«دیشب بیت کوین خریدم صبح زیان کردم؛ ای کاش نخریده بودم»
«وقتی وارد هر بازاری بشوم آن بازار فرو میریزد. امروز دلار خریدم ارزان شد! ای کاش امروز نمیخریدم» «لعنتیها؛ این ایده من بود اما اونها زودتر از من اجرا کردند، ای کاش همون موقع شروع کرده بودم»
ای کاش بهش نه نمیگفتم، ای کاش بله نمیگفتم، ای کاش اونجا میموندم، ای کاش اونجا نمیموندم و…
هیچگاه پای حرفها، تصمیمات، زندگی و پای خودمان نایستادیم. زندگی را نمیشود پاک کرد، حتی ویرایش هم نمیشود کرد. دیروز دیروز بود و امروز امروز است.
فقط با تجربه کردن میتوان تصمیم قبلی را با نگاه دیگری گرفت و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که دوباره و دوباره تصمیم اشتباه قبلی را تکرار نکنیم. هر تجربه، به سان خشت آجری است که زندگی، کار، عقاید و… آینده ما بر روی آن ساخته شده و شکل میگیرد. با پرتاب کردن آجرهای چرکی شکست تنفر انگیز و یادآور تجربههای تلخ، اگر چه زندگی به پیش میرود اما دیوار موفقیت و زندگی لذتبخش ما کوتاه میماند؛ بخصوص که دیوارهای موفقیت آدمها کنار هم ساخته میشوند و کوتاهی و بلندیها بدجور به چشم میآیند.
وقتی آجرهای شکست و گند زدنهایمان را دور میاندازیم، آنقدر دور که چشممان به آن نخورد و خاطرمان مکدر نشود، در مسیر سخت و پرپیچ و خم و پر مشغله زندگی یادمان میرود که بر ما چهها رفته و چه تجربههایی را از سر گذراندهایم.
آنچه روبرویمان ساختهایم، دیواری کوتاه و تمیز است که حاصل تصمیمات درست و بدون آجرهای زشت دردناک و تجربههای بد و تلخ است. قبول داریم که ما مصون از گذشته تلخ هستیم، راه بازگشتی هم به آن نیست و نمیشود به گذشته بازگشت اما… غافل از اینکه میتوانیم هر روز تصمیمات اشتباه گذشته را تکرار کنیم و هر روز گذشته را دوباره زندگی کنیم؛ هر روز درجا بزنیم و هر روز کوتاهتر از قبل بشویم. کوتاهی ما زمانی خود را نشان میدهد که دوستان، اقوام و آنهایی که در نظر و پیش چشمانمان هستند، دیوارموفقیتشان آنقدر بالا میرود که کار به حسرت، ای کاش و حتی انکار موفقیت دیگران میکشد.
اینگونه میشود که ملتی گذشتهاش را انکار میکند. از گذشته فقط بخشی را روایت و آزموده اشتباه را میآزماید. بچههایش بزرگ میشوند، علم و سیاست پیشه میکنند و کار به انکار میکشد و بنای موفقیت کشور کوتاهتر از بنای موفقیت همسایهها وکشورهای جهان دور و نزدیک میشود.
حرف آخر: زمانی به سمت آینده خواهیم رفت، زمانی موفق خواهیم شد و زندگی کم رنجتری را تجربه خواهیم کرد که در گذشته نمانیم. ماندن در گذشته امکانپذیر نیست مگر اینکه ما هر روز آینده را به گذشته قبلی تبدیل کنیم.
برای رفتن به آینده باید مسئولیت اشتباهات، تصمیمات غلط، گند زدنهایمان، نه و بله گفتنهایمان را بپذیریم و پای حرفها و اعمال خودمان بایستیم و دیگر تکرارشان نکنیم یا با آسیب کمتر و آگاهانه تکرار شوند. خشتهای چرکین، حاصل تجربیات شکست بار را کنار خشتهای زیبا بچینیم و بر روی آنها بالا برویم.
به یک معنا، پای خودمان بایستیم و تجربههای بد را پیش چشممان نگه داریم. زندگی کردن تجربه روزهای قبل است. زمانی اتفاق تازهای میافتد و چیزی ساخته میشود که خشتهای موفقیت و شکست را کنار هم و روی هم بچینیم.