به طور خاص درباره کسبوکارهای بزرگ هم این تز داده میشود که در سالهای گذشته روی رشد تمرکز کرده بودند و اکنون باید بر درآمد تمرکز کنند.
برخی نشانهها هم از کسبوکارهای بزرگ که دیگر استارتاپ نیستند، صادر میشود که نشان میدهد شرایط اقتصادی بد است و آنها دیگر نمیتوانند بر رشد تمرکز کنند و حالا باید بر درآمد متمرکز شوند. واقعیت اما چیست؟
چنین دوگانگی در اقتصاد و مدیریت وجود ندارد و درآمد و رشد در مقابل هم نیستند. به عنوان نمونه، آیا اپل در سالهای گذشته که رشد خیرهکنندهای داشته، درآمد نداشته است؟
آمازون : مثالی مهم
مهمترین مثالی که در سالهای قبل در این زمینه وجود داشت، آمازون بود. منتها بسیاری اینکه آمازون سر سال سود نمیدهد را معادل این میگرفتند که این کسبوکار سودده نیست و برای رشد مجبور است فقط هزینه کند.
این درک اشتباه از مدلهای نوین مالی کسبوکارهای جهان به دو دلیل رخ داده است: یکی عدم آشنایی بسیاری از مدیران کسبوکارها با مدیریت مالی و البته عدم آشنایی بیشتر ما با روندهای جدید مالی در کسبوکارهای پیشروی جهان.
تا پیش از مدلهایی مانند آمازون کسبوکارها باید ظرف مدت زمان محدودی مثلا ۳سال به حدی بازدهی داشتهباشند که نقطه سربهسری را رد کرده و سرمایه اولیه را به صاحبان سرمایه بازگردانده و مدلهای پایدار کسبوکاری دارند.
کسبوکارهایی مانند آمازون پیشروی این طرز فکر بودند که بازدهی داشتهباشند ولی درآمدها را به شکل سود شناسایی نکنند. همین الان هم در قوانین مالیاتی ایران هر کسبوکاری ۵درصد سود خود را به شکل اندوخته قانونی در حسابهای کسبوکار ذخیره میکند. به عبارتی طبق قوانین فعلی مالیاتی در ایران هیچ کسبوکاری ۱۰۰ درصد سودی که شناسایی کرده را به صاحبان سرمایه و سهامداران شرکت نمیدهد و بخشی از آن را برای انجام فعالیتهای جاری در داخل کسبوکار نگه میدارد.
از نظر تئوری کسبوکارها این توان را دارند که همه سودشان را دوباره وارد چرخه کسبوکار کنند و هیچ سودی به صورت نقدی به سهامداران پرداخت نکنند. همین الان در کسبوکارهای ایرانی حاضر در بورس هم همه سود شناسایی شده به صاحبان سهام و سرمایه پرداخت نمیشود.
آمازون جزو اولین کسبوکارهایی بود که برخلاف منطق حاکم همه سود کسبوکار را به درون فعالیتهای شرکت برگرداند. آنها این پول را صرف عرصههای جدیدتر کردند و نتیجه این شد که یک کتابفروشی آنلاین به مرور به یکی از مهمترین بازیگران تکنولوژی در آمریکا تبدیل شد.
یک خردهفروشی گسترش یافت و در عرصههای سختافزاری وارد شد و امروز یکی از مهمترین سرویسدهندههای زیرساختهای فناوری در آمریکا و جهان است. شاید اگر سودهایی که از درآمدهای شرکت به دست آمده بود، در کسبوکار هزینه نمیشد، امروز آمازون یکی از ۵ شرکت مهم فناوری آمریکا نبود. البته این ریسک هم وجود داشت که سرمایهها بر باد برود و فعالیتهای آنها نتیجهای نداشته باشد. این معنای واقعی رشد به شیوه استارتاپی است.
اینکه برخی کسبوکارهای ایرانی که در سالهای گذشته موفق نشدهاند سود کنند و بازدهی کافی نداشتند را برخی به اشتباه استارتاپ معرفی کردند شاید یکی از دلایل وضعیت فعلی باشد.
برداشت صحیح از مفهوم استارتاپ
استارتاپ به این معنا نیست که یک کسبوکار پول سرمایهگذار را خرج کند و هیچ چشماندازی برای بازدهی مالی نداشته باشد.
بنابراین در این فضاست که برخی به اشتباه در سالهای گذشته بازدهی نداشتن خودشان را به معنای رشد معرفی کردهاند و امروز که کفگیرها به ته دیگ خورده، از تمرکز بر درآمد صحبت میکنند. یک کسبوکار یک اولویت بیشتر ندارد و آن کسب سود است.
مدیر کسبوکاری که بگوید برای سود فعالیت نمیکند، جاهل است. کسبوکارها همیشه باید بر درآمد و کسب سود تمرکز کنند و تفاوت کسبوکارها و سرمایهگذارها فقط زمان است.
2 دیدگاه ها