با تقریب بالایی همه ما در یک مصاحبه شغلی، عبارت مهارتهای فردی را دیده یا شنیدهایم. خب، حالا فکر کنیم که اصلا هیچ جذب و مصاحبهای در کار نیست و قرار است در یک دیدار دوستانه و غیررسمی به سوال شخص مقابلمان درباره مهارتهای فردی خودمان جواب بدهیم. کمی فکر کنیم. پاسخ ما به این سوال با درنظرگرفتن فضای متفاوت چه تغییری میکند؟ آیا مهارتهای فردی در زندگی کاری و غیرکاری ما نقش مجزایی دارند؟ با کوچکترین جستوجوی اینترنتی یا مطالعه اولین مقاله و نوشته درباره مهارتهای فردی حتما با تقسیمبندی مهارتهای نرم و سخت آشنا خواهیم شد. در اولین مواجهه متوجه میشویم «مهارتهای سخت کارهایی هستند که با آموزش و تجربه به دست میآوریم» و «مهارتهای نرم آن دسته از کارهایی هستند که ما کمی به صورت انتزاعی و آگاهانه از قبل ابراز میکنیم». اما کمی جلوتر بعد از اینکه درباره رشته تحصیلی، مهارتهای فنی و تخصصی و دانستن زبانهای دیگر صحبت کردیم و همه مهارتهای سخت خود را در دو سه خط و جمله بیان کردیم، وقت گفتن از مهارتهای نرم فردی و شخصی میرسد. ما در این مقاله از مفهوم مهارتهای سخت چشمپوشی میکنیم و میخواهیم به آنچه که به مهارتهای نرم مصطلح است، بپردازیم. خب، وقت گفتن از مهارتهای فردی، انگار وظیفه داریم بالای یک گودال بزرگی از کلمههای وصفی زیبا بایستیم و با قلاب از درون گودال چند کلمه را که فکر میکنیم توصیف خوب و مناسبی از شخصیت خودمان است، برداریم. اینجا وقت مهربانی و نامهربانی با خودمان است. میتوانیم حدس بزنیم شرایط کاری که میخواهیم جذب آن شویم یا فرد مقابلمان به دنبال نیرویی با چه ویژگیهایی است و بعد تند و سریع از کلمههای تکراری مثل ایدهپرداز، تحمل تغییر و تطابقپذیر، بیرون از چارچوب فکر کردن، یادگیرنده، سختکوش، مدیریت و رهبری و… استفاده کنیم، آنقدر در این مرحله موفق باشیم که به تاثیرگذاری لازم روی شخص یا کسب پست شغلی برسیم.
بيشتر بخوانيد: آیا پدیدهای به نام «همسر اداری» میتواند مسیر حرفهای کار شما را تحت تاثیر قرار دهد؟
اما این یک بیرحمی بزرگ نسبت به خودمان است. ما الزاما به مهارتهای فردی برای اولبودن و برندهبودن در موقعیتها احتیاج نداریم. ما نیازداریم مهارت فردی خودمان را بهخوبی بشناسیم و برای توسعه و بهبود آنها تلاش کنیم و از پس این شناخت به موفقیت و رضایت در کار و زندگی اجتماعی خود برسیم. برای رسیدن به این خودشناسی و آگاهی از ویژگیهای مثبت خودمان به تمرینها و موقعیتهای طراحیشده نیاز داریم. پس از اینکه به چند توانایی و ویژگی خود، که در آنها ابراز بهتری داریم رسیدیم، برای بهبود و ثمربخشی بیشتر آنها تلاش کنیم و به دنبال آموزشهای لازم برویم.
بیایید اولین تمرین برای پیداکردن یک لیست از مهارتهای خودمان را طراحی کنیم. برای این تمرین در یک فایل یا کاغذ باید سه ستون در نظر بگیریم. در ستون اول 10 ویژگی را که خودمان همیشه به عنوان مهارت فردی (توجه کنید که از این پس منظور ما فقط مهارتهای نرم هستند) بیان میکنیم، بنویسیم.
در ستون دوم از یک همکار یا دوستی که در موقعیتهای رسمی با یکدیگر طرف بودهایم، بخواهیم که او نیز 10 ویژگی را که به عنوان مهارت فردی ما میشناسد، بنویسد. برای ستون سوم لازم است که تلفن را برداریم یا سراغ یک دوست از دوران کمی دورتر (حداقل 10سال گذشته) برویم. مثلا از همکلاسی دوران مدرسه، همبازی دوران نوجوانی یا هممحلهای سابقمان بخواهیم که کمی به رفتارهای گذشته ما فکر کند و 10 ویژگی را که در آن زمان در بین دوستان به آن شناخته میشدیم، برای ما بنویسد. پس از تکمیل این سه ستون ما با سه حالت از خودمان طرف هستیم. آنچه که دوست داریم باشیم، آنچه که معمولا در موقعیتها هستیم و آنچه که پیشتر ابراز طبیعی ما بوده است. این لیست به ما کمک خواهد کرد تا حداقل 5 مهارت فردی خود را بشناسیم و برای ارتقا در کار و بهبود کیفیت زندگی خودمان از آنها استفاده کنیم.
بيشتر بخوانيد: چرا بنیانگذاران دچار سندروم وانمودگرایی میشوند؟