هربار که از کنار ساختمان وزارتخانهها و شرکتهای بزرگ دولتی، عمومی و خصوصی میگذرم، در بلندای شهر تهران ساختمانها برایم در قالب دکلهای نفتی نمود پیدا میکنند. بعد آن را تعمیم میدهم به همه استانها و شهرهای ایران با هزاران دکل نفتی و سرمایههای بیپایان کشفنشده که زیر تفکر جزماندیشانهمان دفن شدهاند.
روزگاری روزنامهنگار شهیری گفته بود شوربختی ملت ما از زمانی شروع شد که نفت در ایران کشف شد. نفتی که میتوانست مایه حیات و نجات کشورمان شود، تبدیل شد به رانت و تفکر رانتی که بر اقتصاد ایران مستولی شد و چنبره زد؛ تفکری که حالا تبدیل به فرهنگ و بخشی از وجود هریک از ما ایرانیان شده است. نفتی که قرار بود منشأ خلق یک آینده درخشان شود، افیونی شد برای ذینفعان اقتصاد کلان و خرد کشور.
وقتی نتوانیم نفت صادر کنیم، چهار ستون اقتصاد کشور میلرزد؛ صنایع وارد بحران شده، دولتها عاجز از پرداخت حقوق کارکنانش شده و در یک کلام ممات و حیات ما با نفتی رو به پایان گره خورده که بودنش خلاقیت و نوآوری یک ملت را کشت.
البته ما قربانی نفت، این نعمت و موهبت الهی نیستیم. آنچه جان ما را گرفته و کشورمان را بیرمق کرده، نادانی و ندانستن است که در آن گرفتاریم (نمیدانیم که نمیدانیم). تا زمانی که متوجه حبسشدن و میلههای زندان نادانی و بیکفایتی خودمان نشویم و همه تقصیرها را برگردن یکدیگر و شرایط بیندازیم، هرآنچه کشف کنیم، افیونی است تلنبار شده روی دیگری.
وقتی به ساختمانها و برجهای اداری و خصوصی و عمومی نگاه میکنم، آنچه پیش رویم قرار دارد و میبینم، گورستان و مدفن اطلاعات است؛ دیتاهایی با میلیاردها داده که اگر هر وزارتخانه، هر صنعت، هر سازمان، هر شهرداری و… با رعایت طبقهبندی و حفظ محرمانگی حریم خصوصی شهروندان، موظف یا تشویق به انتشار آنها شوند، در کنار تغییرات گسترده در جامعه که منجر به برنامهریزی، توسعه، افزایش بهرهوری و کارایی، حل معضلات و مشکلات مردم، صنایع و شرکتها، مشخصشدن آسیبها و نقاط قوت و… میشود، برای کشور خلق ثروت میکند و منجر به بالارفتن کیفیت زندگی آحاد شهروندان خواهد شد.
ما (ما و مسئولان) هنوز به قدرت و ثروت بیکران اطلاعات و دادهها پی نبردهایم؛ به اینکه اگر این دادهها توسط هر سازمانی منتشر شود، منجربه بوجود آمدن کسبوکارهای متعدد و همه محسناتی که برشمردیم، خواهد شد.
در آینده پیشرو نه نفت قدرت است، نه سلاح، آنچه قدرتمند و ثروتآفرین است، اطلاعات و دادههای کلانی است که ما آنها را در ادارات دولتی و حتی خصوصیمان دفن میکنیم. منشأ بینیازی ما به دادهها و رویآوری به نوآوری، فقط نفت نیست.
به یاد دارم زمانی که در ۱۱سپتامبر هواپیماها با برجهای دوقلو در آمریکا برخورد کردند، با رویدادن این فاجعه جهانی و بزرگ، بازارهای بورس جهان فروریخت. مدیرعامل بورس مصاحبه کرد و گفت همه بورسهای دنیا سقوط کردند الا بورس ایران. ظریفی گفت بهخاطر اینکه سیم بورس ایران اصلا به جهان وصل نیست!
ذهن ما درکی از دادهها و نقش تاثیرگذار آن بر اقتصاد کشور ندارد، چراکه داده، نفت نیست؛ چیزی که روشن شود یا در بشکه ریخته شود، نه صادرکردنی است که بشود بستهبندی و بار کشتی کرد تا در آمار صادرات و واردات آن را گزارش داد و… چون از هیچ جنس معمول و مرسومی که میشناسیم، نیست، پس برایمان وجود خارجی ندارد.
حرف آخر: وقت آن رسیده تا همه سازمانها و وزارتخانههای دولتی و صاحبان صنایع، شهرداریها و… از مدفونکردن اطلاعات و دادهها دست بردارند و نه به صورت رانتی، بلکه با استفاده از تجربه جهانی آنها را در اختیار عموم جامعه و در معرض همگان قرار دهند تا جوانان خلاق بهخصوص فعالان اکوسیستم استارتاپی و دانشبنیان کشور بتوانند از آن استفاده کنند برای راهاندازی کسبوکارهای جدید و در جهت تحقق منافع ملی کشور و بالابردن رفاه مردم از طریق خلق دانش و ثروت.
آنچه امروز زیر خروارها نادانی در ادارات دولتی و خصوصی مدفون شده، گنجی است به نام اطلاعات و دانایی. ما این اطلاعات را میخواهیم.
قبل از اینکه دولت و دولت مردان را متهم کنیم چند نکته :
من به عنوان یک شخص از این جامعه چقدر فعالیت اقتصادی میکنم خارج از وابستگی نفتی
و چه مقدار مصرف میکنم خارج از وابستگی نفتی
اگر فکر کنیم نفت نداریم چطور فعالیت میکنیم و چه محصولی تولید میکنیم
و خیلی سوالات دیگه که میتونیم از خودمون بپرسیم
من شخص عضوی از جامعه هستم تا خودم اصلاح نکنم سایرین اصلاح نمیشوند
مثال کنار گود نشستیم و میگیم …
راستی مگه ما عضوی از این جامعه نیستیم . د.لت مردان عضوی از کدام جامعه هستند . یعنی دولتمردان از خود ما هستند و ما از دولتمردان … ؟؟؟؟!!!!
در کشوری که اساس تفکر آن دشمن ستیزی و امنیت است نمی توان حرف از انتشار اطلاعات زد…
ما از سایه خودمان هم می ترسیم!