بهرغم اینکه بیماری کووید-19 روند عرضه اولیه سهام را در سراسر جهان مختل کرد، اما از پاییز امسال عرضه اولیه سهام شرکتهای حوزه تک بار دیگر تکانی خورده است. شرکتهایی نظیر Airbnb و Robinhood به عنوان شرکتهایی که سهامشان را عرضه کردند، در سرخط اخبار قرار گرفتند.
شرکتهای دیگری نظیر Snowflake, Asana و Plantir هم در مسیر عرضه سهام خود قرار گرفتهاند. گاهی به نظر میرسد که انگار همین دیروز بود که همبنیانگذار من فردریک کرست و من، خود را برای عرضه اولیه سهام Okta آماده میکردیم و حالا همه این اخباری که درباره عرصه سهام شرکتها منتشر میشود، مرا به یاد سال 2017 میاندازد.
برخی از مالکان شرکتها وقتی که میخواهند وارد این مرحله شوند، از پیش تصوراتی از روزی که زنگ آغاز معاملات سهامشان به صدا درمیآید، دارند. اما فارغ از اینکه شما چقدر برای این مرحله آماده باشید یا نباشید، وقتی که میخواهید در کسبوکارتان به پول سهامدارانتان تکیه کنید، درسهایی هست که حتما باید بیاموزید.
تغییر مکان هدف بسیار مهم است
وقتی که قرار شد سهاممان را عرضه عمومی کنیم، همیشه نگران این بودم که تیم مبتکر و خلاقمان را از دست بدهیم. نگران بودم توانایی، عزم جزم و پشتکارمان را برای دستیابی به اهداف از دست بدهیم. فکر میکردم از اینکه حقوقمان تغییر کند، دچار استرس میشویم و تغییرات روزانه ارزش سهام تمرکزمان را مختل کرده و موجب میشود که نتوانیم چشمانداز درازمدت داشته باشیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. برای غلبه بر این نگرانیها باید مکان هدف را تغییر داده و مرزهای چشمانداز بزرگ شرکت را بعد از عرضه عمومی سهام، تغییر میدادم.
یک یا 2سال قبل از اینکه سهاممان را عرضه کنیم، سعی کردیم بذر چشمانداز جدیدی را در ذهن تیممان بکاریم. قصدمان این بود که به شرکتی مستقل و نمادین در حوزه تک تبدیل شویم. همین طرز تفکر موجب شده بود که تیم کاری ما بلندنظر باشند و ذهنشان را برای ایدههای بزرگ باز کنند. وقتی که سهاممان را عرضه کردیم، دیگر کمتر درباره اهداف بلندمدت صحبت میکردیم و تمرکزمان را از قیمت متغیر سهام به جای دیگری معطوف کردیم.
ما سعی کردیم خودمان را با شرکتهای بزرگ حوزه تک که رشد بسیار زیادی داشتند و سالها قبل از ما سهامشان را عرضه کردند، مقایسه کنیم. برای مثال ما خودمان را با شرکتهایی مثل Salesforce و Workday و ServiceNow مقایسه کردیم. این کار را کردیم تا کارکنانمان را تشویق کنیم بیشتر درباره آینده بالقوهای که میتوانیم داشته باشیم، فکر کنند.
بیشتر بخوانید: بورس، اتوبوسی که استارتاپها از آن جا ماندند
مشخصکردن مسیر برای ابتکار میتواند انرژی استارتاپی را زنده نگهدارد
وقتی سهاممان را عرضه کردیم، فرهنگ غالب در شرکت کمی تغییر کرد اما این تغییر به هیچوجه منفی نبود بلکه کاملا در روندی طبیعی انجام شد. این تغییر بیشتر از چشمانداز کسانی ایجاد شد که دوست داشتند برای Okta کار کنند. برخی از این افراد دوست داشتند برای شرکتی بزرگ کار کنند که وضعیت باثباتی دارد نه شرکتی که هنوز در آغاز راه است و استارتاپی جوان محسوب میشود.
ما برای اینکه مطمئن شویم همزمان با رشد شرکت، از خلاقیت فاصله نمیگیریم، سعی میکردیم در رخدادهای سالانه و ماهانه خلاق عمل کنیم و نشان دهیم با همکاری میتوان پروژههای جدید را پیش برد. دقیقا به همین دلیل ما روزهایی را مشخص کردیم که در آن روزها مهندسان و مدیران تولید میتوانستند ایدههای جدید خود را در داخل شرکت ارائه دهند و بازخوردهای دیگر اعضای تیم را نیز بگیرند. در چارچوب سازمانی، ارتباطگرفتن با نقشهراه تولید ما و درک اکوسیستم بزرگتر در ابتدا برای کارکنان سخت بود.
علاوه بر این، وقتی که سهام شرکت عرضه شد، سخت کارکردن و تشخیص مشخصههای کالای خوب و مناسب دشوار بود. اما برگزاری رخدادهای داخلی فرصتی ایجاد کرد تا روند دریافت بازخورد سریعتر شود و رفتهرفته هیجان کار و تولید در میان اعضای تیم بیشتر شده و فضای شرکت سرزنده و چابک شود.
روزهای ارائه در شرکت آنقدر ارزشمند شد که ما حتی با خودمان فکر کردیم چرا آنها را به صورت یک رخداد خارجی برگزار نکنیم و در واقع یک ویترین ایجاد کنیم برای ارائه این ایدهها؛ رخدادی که در آن مدیران اجرایی شرکت حضور دارند و در کنار آنها شرکا و مشتریان نیز حضور دارند. مدیر بازاریابی نمونهای اولیه را به نمایش درمیآورد و به این ترتیب همه متوجه میشوند که شرکت ما همچنان در مسیر خلاقیت حرکت میکند.
دیگر همه شما را میشناسند و این خیلی خوب است
شاید درباره تغییراتی که بعد از عرضه سهاممان در شرکت ایجاد شده، کمی اغراق کرده باشم اما مسلما درباره منافعی که از این عرضه به دست آوردیم، خیلی کم صحبت کردم. نخست اینکه وقتی سهاممان عرضه شد، دیگر خیلی راحتتر میتوانستیم درباره شرکت صحبت کنیم. حالا دیگر شرکت ما سهامش به صورت علنی معامله میشد و این یعنی شرکت ما به صورت اتوماتیک شناخته شد و حالا دیگر مخاطبان زیادی آن را میشناختند. عرضه عمومی سهام باعث میشود اسم شرکت در رسانهها مطرح شود و وقتی چنین اتفاقی رخ دهد، شما مجبور خواهید شد درباره پیامی که در رسانهها درباره خودتان ارسال میکنید، کمی محتاطتر باشید و توجه بیشتری بکنید. وقتی که سهامتان عرضه عمومی میشود روابط عمومی در شرکت شما ارزش دوچندانی مییابد.
حالا دیگر سرمایهگذاران دوست دارند درباره شما بیشتر بشنوند و بازار با کسبوکار شما آشنا میشود. پول درآوردن هم برای شما آسانتر و سریعتر میشود. وقتی که خصوصی هستید، برای اینکه با یک سرمایهگذار ملاقات کنید، باید ماهها منتظر بمانید اما حالا که سهامتان در بازار عرضه شده است، جذب سرمایهگذاری هم برایتان آسانتر خواهد شد. بعد از عرضه سهام شرکتمان در بازار بورس، به میزان 300میلیون دلار اوراق قرضه قابل تبدیل منتشر کردیم و تنها با تماسهایی تلفنی در نصف روز و ارائه عملکرد شرکت توانستیم این مبلغ را جمعآوری کنیم. بعدها تنها در دو اقدام برای جذب سرمایهگذاری توانستیم 2 میلیارد دلار جذب کنیم.
باید توقعات سرمایهگذاران را مدیریت کرده و آنها را برآورده کنید
وقتی یک شرکت خصوصی بودیم، گروه کوچکی از سرمایهگذاران داشتیم که در جلسات دورهای هیات مدیره با آنها صحبت میکردیم. بعد از عرضه عمومی سهام شرکت، ناگهان با گروه بزرگی از سهامداران روبهرو شدیم که میتوانستند از طریق ارزش سهام بازخوردهای خود را به ما بدهند.
درس همیشگی که مدیران عامل شرکتهایی که سهامشان را عرضه کردهاند باید بدانند، این است که بنیانهای برخورداری از یک کسبوکار باثبات و قابل پیشبینی این است که روی حرفتان و شعارتان تعصب داشته باشید و بایستید، اهداف منطقی داشته باشید و در مسیر دستیابی به آنها حرکت کنید. برای ما این روند در دو جهت انجام شد: افزایش تعداد مشترکان و راضی نگه داشتن مشتریان.
حالا من وقت بسیار بیشتری برای صحبت با سرمایهگذاران صرف میکنم و گزارشهای درآمد کنفرانسها را میخوانم و در جلسات یک به یک شرکت میکنم. آندسته از مدیران عاملی که با فراز و نشیبها و چالشهای عجیب و غریب استارتاپها آشنایی دارند، ممکن است بگویند کارهایی که من میکنم تکراری است. اما باید بگویم همین کار میتواند چالشبرانگیز نیز باشد. اگر بخواهی همین کارها را به روشی متفاوت انجام دهی و خود را آماده روبهروشدن با غیرمنتظرهها و شنیدن نظرات جالب بکنی، این کار میتواند هیجانانگیز و چالشآور باشد. پیش از عرضه عمومی سهام، ممکن است اطلاعات بسیار کمی درباره رابطه با سرمایهگذاران داشته باشید، بنابراین سعی کنید در این باره اطلاعاتتان را افزایش دهید.
اگرچه گاهی اوقات دوست دارم مشکلاتمان را در مسیر عرضهکردن سهاممان فراموش کنم، اما باید بگویم عرضه عمومی سهام ما موجب شد منابع غیرمنتظره بهدست آوریم و اهداف هیجانانگیز و جدیدی برای دستیابی معین کنیم. همانطور که فردریک میگوید: «موضوع فقط عرضه عمومی سهام نیست. موضوع این است که خودمان هم قرار است عمومی شویم». هر چقدر هم که قبل از عرضه عمومی سهامتان اطلاعات داشته باشید، باید بگویم که این مسیری که در آن قدم گذاشتهاید، مسیری است که شما هر روز باید وقتتان را در آن صرف یادگیری کنید چراکه تنها با افزایش آگاهی است که میتوانید چشمانداز استراتژیک داشته باشید و تابآوری خود را در مواجهه با مشکلات افزایش دهید.
بیشتر بدانید: چرا استارتاپ های بزرگ باید وارد بورس شوند؟