این جمله مرا یاد اوضاع این روزهای استارتاپهای ایرانی میاندازد. شرایط اقتصادی، بحران جهانی کرونا، خروج سرمایهگذاران خارجی از کشور و فهرست بلند بالایی از دلایل دیگر میتواند در دل هر کسبوکار نوپایی، بذر ترس و ناامیدی بکارد. اما اگر به دو دهه پیش بازگردیم میبینیم مسیر پیش روی کسبوکارهای نوپا همیشه پر پیچ و خم بوده است.
پیشینه استارتاپهای ایرانی به دهه ۷۰ بازمیگردد، یعنی زمانی که هنوز ادبیات استارتاپی شکل نگرفته بود. کسبوکارهای نوپای آن زمان که امروزه به آنها استارتاپ میگوییم بیشتر در زمینه مخابرات و بایوتکنولوژی فعالیت میکردند.
وقتی اولین استارتاپهای موفق فعلی اکوسیستم کار خود را در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ آغاز کردند آینده نامعلومی داشتند، ولی توانستند فرهنگ و شرایط را تغییر دهند، سرمایهگذاران خطرپذیر را به میدان بیاورند و در نهایت با خلاقیت و تلاش موفق شوند. در این مسیر بسیاری از استارتاپها شکست خوردند و از میدان به در شدند، اما نتیجه کار طی یک دهه اخیر، شکلگیری اکوسیستم استارتاپی کشور با همه نقاط قوت و ضعفش بود.
حالا وقتش رسیده که نسل جدید و سوم استارتاپها با نیرویی تازه وارد گود شوند، اما شرایط این روزها کار را برای نسل سومیها دشوارتر از همیشه کرده است. درست است که شرایط میتواند چالشها را بیشتر یا کمتر کند، اما راهاندازی یک کسبوکار هیچ گاه ساده نبوده و از این به بعد هم نخواهد بود. امروزه برخی از این چالشها پررنگتر از همیشه شدهاند، به ویژه تامین مالی و یافتن سرمایهگذار خطرپذیر.
تحریمها باعث شده بیشتر سرمایهگذاران خارجی از کشور خارج شوند، سرمایهگذاران داخلی نیز در شرایط فعلی دست به عصاتر حرکت میکنند و همین کار را برای استارتاپها سخت کرده است. از سوی دیگر در این سالها تعداد زیادی استارتاپ های موفق با ایدههای مختلف داشتهایم و بسیاری از بازارها اشباع شده است، بنابراین به نظر میرسد نسل سومیها باید ایدههای خلاقانهتری رو کنند تا بتوانند به نیازهای جدیدتری پاسخ دهند.
هرچند این شرایط میتواند ترسناک به نظر برسد، اما همانطور که در ابتدا اشاره شد باید عضله نترس بودن را ورزیدهتر و قویتر کنیم. همچنین نباید فراموش کنیم که وقتی اولین استارتاپها شکل گرفتند حتی هنوز فرهنگ استفاده از خدمات آنها وجود نداشت و آنها برای فرهنگسازی، بهروز کردن قوانین و برداشتن موانع بسیار جنگیدند و این نبرد بیپایان هنوز هم ادامه دارد.
تا همین یک دهه پیش، مفاهیمی مانند شتابدهنده، سرمایهگذار خطرپذیر و … ناشناخته بود و همه اینها با تلاش استارتاپهای نسل اولی و دومی ساخته شد. استارتاپهای اولیه در نقش یک سدشکن، مسیر را برای استارتاپهای نسل بعدی هموارتر کردهاند و با این حساب هرچند نسل جدید مشکلات جدیدی دارد، ولی لازم نیست چرخ را از ابتدا اختراع کند.
همچنین نسل سومیها نباید فراموش کنند که در چنین شرایطی داشتن نقشه B به اندازه نقشه A اهمیت دارد. اگر بدترین سناریوها را از قبل پیشبینی کنید، همانطور که موفقیت میتواند شما را در زندگی چند سال جلو بیندازد، شکست هم تاثیر مشابهی خواهد داشت.
یاداشت:
مائده گیوهچین
روزنامهنگار و کارشناس روابطعمومی