مقالات اکبر هاشمی انتخاب سردبیر

چرا به آینده امیدوارم؟

سرمقاله 150 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

چه خبر از اکوسیستم؟ آینده رو چطور می‌بینی؟ هر روز و در هر دیدار با این سوال‌ها مواجه می‌شوم. اولی پیش‌نیازی است برای رسیدن به سوال دوم و اصلی که «آینده را چطور می‌بینی؟».

اکثر کسانی که این سوال را می‌کنند، آینده خوب و زیبایی را متصور نیستند؛ چرا‌که وقتی دستشان را بالای چشم‌هایشان سایبان می‌کنند و از جا بلند می‌شوند و روی انگشت‌های پایشان قد می‌کشند تا آینده را ببینند، آنچه تصویر می‌کنند فضایی گرگ‌و‌میش و غیر‌قابل تصور است؛ «چی بگم والا»، «نمی‌دونم» یا چیزی می‌بینند که بروندادش مایوس‌کننده است؛ «خوب نیست»، «اوضاع خیلی بده، بدترهم خواهد شد».

آنها چه چیزهایی ‌می‌بینند که یا آینده قابل پیش‌بینی نیست یا مایوس‌کننده است. کشور تحریم شده، تورم افزایش پیدا کرده، اقتصاد کشور در حال کوچک‌ترشدن است، فساد اقتصادی همه‌جا را گرفته، آسیب‌های اجتماعی بیداد می‌کند، زندگی برای مردم خیلی سخت شده، تنش‌های منطقه‌ای، گرم‌شدن زمین و… رفتن سرمایه‌گذاران خارجی از اکوسیستم، انزوای خودخواسته یا ناخواسته و سکوت مرگبار وی‌سی‌های فعال، بی‌خبری از وضعیت استارتاپ‌های بزرگ یا شنیدن خبرهای ناامید‌کننده و… اینها و خیلی از چیزهایی که ننوشتم، آن آینده وحشتناک یا مبهم را در ذهن‌ها می‌سازد.

طبیعی است اگر کسی در این فضا بگوید به آینده امیدوار است یا لبخند بزند و بگوید همه چیز عالی است، سفیه و دیوانه خوانده شود. حتی او را طرد و متهمش کنند به متوهم‌بودن و ترویج امید کاذب به جوانان.

آری، جهان آنها را همین‌ها که گفتم می‌سازند اما در این شرایط به این فکر می‌کنم در این جهان که آینده را عوامل متعددی می‌سازند، من چه‌کاره هستم، من چه نقشی دارم؟ درختی هستم ایستا که گذر فصل‌ها را فقط به تماشا نشسته و هیچ نقشی جز ایستایی و به تماشا نشستن ندارد؟ اصلا من و شما عددی هستیم؟ اینکه می‌گویم عددی هستیم، یعنی خودمان خودمان را آدم حساب می‌کنیم؟ در این آینده‌ای که تصورش می‌کنیم، وجودی هم داریم؟ یا بسان یک قوطی کنسرو خالی آب هرجا بخواهد، ما را خواهد برد؟

کسی را ندیده‌ام که وقتی از او می‌پرسند آینده را چطور می‌بینی، به خودش نگاه کند. یا بگوید صبر‌کن، لپ‌تاپش را باز کند و به جدول های اکسلش نگاه کند و بگوید اوضاع خوب است یا بد. من بخشی از جامعه هستم، ولی این من هستم که آینده‌ام را می‌سازم نه باد و باران و اتفاقات جهان پیرامونم.

درست است که اقتصاد کشور در دخل و خرج و کیفیت معیشت ما تاثیر دارد، اما وقتی کسی زنگ می‌زند که فلانی می توانی یک میلیون قرض به من بدهی، به ذخایر بانک مرکزی و به جی‌دی‌پی جهان و کشورم فکر نمی‌کنم. جیبم را نگاه می‌کنم و می‌گویم می‌توانم قرض بدهم یا نه.

وقتی کسی از من می‌پرسد آینده را چگونه می‌بینی، به خودم نگاه می‌کنم و به کارهایی که می‌کنم؛ به جامعه کارآفرینان استارتاپی و اتفاقاتی که به صورت فردی در حال رقم‌خوردن است. آنگاه می‌گویم آینده خوب است یا بد؛ از آینده‌ای حرف می‌زنم که کارآفرینان می‌سازند؛ پیش‌بینی نمی‌کنند، چرا‌که به گفته بزرگی، آینده قابل پیش‌بینی نیست؛ آینده ساختنی است.

امروز اگر بیزینس موفقی را می‌بینید یا بیزینس موفقی دارید، در گذشته، آینده را ساخته‌اید و اگر ناموفق هستید، تلاش نکرده‌اید. تقصیرها را به گردن کسی نیندازید. آینده دیگران، امروز شماست. اگر می‌خواهید به آینده خودتان، کسب‌و‌کارتان و اکوسیستم استارتاپی ایران واقف شوید و پیش‌بینی کنید، به امروزتان نگاه کنید که در چه حالید؟ چه می‌کنید؟ گندم بکارید، گندم درو خواهید کرد.

اگر چیزی نکارید، باد هم درو نخواهید کرد.اگر می‌گویم به آینده بسیار امیدوارم، برای این است که درحال ساخت چیزی جدید هستم. به آینده امیدوارم چون می‌بینم و خبر دارم که دیگر کارآفرینان استارتاپی در حال ساخت آینده‌ای هستند که من و شما در آینده خواهیم دید.

حرف آخر

دو راه بیشتر نداریم؛ یا تماشاچی آینده‌ای باشیم که هرگز نخواهد آمد (مه و خورشید و فلک همه در وضعیت ایده‌آل قرار بگیرد کاری از پیش نخواهیم برد) یا اینکه با همه اتفاقات بد و ناامید‌کننده پیرامونمان شروع کنیم.

سعی نکنیم شروع کنیم؛ بلند شویم و بسازیم. آینده همین حالاست. آستین‌ها را بالا بزنید و بسازید و غر نزنید. چه خبر از اکوسیستم؟ راستی آینده رو چطور می‌بینی؟ عالیه و آینده خوبی رو می‌بینم.

امتیاز بدهید

2 Comments

  • سیدمحمدحسین میرباقری 10 آگوست 2019

    چطور است “آینده” را زیر زبانتان ( زبانمان ) مزه کنید ( کنیم )… چطور است یک جوری بهش فکر کنید ( کنیم ) که انگار همین حالا، همین جا در جوار شما ( ما ) نشسته، با ما می نشیند، با ما برمی خیزد، با ما چای قند پهلوی لبریز، لب دوز و لب سوز می نوشد، چطور است من و شما، طوری به “آینده” فکر کنیم که او، بدون اجازه ی ما، آب هم نخورد… آینده ای که مزه اش همین حالا زیر زبان شماست، چه شکلی است؟!

  • حمید 10 آگوست 2019

    عالی جناب هاشمی
    در هر حال فقط باید به فکر ساختن باشین
    در حال کاشتن تا به فصلش درو کنیم
    این نیز بگذرد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *