روزگاری روزنامهنگار شهیری گفته بود شوربختی ملت ما از زمانی شروع شد که نفت در ایران کشف شد. نفتی که میتوانست مایه حیات و نجات کشورمان شود، تبدیل شد به رانت و تفکر رانتی که بر اقتصاد ایران مستولی شد و چنبره زد؛ تفکری که حالا تبدیل به فرهنگ و بخشی از وجود هریک از ما ایرانیان شده است. نفتی که قرار بود منشأ خلق یک آینده درخشان شود، افیونی شد برای ذینفعان اقتصاد کلان و خرد کشور.
وقتی نتوانیم نفت صادر کنیم، چهار ستون اقتصاد کشور میلرزد؛ صنایع وارد بحران شده، دولتها عاجز از پرداخت حقوق کارکنانش شده و در یک کلام ممات و حیات ما با نفتی رو به پایان گره خورده که بودنش خلاقیت و نوآوری یک ملت را کشت.
البته ما قربانی نفت، این نعمت و موهبت الهی نیستیم. آنچه جان ما را گرفته و کشورمان را بیرمق کرده، نادانی و ندانستن است که در آن گرفتاریم (نمیدانیم که نمیدانیم). تا زمانی که متوجه حبسشدن و میلههای زندان نادانی و بیکفایتی خودمان نشویم و همه تقصیرها را برگردن یکدیگر و شرایط بیندازیم، هرآنچه کشف کنیم، افیونی است تلنبار شده روی دیگری.
وقتی به ساختمانها و برجهای اداری و خصوصی و عمومی نگاه میکنم، آنچه پیش رویم قرار دارد و میبینم، گورستان و مدفن اطلاعات است؛ دیتاهایی با میلیاردها داده که اگر هر وزارتخانه، هر صنعت، هر سازمان، هر شهرداری و… با رعایت طبقهبندی و حفظ محرمانگی حریم خصوصی شهروندان، موظف یا تشویق به انتشار آنها شوند، در کنار تغییرات گسترده در جامعه که منجر به برنامهریزی، توسعه، افزایش بهرهوری و کارایی، حل معضلات و مشکلات مردم، صنایع و شرکتها، مشخصشدن آسیبها و نقاط قوت و… میشود، برای کشور خلق ثروت میکند و منجر به بالارفتن کیفیت زندگی آحاد شهروندان خواهد شد.
ما (ما و مسئولان) هنوز به قدرت و ثروت بیکران اطلاعات و دادهها پی نبردهایم؛ به اینکه اگر این دادهها توسط هر سازمانی منتشر شود، منجربه بوجود آمدن کسبوکارهای متعدد و همه محسناتی که برشمردیم، خواهد شد.
در آینده پیشرو نه نفت قدرت است، نه سلاح، آنچه قدرتمند و ثروتآفرین است، اطلاعات و دادههای کلانی است که ما آنها را در ادارات دولتی و حتی خصوصیمان دفن میکنیم. منشأ بینیازی ما به دادهها و رویآوری به نوآوری، فقط نفت نیست.
به یاد دارم زمانی که در ۱۱سپتامبر هواپیماها با برجهای دوقلو در آمریکا برخورد کردند، با رویدادن این فاجعه جهانی و بزرگ، بازارهای بورس جهان فروریخت. مدیرعامل بورس مصاحبه کرد و گفت همه بورسهای دنیا سقوط کردند الا بورس ایران. ظریفی گفت بهخاطر اینکه سیم بورس ایران اصلا به جهان وصل نیست!
ذهن ما درکی از دادهها و نقش تاثیرگذار آن بر اقتصاد کشور ندارد، چراکه داده، نفت نیست؛ چیزی که روشن شود یا در بشکه ریخته شود، نه صادرکردنی است که بشود بستهبندی و بار کشتی کرد تا در آمار صادرات و واردات آن را گزارش داد و… چون از هیچ جنس معمول و مرسومی که میشناسیم، نیست، پس برایمان وجود خارجی ندارد.
حرف آخر: وقت آن رسیده تا همه سازمانها و وزارتخانههای دولتی و صاحبان صنایع، شهرداریها و… از مدفونکردن اطلاعات و دادهها دست بردارند و نه به صورت رانتی، بلکه با استفاده از تجربه جهانی آنها را در اختیار عموم جامعه و در معرض همگان قرار دهند تا جوانان خلاق بهخصوص فعالان اکوسیستم استارتاپی و دانشبنیان کشور بتوانند از آن استفاده کنند برای راهاندازی کسبوکارهای جدید و در جهت تحقق منافع ملی کشور و بالابردن رفاه مردم از طریق خلق دانش و ثروت.
آنچه امروز زیر خروارها نادانی در ادارات دولتی و خصوصی مدفون شده، گنجی است به نام اطلاعات و دانایی. ما این اطلاعات را میخواهیم.
2 دیدگاه ها