكي داشتند و همه در پايان به سرمايهگذاران خصوصي فروخته شدند. اگزيت تعريف دارد. به نظر من اين است كه من بتوانم فاند جذب كنم. من به عنوان VC. يك فاند تعريف ميكنم و ميگويم ميخواهم در حوزه سلامت سرمايهگذاري كنم، در لجستيك يا هر چيزي و يك فاندي حدود 200، 300 ميليارد تومان تعريف ميكنم و 5، 6 سال سرمايهگذاري ميكنم و deploy ميشود. هر تايمي، يك مدتي كار ميكند و بالاخره بالاي سر آن هستيم و كمك ميكنيم. 4X يا 5X يا 10X بازار ميكشد و بالاخره توان سرمايهگذاري ما هم اينجاست و ميتوانيم شناسايي درست انجام دهيم و حركتهاي درستي كنيم. هدف ما مثلا با ادغام ازكي و بيميتو، اول اين بود كه مكس را ساختيم و از قبل ازكي را داشتيم. بعد سمت اين رفتيم كه ازكي را بزرگتر كنيم و بعد بيميتو. خدا را شكر توانستيم با اين دوستان توافق كنيم و الان شركاي ما هستند و اجرايي را دوستان دست گرفتند و خيلي هم عالي عمل كردند و شركت هم مرج شد و امروز يك asset واقعي و ليدر بازار است. يعني ميتوانيم آن را بفروشيم، شركتهاي بيمه يا بانكها قطعا براي آنها جذاب است كه آن را بخرند. ولي در نهايت ما هنوز به آن مولتيپل نرسيديم كه بگوييم خيلي خوب است الان ديگر اگزيت كنيم و هنوز زمانش نرسيده؛ يعني مكس 2سال و 4ماه پيش درست شده و اولين فاند آن را هم آنجا شروع به deploy كرديم. 2، 3 سال كار ميبرد و سال 5 يا 6 بايد يك جايي فاند را ببنديم و آنجا بايد قاعدتا شروع به اگزيت كنيم. حالا يك اگزيت ما IPO است يا بتوانيم شروع كنيم يكسري از سهمها را به سرمايهگذاران ديگر بفروشيم. اگزيت نبايد فقط اين باشد كه شما الزاما سهم بفروشيد. مثلا ما يك ونچر داريم كه به نوعي بلوپرينت ازكي است به نام چك 24 در آلمانو اين شركت آنقدر موفق شد كه الان سودهاي بالا ميدهد و عملا ديويدندهايي كه به اينوستورهاي خود ميدهد به نوعي مثل اگزيت ميماند. يعني اينوست كرده و پول خود را با ديويدند پس ميگيرد. اين كمي نادر است ولي ميتواند يكي از راهها باشد مخصوصا در فرانچرماركت كه ما هستيم. پس بخواهم جمعبندي كنم ما 5، 6 سال ديگر شروع به بستن فاند اولمان ميكنيم و آنجا واقعا مشخص ميشود كه ما چطور عمل كرديم. يعني ما به عنوان يك VC تازه 2، 3 سال ديگر ميتوانيم ببينيم خوب عمل كرديم يا خير.
به عنوان يك VC چقدر براي شما وجود صنايع اگزيت در نقطه اول مهم است؟ يعني زماني كه در حال پذيرش يك استارتاپ براي سرمايهگذاري خطرپذير هستيد.
ما وقتي روز اول سرمايهگذاري ميكنيم به اگزيت خيلي فكر نميكنيم؛ يعني در ابتدا فكر ميكنيم به اينكه چه ميشود ساخت. مثلا امروز به عنوان يك VC نگاه ميكنم كه 5 سال بعد اگر بخواهم از يك استارتاپي اگزيت كنم يا سهم خودم از آن را بفروشم، آن طرف مثلا فقط صنعت را دارم، بورس را دارم، پتروشيمي را دارم يا هر چه. پس روي استارتاپهايي سرمايهگذاري كنم كه 5 سال بعد براي آن مشتري داشته باشم. مثلا سمت حوزه سرگرمي، سلامت و غيره نروم. اول بيايم و ببينم كه اين طرف قضيه پول كجا هست كه ميتواند بعدا سرمايه وارد كند پس بر همان اساس جلو بروم.
سرمايهگذار در هلند ميشناسم كه البته ونچر كمتر كار ميكند، يكي از افراد ثروتمند هلند است. او به من گفت روز اولي كه وارد يك شركت ميشوم فقط برايم مهم است كه به چه كسي ميتوانم بفروشم. از اول هم تعريف ميكنم كه به چه كسي ميخواهم بفروشم. ميخواهم بگويم اين استراتژي است كه قطعا در اين حوزه وجود دارد و ميتواند جوابگو باشد. ولي ما بهخصوص اينطور فكر نميكنيم. نگاه ما اين نيست كه به چه كسي ميتوانيم اگزيت كنيم و در روز اول وارد آن شويم. براي اينكه براي موفقيت يك استارتاپ فاكتورهاي خيلي مختلفي وجود دارد. ادعاي ما اين است كه تفاوت ما با VCهاي ديگر اين است كه خودمان بنيانگذار بوديم، به كارآفريني فكر ميكنيم. روبروي بنيانگذاران نمينشينيم در حالي كه ندانيم آن طرف ميز چه حسي، چه مشكلاتي، چه چالشهايي دارد. براي من خيلي مهم است زماني كه به نقطهاي رسيدم كه بتوانم مثلا به پتروشيمي بفروشم، يك ارزش خلق كرده باشم. براي اينكه دوستان صنعت هم فقط سهم بازار و رشد و اين چيزها را ميشناسند. يعني در بخش خصوصي همه كارآفرين هستند. وقتي روبهروي شما افرادي نشستهاند كه شركتهاي بزرگ ساختهاند، حالا استارتاپ نبوده اصلا، شركت FMCG بوده، ولي طرف كار را بلد است كه توانسته يك شركت FMCG بسازد. پس او هم به خوبي متوجه است كه وقتي ميگويم اين استارتاپ را آوردهام و اين كار و آن كار را انجام ميدهد، اولين سوالش اين است كه تفاوت تو در بازار چيست؟ چه كار كردي؟ ترك ركورد خود را به من نشان بده. پس نگاه من اين نيست كه بتوانم يك روزي به او بفروشم. نگاه ابتدا اين است كه ترك ركورد را بايد درست كني و چطور درست ميشود؟ بيزينسمدل بايد درست شود و اين مهم است و تيم آن خيلي مهم است. اينكه آن تيم بتواند اجرا كند، يك تيم خيلي قوي باشد و چيزهاي ديگري هم مهم است مثل تايمينگ، فاندينگ و اين چيزها كه همه دست به دست هم ميدهند كه شركت اسكيل كند. وقتي اسكيل كرد، شما ميتوانيد بگوييد خيلي خب من الان اسكيل كردم و الان ببينيم به چه كسي اگزيت كنيم. اعتقاد دارم مهمتر از همه اين است كه اول بتوانيم پرفورمنس انجام دهيم و تيمهاي خوب هم كم پيدا ميشوند. درست است كه كمي مشكل سرمايهگذاري در اين حوزه داريم ولي يك چيزي هم بگويم خود ما الان فاند بدي در اختيار نداريم. حداقل سرمايهگذار داريم كه حاضر هستند فاند بيشتري deploy كنند ولي استارتاپ با كيفيت هم سخت پيدا ميشود. يعني ما اين طرف ماركت را هم داريم و همه جاي دنيا اينطوري است كه deploy كردن در تك، عددهاي آن نسبت به صنايع ديگر خيلي كمتر است. بزرگترين و سريعتر از همه كه deploy ميكند تايگر است. تايگر الان مثلا 6 ميليارد دلار فاند raise ميكند و مثلا در يك سال deploy ميكند و همه ميگويند واي چطور اين كار را كرد و واقعا هم سخت است. حالا شما نگاه كنيد امروز در يك پروژه نفتي اكسون، شل و بيپي راحت 6 ميليارد دلار deploy ميكنند؛ ميخواهم بگويم هنوز در كل دنيا اينطور است تك كمپانيها كپكس بالايي ندارند. غير از آنهايي كه جزو بزرگها هستند كه داستان آن فرق ميكند. مايكروسافت اكتيويژن را 50 ميليارد دلار خريده ولي مگر چند سال است كه چنين چيزي داريم؟ ولي private equity يا IPO شركتهاي بزرگ را نگاه كنيد خيلي سال است كه پولهاي عجيب و غريب در اين حوزه deploy ميشود و مقدار سرمايهاي كه براي بيزينسهاي سنتي ميخواهيد خيلي خيلي زياد است. در ايران هم فرض كنيد بگويم هزار ميليارد تومان دست شما، برويد و اينوست كنيد. غير از late stage اگر در mid يا early بخواهيد اينوست كنيد، اصلا نميتوانيد آن را deploy كنيد. اگر بخواهيد با كيفيت deploy كنيد وگرنه همينطوري پيدا ميشود. اگر واقعا ميخواهيد دودليجنس درست انجام دهيد، تيم خيلي قوي پيدا كنيد، مدل آن درست باشد و همه اينها را انجام دهيد، ما حداقل بلد نيستيم. ما هفتهاي 5، 6 تيم مختلف ميبينيم، كيفيتي كه امروز من با خيال راحت اينوست كنم به اين راحتي نيست. البته يكي از دلايلي هم همين اگزيت است. نميتوانيد ريسك كنيد كه امروز در تيمي اينوست كنم كه تك تيم آن فوقالعاده است ولي مثلا اصلا تركشن ندارد.
بعد طرف ميگويد الان بيزينس من 2ميليارد دلار ارزش دارد. شايد اشتباه هم نگويد و هرجاي دنيا راحت اين پول را ميدهند ولي در ايران ميگويم 5 ميليارد تومان و هنوز هيچكاري در بازار نكرديد. يا مثلا، بازار نرمافزار است. در ايران متاسفانه بازار نرمافزار بازار بزرگي نيست، همه جاي دنيا خيلي پول براي نرمافزار ميدهند يعني تعريف شده. اما در ايران خيليها نرمافزارهاي خيلي خوب براي بيزينسها ميسازند كه ميتوانند ارزشافزوده ايجاد كنند. ما بهتازگي با تيمي نشستيم كه CDP خيلي خوبي داشتند. مثلا با الگوريتم و AI روي ديتاي مشتري متا ديتا ميسازند و به مشتري يكسري ترندها ميگويند. خيلي چيز جالبي است و اين بچهها واقعا تلنت هستند و ميگويند 2، 3 ميليون دلار ميخواهيم پول raise كنيم. حرف واقعا اشتباه نيست و راحت اينقدر ارزش دارد، ولي اينجا ماركت هنوز اين پول را براي نرمافزار نميدهد. يعني براي يك بيزينس سلوشن به يك نفر بگوييد يك ميليارد پول بدهيد براي يك توتال سلوشن ميگويد يك ميليارد؟ خيلي زياد است. من براي بيزينس مثلا نرمافزار بيشتر از 20 ميليون هزينه نميكنم. Deploy كردن اين پول در جاي خوب كه شما اميد به اگزيت داشته باشيد سخت است.
در پايان اگر نكتهاي داريد بفرماييد.
من به كارآفرينها خيلي اعتقاد دارم. واقعا اعتقاد دارم كارآفرينها ميتوانند در جامعه و كسبوكار تغيير ايجاد كنند و انرژي خاصي دارند. به نظر من هنر اين است كه بتوانيم اين كارآفرينها را پيدا و ساپورت كنيم. كارآفرين هم با مدير استخدام شده تفاوتهايي دارد و مديريتكردن تفاوتها كمي سخت است. يعني طبيعتا نگاه كارآفرين و انرژي آن فرق ميكند و بايد طور ديگري با او برخورد كنيد. احتمالا اگر اينطور نبود هم كارآفرين نميشد. سعي ميكنيم نگاهمان را به آنها نزديك كنيم و از ديدگاه دوستان ببينيم كه چه كار ميتوانيم كنيم كه اين شركتها بهتر رشد كنند. اين هدف اصلي ماست يعني واقعا ميخواهيم يك VC براي كارآفرينها شويم كه انشاالله بتوانيم.