حرفهایی که با نوشیدن چای آدمی را به خلسهای عمیق و لذتبخش فرو میبرد. ساعتها مینشینند و در مورد رمان پیرمرد و دریا حرف میزنند برایش میزگرد میگذارند. چطوری نوشته؟ در چه شرایطی نوشته، ترجمه چه کسی خوب است، چه کسی بد است،آن قسمت چقدر جذاب بود.وقتی کانال را تغییر میدهم برنامهای در مورد کارآفرینان دانشبنیان پخش میشود که جوانی در حال ارائه کسبوکارش است و میگوید قرقاول پرورش میدهد و آقای داور و منتور ناگهان ارائهاش را قطع و نابود میکند و میگوید قرقاول را رها کن و حالا اگر میتوانی برو و بگیر!
بعد هم خودش و یک داور دیگر را مجبور میکند کتهایشان را بکنند توی تلویزیون ملی بدوند دنبال قرقاول…! شبکه بعدی بازی فوتبال پخش میکند، روند بازی و پاس ها انقدر کند است که گزارشگر کاری به جریان بازی ندارد و در مورد همهچیز حرف میزند الا خود بازی.
در رفتوآمد میان شبکههای تلویزیونی نگاهم به نوشته پشت جلد کتابی میافتد که کنار دستم روی زمین است. « اگر کسب وکار شما بر روی اینترنت وجود ندارد در واقع شما اصلا کسب و کاری ندارید» بعد هم تصویر محو بیلگیتس بر روی کتاب « تجارت، سرعت،تفکر» بیاختیار میترسم دچار تشویش و اضطراب میشوم.
میدانم بیل گیتس و کارآفرینان بزرگ و حساب پس داده شاید اشتباه کنند اما حرف بیراه نمی زنند. بعد میاندیشم چند درصد کسب و کارهای ایرانی بر بستر اینترنت فعالیت میکنند و ما چگونه میخواهیم در این بازار جهانی داد و ستد و رقابت کنیم؟! همین جمله خواب را از چشمانم میگیرد خونم را به جوش میآورد و مدام به این فکر میکنم چگونه میتوانیم یک رفروم، نوسازی وتغییر بزرگ در اقتصاد کشورمان بوجود بیاوریم و از زیست آفلاین وارد زیستگاه آنلاین شویم که جهانیان سالهاست در حال کوچ به آن هستند.
سرزمینی مجازی-واقعی که اکثر کشورها و افراد بهترین جاها و غنیترین و استراتژیکترین منابع را تصاحب کردهاند وما اینجا هنوز قبایلی (کسب وکاری) داریم که به صورت بدوی و سنتی در حال جنگیدن برای تصاحب بخش بیشتری از بازار آفلاین هستند. در این زیست سنتی و بدوی ما به چیزهایی پناه میبریم که خلسهآور است.
فرهنگی که ما را از رفتن به جلو باز میدارد وتشویق به ماندن و فرو رفتن در خود میکند. سیر در گذشته، تاریخ باشکوه، ادبیات، شعر و …
جوانان این کشور نیاز به مواد مخدر شیمیایی،فرهنگی و اجتماعی ندارند. برای جلو رفتن نیاز مند محتوایی هستند که آنها را به بیرون از خودشان به کشف جهان جدید، به سرعت، رشد وتوسعه بیشتر و سریعتر دعوت کند. اگر نقشه جهان جدید مجازی- واقعی بدون جغرافیا ودولت ها را ترسیم کنید ما صاحب کدام بخش از این جهان جدید بدون نفت وگاز ؛ جهان داده ها واطلاعات هستیم؟
حرف آخر
چشم از کتاب بر میدارم وقتی میشنوم که سروش صحت با یک جوان که در حوزه هوش مصنوعی در مورد پایاننامهاش صحبت میکند. « هوش مصنوعی و شعر پارسی» بعد هم در توضیح هوش مصنوعی و یافتههایش میگوید وقتی شما شعری بخوانید هوش مصنوعی میتواند تشخیص دهد که این شعر از حافظ است یا سعدی! من و سروش صحت هر دو از این حرف ها شگفت زدهایم. برای او شگفت انگیز است که تکنولوژی چه کارهایی که نمی کند جل الخالق و برای من ….
چیزی نمیگویم جز حرف پایانی استیو جابز در آخرین جمله سخنرانیاش در دانشگاه استنفورد که برای دانشجویان آرزو کرد، آرزویی که برای ما بزرگترین و حیاتیترین آرزوست.