مقالات اکبر هاشمی انتخاب سردبیر

من مقصر هستم!

سرمقاله 149 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

تجربه‌های من (قسمت سوم): من مقصر هستم!

در زندگی و کسب‌و‌کار، آدم موفقی هستید؟ اگر احساس ضعف، شکست یا عدم‌رضایت می‌کنید، چه کسی مقصر است؟ اگر عاقل نباشید، همیشه خواهید گفت دیگران مقصر‌ند. این جمله اگر‌چه برای فریب خودتان بهترین پاسخ است، اما هرگز روی آرامش و روزهای خوش را تجربه نخواهید کرد.

اگر عاقل هم باشید، شروع می‌کنید به درصد‌بندی که ۷۰درصد او مقصر است و ۳۰ درصد من. همه این سال‌ها من عاقل و در هر موضوعی بر این باور بودم که مثل یک کیک هرکس سهمی از یک موضوع مشترک دارد. گاهی پنجاه پنجاه و گاهی چهل به شصت و گاهی… مولانا می‌گوید در نیمه دوم عمر سفر به درون آغاز می‌شود. نیمه دوم عمر من چه زمانی است؟ نیمه دوم عمر شما چند‌سالگی است؟ ۵۰ یا ۶۰‌سالگی؟ چه تضمینی وجود دارد که به این سن برسیم. پس در هر سنی که هستیم، همان زمان، نیمه دوم عمر است و باید سفر به درون را آغاز کنیم.

بیایید در این سفر برگردیم به کودکی و نور بتابانیم بر تاریک‌ترین بخش‌های زندگی‌مان تا به امروز؛ به خانواده‌مان و فضایی که در آن زندگی کردیم و بزرگ شدیم. به همه اتفاقات مهم این سال‌ها و تصمیم‌هایی که گرفتیم. آنگاه متوجه خواهیم شد باید درصد‌بندی‌ها و این کیک چند‌قسمتی را برای همیشه دور بریزیم. خواهیم فهمید یک نفر فقط مقصر است؛ مقصر صددرصدی و آن کسی نیست جزخودمان، شما، من.

وقتی خودت را مقصر اصلی و تمام و کمال بدانی، می‌توانی بر مشکلات پیش‌آمده غلبه کنی. زیر فشارش له می‌شوی. باید له شوی تا بفهمی که مقصری و سپس چاره‌اندیشی کنی وگرنه وقتی ۴۰ یا ۶۰ درصد اشتباهت را روی دوش کسی بیندازی، اشتباهاتت سبک خواهند شد و تا آخر عمر می‌توانی حملش کنی. مثل دو نفر که هر‌کدام یک سمت باری را گرفته‌اند؛ گاهی به این فشار می‌آید و گاهی به آن، گاهی سمت شما سبک‌تر می‌شود و تحمل حمل بار کج برایتان تا سال‌ها راحت می‌شود.

همین حالا این‌ بار لعنتی را زمین بگذارید. به آن کسی که فکر می‌کنید مقصر است بگویید تو مقصر نیستی، کنار بزنیدش و آنگاه بار را بلند کنید. اگر شجاعت این کار را نداشته باشید، هرگز موفق نخواهید شد و شما وارث یا حمال حمل مشکلاتی خواهید شد که همواره سد راه موفقیت یا آرامش‌تان است.

از طرفی پذیرش همه اشتباهات عواقبی دارد، سنگین‌شدن باری که نمی‌توانیم مدت زمان زیادی زیر آن دوام بیاوریم، پس باید یک راه‌حل سریع برای حل این مشکل پیدا کنیم. وقتی می‌پذیریم که ما مقصر هستیم، وقتی زیر فشار سهمگین اشتباهات قرار می‌گیریم، همین فشار باعث می‌شود دری به رویمان باز شود.

در سفر به درون، خودمان هستیم و خودمان و کسی نیست که سهامدار و شریک اشتباهات ما باشد. ریشه‌های همه مشکلات را در خودمان جست‌وجو می‌کنیم. بخشی وراثتی، بخشی حاصل تربیت خانوادگی، تصمیمات اشتباه و بیماری‌های روحی و روانی ماست.

وجود یک مقصر همیشگی در هر موضوع و دعوایی باعث می‌شد متوجه این بخش تاریک از زندگی‌مان نشویم. برای حل مشکلات و یا کم‌شدن آنها باید شروع به پذیرش واقعیت‌های ژنتیکی، وراثتی و تربیتی و تصمیم‌های اشتباه‌مان کرده و سپس نسبت به حل یا درمان آن اقدام کنیم.

کسب‌و‌کار موفق یا ناموفق ما، زندگی و خانواده خوب یا بد ما نتیجه عملکرد صددرصدی خودمان است. اگر همه ما اینگونه بیندیشیم و اشتباهات‌مان را به گردن گرفته و آنگاه درصدد حل آن برآییم، می‌توانیم کسب‌و‌کار موفق، خانواده خوشبخت و جامعه سالمی داشته باشیم. بیایید تصمیم بگیریم و با خودمان رو‌راست باشیم و همه اشتباهات را به گردن بگیریم و شروع کنیم به تغییر.

البته می‌دانم پذیرش اشتباهات سخت است و شجاعت می‌خواهد، اما باید تصمیم بگیریم بین زندگی کبکی‌ بزدلانه همراه با ترس و دروغ و زندگی شجاعانه، یکی را انتخاب کنیم. وقتی زندگی کبکی را انتخاب کنیم، نتیجه‌اش می‌شود پنهان‌شدن پشت چهره یک انسان یا فرد کارآفرین موفق و گفتن یا توییت‌کردن «‌‌من مقصر نیستم»، «تو آدم بی‌خودی هستی»، «تو پر از اشتباهی»، «نمی‌خوام بگم فقط تو مقصری، منم سهم دارم»، «تو کسب‌و‌کارو به گند کشیدی»، «اونا بدن»، «ما خوبیم»، «اونا دروغگو بودن وگرنه من آدم موفق و کاربلدی هستم»، «اون زیر حرفش زد وگرنه من بی‌عیبم»، «‌۷۰ درصد تو مقصر بودی که من اینطوری شدم».

یا زندگی سالم، رو به تغییر، موفقیت و شجاعانه را انتخاب کنیم و با صدای بلند فریاد بزنیم «من مقصر هستم، فقط خود خود من»، آنگاه صدای اشتباهاتمان را خواهیم شنید؛ صدایی که تا پیش از این درها را به رویش بسته بودیم. من دارم می‌شنوم، شما هم می‌شنوید؟

تجربه‌های من (قسمت اول) : وقتی که پول ندارید

تجربه‌های من (قسمت دوم) : چرا میکروفون‌ها قطع می‌شوند؟

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *