هیچ ترافیکی دریافت نکردهاید. هیچ ایمیل و بازخوردی نگرفتهاید. هیچ کامنت و یا سوالی در مورد استارتاپتان وجود ندارد و شما نمیتوانید بفهمید که کجای راه را اشتباه رفتهاید. مگر قرار نیست بلاگ شما استارتاپتان را بشناساند و باعث شود تا مردم نسبت به کار شما آگاه شوند؟
احتمالا دوست دارید این کار بینتیجه را رها کنید. به نظر میرسد که وبلاگ نوشتن وقتگیر و پرهزینه و نتیجهگرفتن از آن هم سخت است، اما دست نگه دارید. مخصوصا اگر یک استارتاپ در حوزه تکنولوژی هستید. میدانید چرا؟ بلاگ استارتاپ کمک میکند تا مخاطبان در مورد شما و کارتان یاد بگیرند.
ماموریت استارتاپ شما این است که محصول یا خدمت جدیدی ارائه کند تا یک مشکل را حل کند. موفقیت در این کار به تلاش و تستکردن و نتیجهگرفتن از مدلهای مختلف نیاز دارد. بهینهسازی بلاگ استارتاپ به شما این اطمینان را میدهد که خلأ و گپ موجود را پر کردهاید. در حقیقت پلی میان شما و مخاطبان شماست تا آگاهی لازم را از کار شما کسب کنند؛ پلی که اعتماد و اعتبار میآفریند و در نهایت محصولات و خدمات شما را به آنها معرفی میکند.
تا زمانی که به مخاطبتان گوش ندهید، آنها به شما گوش نخواهند داد
صدها هزار کسبوکار مختلف در حال حاضر در فضای اینترنت وجود دارند و قاعدتا محتوا تولید میکنند تا بیشتر دیده شوند. شاید در حیطه کاری خودتان هم چندین کسبوکار بشناسید که بازاریابی محتوا را در دستور کار خودشان قرار دادهاند.
در دنیای امروز چیزی که شما را نسبت به تمام این کسبوکارها متمایز میکند، خلق یک ارزش خاص و منحصربهفرد برای مخاطبانتان است. اگر به سوالات، نیازها و خواستههای مخاطبان توجه نکنید، وبلاگ شما نمیتواند این ارزش را ایجاد کند، چون تا زمانی که شما مشکلات و نیازهای آنها را برطرف نکنید، عملا فایدهای برای آنها ندارید.
کسبوکارهای زیادی دیدهایم که وبسایتهایی فعال با بودجهای بالا دارند ولی هنوز نمیدانند که دقیقا برای چه کسانی مینویسند. هنوز مخاطب هدفشان را نمیشناسند. شاید حتی در گوگل هم وضعیت خوبی داشته باشند اما کسانی که روی لینکهای آنها کلیک میکنند، تبدیل به مشتری نمیشوند.
آنها محتوای خوب تولید میکنند اما مشتری خوب جذب نمیکنند. استارتاپهای حوزه دارو و سلامتی اولین چیزی که به ذهنشان میرسد، این است که در مورد بیماری آسم یک مقاله بنویسند. مقاله خوبی است، اما بهتر است روی نکات خاص، روی مشکلات و راهحلهای خاص دست بگذارید. بازاریابی محتوا به شیوه سنتی را فراموش کنید. ببینید در ذهن مخاطبتان چه میگذرد. چه سوالات و چه دغدغههایی دارد و متناسب با آن محتوا تولید کنید. اما چگونه؟
مخاطب هدف خود را بشناسید
پرسونای مشتری خود را برای فضای وب خلق کرده و سعی کنید یک مشتری ایدهآل با تمام باورها و آرزوها و مشکلات و دغدغههایش بسازید. مهم نیست که اطلاعات شما از او کافی است یا نه. حدس بزنید و هر بار آن را اصلاح کنید و بهبود ببخشید تا در نهایت به یک پرسونای ایدهآل برسید.
هر جا که مخاطبان هدف شما به مشکل میخورند، حاضر شوید
شم کارآگاهی خود را به کار بیندازید و ببینید کجاها میتوانید مخاطب خود را پیدا کنید و او را سورپرایز کنید. محتوایی تولید کنید که آنها را جذب کند؛ محتوایی که قبلا جای دیگری ندیدهاند و شما اولینبار چنین تجربه جالب توجهی به آنها هدیه کردهاید. میتوانید برای وبسایتهای پربازدید و مطرح پست مهمان بنویسید. بسیاری از استارتاپها از این تکنیک برای بالابردن اعتبار سایت و کسبوکار خود استفاده میکنند.
طعمه را به سر قلاب ببندید
شما نیاز دارید که مشتری جذب کنید. وبلاگ یکی از جاهایی است که بهراحتی میتوانید مخاطبان را به مشتری تبدیل کنید. سعی کنید کاربران را به سمت وبلاگ بکشانید. استارتاپهای موفق حتی قبل از راهاندازی وبسایت هم سعی میکنند در مدیوم، ویدئوهای یوتیوب، وبلاگها و وبسایتهای مختلف و… به مخاطبان هدفشان دست پیدا کنند.
حالا که وبسایت شما راهاندازی شده، آنها را به سمت وبلاگ بکشانید و بگویید استارتاپ شما چه کاری میتواند برای آنها انجام دهد؟ چه مزیتی نسبت به سایر کسبوکارها دارد؟ استارتاپ شما چگونه ساده و راحت مشکلاتشان را حل میکند؟
قابلیتها میفروشند. اما مزیتها بیشتر و بیشتر میفروشند. به آنها بگویید چه مزیتی دارید. چه کاری برای آنها انجام میدهید. سوپرپاور شما چیست؟