داشتن یک تیم یکی از اولین نیازهای هر استارتاپی است ولی شروع و همکاری با یک یا چند نفر دیگر هم الزاما به معنای رسیدن به موفقیت نیست چون اینکه قرار است با چه کسی یا کسانی همبنیانگذار شویم و یا هرچه جلوتر میرویم چه افرادی را برای تیممان انتخاب کنیم، بیشتر از آنچه فکرش را میکنید، اهمیت دارد تا حدی که ناکارآمد بودن تیمها، سومین دلیل شکست استارتاپها شناخته شده و 60 درصد استارتاپهای جدید به دلیل مشکلات تیمشان است که شکست میخورند.
تقریبا تمام استارتاپهای موفق آنهایی هستند که تیمهای موفق دارند و حتی برای سرمایهگذار هم از همان ابتدا مهم است که شما با چه تیمی میخواهید محصول خود را تولید و ارائه کنید. شاید فکر کنید سرمایهگذاران که فقط به دنبال اطلاع از مدل کسبوکار و بازگشت سرمایه هستند و ممکن است برای بعضیها واقعا هم همینطور باشد اما یک سرمایهگذار آگاه میداند که فقط یک تیم قوی است که میتواند کار را پیش ببرد و کسبوکار را به سوددهی برساند.
اینکه شما چقدر بتوانید به اهداف آینده خود برای توسعه محصول دست پیدا کرده و چشمانداز خود را محقق کنید، در گرو عملکرد تیم شماست. پس حالا که داشتن یک تیم خوب و تیمسازی آنقدر مهم است، بهتر است در انتخاب افراد تیم، آگاهانهتر عمل کرده و روی روابط بینفردی و حل مشکلات افراد تیم بیشتر تمرکز کنیم چون طبیعتا کسی نمیخواهد همان ابتدای کار درگیر تعارضات تیمی شود و انرژی و زمانی را که باید صرف توسعه محصولش کند، برای حل کشمکشهای درونتیمی از دست بدهد.
شاید اگر از ابتدا حواسمان به چالشهای احتمالی پیشرو باشد، بهتر بتوانیم تیمی را جمع کنیم که در موقعیتهای مختلف منسجم و چابک عمل میکند. واقعیت این است که تیمی که بهدرستی انتخاب شده میتواند باعث موفقیت کسبوکار شما شود و افرادی که در انتخاب آنها اشتباه شده باشد، میتوانند کسبوکار شما را زمین بزنند.
همبنیانگذار هم بخشی از تیم است
برخلاف تصور عموم، شکلگیری هر تیمی با جذب همبنیانگذار شروع میشود یعنی او هم، بخشی از تیم یا به عبارت دیگر اولین و مهمترین بخش هر تیمی محسوب میشود که میتواند یک یا چند نفر باشد.
اینها کسانی هستند که هسته اصلی کسبوکار شما را شکل میدهند و تصمیمات اساسی را گرفته و اجرایی میکنند پس انتخاب اینها بهشدت اهمیت دارد و هر کاری اینها بکنند بعدا روی سایر افراد تیم که قرار است زیر نظر اینها کار کنند، تاثیر مستقیم میگذارد. به علاوه، هیچ سرمایهگذاری هم به یک بنیانگذار تنها اعتماد نمیکند چون برای هر استارتاپی برای شروع حداقل به دو یا چند نفر نیاز دارد.
برای انتخاب همبنیانگذار کاملا وقت بگذارید و یکدیگر را خوب بشناسید و به دیدگاههای متفاوت آنها با خودتان توجه کنید چون قرار است بعدا آنها هم به اندازه شما در توسعه کار و تلاشهای شبانهروزی شریک شوند پس سعی کنید با آنها صادق باشید و مطمئن شوید که از مشکلات کار و وضعیت بازار اطلاع داشته باشند.
یادتان باشد شما قرار است برای مدت طولانی و روزهای متمادی همکاری تنگاتنگ داشته باشید پس کسی را انتخاب کنید که ویژگیهای اساسی موردنظر شما را داشته باشد؛ انگار دارید کسی را برای ازدواج انتخاب میکنید و قرار است چندین سال از زندگی خود را با او سپری کنید!
همبنیانگذار باید کسی باشد که بتواند تا مدتی کارها را بدون برونسپاری یا استخدام افراد جدید، بهتنهایی پیش ببرد و اینجاست که نقش انگیزه درونی و چشمانداز کسبوکار مهم میشود. با اینکه در ابتدای کار همه افراد با کمک یکدیگر کارها را پیش میبرند ولی از همان ابتدا باید نقش هر فرد و وظایف او کاملا تعریفشده و شفاف باشد تا بعدها که تیم گسترش پیدا کرد، این موضوعات باعث بروز اختلاف نشود.
همچنین حواستان باشد همبنیانگذار را جوری انتخاب کنید که سرمایهگذاران را از خودتان ناامید نکنید تا آنها مجبور نباشند هزینه انتخاب اشتباه شما را بدهند.
بنیانگذاران، بازیگران اصلی هستند
هیچ استارتاپی نمیتواند همان ابتدا کلی هزینه کند و افراد حرفهای را برای پیشبردن کار استخدام کند و بنیانگذاران هستند که تمامی نقشهای اصلی را بر عهده میگیرند. به علاوه استخدام نیرو در ابتدای کار چندان فایدهای هم ندارد چون کسی که خودش در کسبوکار سهیم نباشد، نمیتواند شبانهروز روی توسعه کار وقت بگذارد و فقط بنیانگذاران هستند که قادرند از جان مایه بگذارند تا به نتیجه مطلوب برسند.
از طرف دیگر سرمایهگذاران هم وقتی هنوز معلوم نیست آخر و عاقبت کار چه خواهد شد، تمایل زیادی ندارند که برای استخدام نیروهای جدید هزینه کنند و ترجیح میدهند که خود بنیانگذاران آنقدر مستعد و قوی باشند که بتوانند در مرحله اول از سرمایه انسانی خود بهخوبی استفاده کنند.
با اینکه همه قبول دارند که یک تیم متشکل از افرادی با مهارتها و توانمندیهای مختلف برای یک استارتاپ ضروری است، اما خیلیها بعد از اینکه شکست میخورند تازه متوجه میشوند که ایکاش از اول فکر این روزها را کرده بودند، ایکاش یکی از بنیانگذاران را مدیر فنی انتخاب کرده بودند، ایکاش بنیانگذار تیم بیشتر اهل فروش و سودآوری بود و یا ایکاش مسائل مالی را به یک مدیر مالی سپرده بودند.
خیلی اوقات برای کاهش هزینهها سعی میکنند هسته اصلی تیم که همان بنیانگذاران هستند را کوچک نگه دارند و همه کارها را خودشان انجام دهند در حالی که حذف یک سری نیروهای متخصص، باعث میشود کلی ضرر کنید و کارتان را به کل از دست بدهید پس از ابتدا افراد تیم را متناسب با نیازهای اساسی انتخاب کنید و فکر نکنید که حتما همه کارها را خودتان باید انجام دهید.
بنیانگذاران باید بتوانندMVP را خودشان بهتنهایی یا با گرفتن کمکی جزئی از افراد دیگر تهیه کنند در غیر این صورت شاید بهتر باشد که اصلا کار را شروع نکنند. در ابتدای کار نه آنقدر افراد زیادی را به عنوان همبنیانگذار جمع کنید که نیاز باشد به آنها در برابر کارشان، سهم برابر بدهید و نه اینکه اصلا کسی را نداشته باشید که بتواند در تصمیمگیریهای مالی و فنی، به شما کمک کند و نقاط کور شما را رفع کند.
برای شروع باید حداقل یک نفر برای فروش و بازاریابی و یک نفر برای کارهای فنی در بین بنیانگذاران در نظر بگیرید تا هسته اولیه تیم یعنی همان بنیانگذاران، قوی و هماهنگ ساخته شود.
چشماندازتان را از کسی پنهان نکنید
تقریبا همه باور دارند که یکی از مهمترین نکات در موفقیت هر استارتاپی، داشتن چشمانداز و پذیرش و حمایت آن چشمانداز توسط اعضای تیم است. بعضیها دوست ندارند هدف نهایی خودشان را به تیمشان بگویند اما به گفته نیل پاتل این روش کارآمدی نیست زیرا عدم ارتباط و انتقال مفاهیم درست بین افراد به کسبوکارها زیان هنگفتی میزند.
اگر یک تیم چشمانداز بزرگ شما را نداند، حفظ انگیزه آنها کار راحتی نخواهد بود ولی اگر بداند حتی ممکن است بیش از آنچه وظیفه دارد کار انجام دهد. باید کاری کنید که ویژن شما ویژن آنها هم باشد چون به نوشته هاروارد بیزينس ریویو، اگر نیروهای شما با ویژن شما همراستا نباشند، هر چقدر هم باهوش و باتجربه باشند، ممکن است با تیم همکاری نکنند و تمام دانش و مهارتشان را برای خودشان نگه دارند.
برای حفظ افراد حرفهای و مستعد که بهراحتی میتوانند کار دیگری پیدا کنند، چشمانداز و فرهنگ سازمانی از همه چیز مهمتر است چون اینها به دنبال چیزی بیشتر از پول هستند. آنها میخواهند حس تعلق و تاثیرگذاری داشته باشند و به همین دلیل سبک رهبری شما و اینکه چه ویژنی دارید برای آنها اهمیت بالاتری از حقوق دارد. چشمانداز شماست که میتواند آدمها را متقاعد کند که با شما همکار شوند، آنها باید ببینند شما قصد دارید به کجا برسید.
اینجاست که شما میتوانید ویژن خود را بر اساس شناختی که از شخصیت و تواناییهای آنها دارید برای آنها تصویر کنید. قرار نیست ویژن خود را تغییر دهید بلکه فقط بر اساس شناختی که از آنها دارید آن را جوری توصیف کنید که با خواستهها و نیازهای آنها همراستا باشد چون آدمها وقتی به جایی متعهد میشوند اهداف متفاوتی دارند و به شیوههای مختلفی انگیزه میگیرند، بعضیها سیستم و بلندپروازی برایشان مهم است و بعضی دیگر رهبر و روابط بینتیمی، پس با هر کس با زبان خودش حرف بزنید تا حمایت آنها را برای خود به دست آورید.
سازگاری تیم از هر چیزی مهمتر است
اگر میخواهید استارتاپ شما حتما شکست بخورد، افرادی را برای تیمتان انتخاب کنید که با یکدیگر سازگاری ندارند و خوب کنار نمیآیند! این موضوع به آن معنا نیست که افرادی یکسان و مشابه را جذب کنید چون اگر همه تیم شما شبیه به هم باشند، نقاط کور تیم برای همیشه کور میماند و هیچ کس متوجه آن نمیشود و کسی وجود ندارد که عملکرد بقیه را ارزیابی کند، فیدبک بدهد و یا آن را متعادل کند.
به علاوه هیچ نگاه جدید و خلاقیتی هم به وجود نمیآید و همه مثل هم فکر میکنند و یکدیگر را تایید میکنند و این برای یک استارتاپ مساوی با مرگ است. با اینکه وجود نیروهایی با ویژگیهای شخصیتی و دیدگاههای متفاوت برای حفظ پویایی تیم کاملا ضروری است اما لازم است پیش از جذب نیرو، به دنبال شناخت بهتر افراد باشید و به خصوصیات منحصر به فرد آنها توجه کنید چون هر نیروی خوبی الزاما فرد مناسبی برای تیم شما نخواهد بود.
خوشبختانه این روزها ابزارهای شخصیتشناسی زیادی مانند شاخص مایرز-بریگز وجود دارند که کمک میکنند توانمندیهای هر فرد مشخص شود و هر نیرو با توجه به نقاط قوت خود در جای مناسب قرار بگیرد و بیشترین بازدهی را داشته باشد.
هر تیمی پس از شکلگیری نیاز به رهبری دارد که ویژگیهای شخصیتی اعضای تیم را به خوبی بشناسد و مثل یک رهبر ارکستر آنها را هدایت و همراستا کند. رهبر خوب این توان را دارد که افراد را بر اساس شخصیت و مهارتهای آنها جوری در کنار هم بچیند که بالاترین عملکرد و همافزایی را داشته باشند. رهبر همچنین میتواند در شکلدادن فرهنگ تیمی و سازمانی موثر باشد چون تیمها هستند که فرهنگ و ارزشهایی را میسازند که تاثیرات بلندمدت بر کسبوکار شما خواهد داشت و تغییر آنها آسان نخواهد بود.
یک تیم حرفهای بسازید
یکی از اصول موفقیت برای هر استارتاپی داشتن یک تیم قوی است و برای داشتن چنین تیمی، باید همواره به فکر آموزش آنها باشید. هرچقدر هم که نیروهای شما شایسته و توانمند باشند، باید آنها را با آموزشهای مختلف به روز نگه دارید.
به علاوه تیم شما باید مهارت و انعطاف لازم را برای کنار آمدن با چشمانداز متغیر کسبوکار و رقابت موجود در بازار داشته باشد و در مقابل شما هم برای اینکه آنها بتوانند بهترین عملکرد خود را داشته باشند، باید بدانید که چه چیزهایی به تیم شما انگیزه میدهد و روی همان چیزها تمرکز کنید.تیمسازی نباید فقط مختص کسبوکار استارتاپی انجام شود چون با اینکه خیلیها نمیتوانند این مرحله را پشت سر بگذارند، اما فاز استارتاپی موقتی است و اگر هدف این باشد که کسبوکاری در طول چند سال شکست نخورد و پیشرفت کند، باید تیمسازی را با دید بلندمدت و در نظر گرفتن چشمانداز و ساختار سازمانی انجام داد. پس بهتر است همان ابتدای کار افرادی را انتخاب کنید که میخواهید و میتوانند بعدا مسئول بخش موردنظر شوند تا وقتی به فاز توسعه رسیدید، با کمترین اختلاف و تعارض کار خود را پیش ببرید.
در تیمسازی، اعتماد و آزادی عمل خیلی مهم است. اگر نیروهای شما کارشان را بهخوبی انجام میدهند و متناسب با اهداف و زمانبندی شما پیش میروند، میتوانید اجازه دهید که ساعات کاری منعطف داشته باشند یا هرطور که میخواهند پروژه را پیش ببرند و یا حتی زمان کوتاهی را در روز صرف کارهایی جز وظیفه اصلیشان کنند. همچنین اجازه دهید که در صورت نیاز خودشان انتخاب کنند با چه فرد یا افرادی در تیم میخواهند کار کنند چون بعضی افراد به لحاظ شخصیتی سازگارتر هستند و در کنار هم بازدهی بالاتری پیدا میکنند و کمتر دچار تعارض میشوند.
تیم خوب بسازید و خوب بفروشید
رهبر تیم یکی از ارکان اصلی عملکرد موثر تیم است و هرچه رهبر تیم بیشتر روی توسعه فردی کار کرده باشد و مهارتهایی مثل تصمیمگیری و حل تعارض را فرا گرفته باشد، بهتر میتواند تیم خود را هدایت کند. برای این کار رهبر باید ابتدا با خودش شفاف باشد، شخصیت، ارزشها و باورهای خود را بشناسد، بداند چه مهارتهایی دارد و بر نقاط قوت خود تمرکز کند و باقی کارها را به کارشناسان دیگر بسپارد.
با اینکه رهبری خیلی مهم است اما اگر کسی نباشد که ایدهها را به خوبی اجرایی کند، هر تصمیمی در حد ایده اولیه باقی میماند. بنابراین لازم است که تیمها علاوه بر مهارتهای نرم و سازگاری با یکدیگر، دستی در اجرا داشته باشند و با مهارتهای سخت خود روند اجرا را سرعت بدهند. همچنین تیم باید چابک و مبتکر باشد تا بتواند با سرعت و کارآمدی مشکلات را رفع کند و راهحلهای خلاقانه ارائه دهد.
و در نهایت همه اینها قرار است به فروش و درآمدزایی منتهی شود پس لازم است افرادی را برای تیم خود انتخاب کنید که به اهمیت خدمات مشتری واقف باشند و آن را فقط وظیفه بخش مشتریان ندانند و همه در جهت تامین خواسته مشتری نهایی قدم بردارند.
این موضوع برای همه کسبوکارها صادق است ولی در استارتاپها اهمیت حیاتی دارد مخصوصا در ابتدای کار که برای هر نقش، یک نفر نیروی مجزا وجود ندارد و تقریبا همه افراد درگیر کار فروش و بازاریابی هستند و با مشتریهای بالقوه ارتباط مستقیم دارند. اگر نیاز مشتری به خوبی تامین شود، استارتاپ به هدف اصلی خود یعنی رفع نیاز و کسب درآمد خواهد رسید.
از متخصص کمک بگیرید
واقعیت این است که تیمسازی اصلا کار راحتی نیست و خیلی اوقات کارتان با مراجعه به سایتهای کاریابی یا لینکدین راه نمیافتد. به همین دلیل بهتر است برای انتخاب افراد تیم نیروی متخصص استخدام کنید یا از یک نیروی مشاور در مصاحبههای استخدامی خود کمک بگیرید. این کار هرچند برایتان هزینه خواهد داشت اما هزینه آن به مراتب کمتر از ضرری است که انتخابهای نامناسب و ناهماهنگی تیمی در آینده به شما خواهد زد.
وقتی میخواهید از یک متخصص برای استخدام کمک بگیرید، یادتان باشد مهارتهای مورد نیاز خود را به دقت و شفاف مشخص کنید و بر اساس تجربههایی که از کارمندان قبلی دارید پیش بروید.در زمان مصاحبه تلاش کنید مهارتهای اساسی این روزها یعنی مهارتهای نرمی چون خلاقیت، تفکر نقادانه و حل مسئله را حتما در نظر بگیرید و با آوردن مثالهای واقعی از کارتان از آنها بخواهید که بگویند اگر آنها در آن شرایط بودند چه کاری میکردند.
از آوردن مثال برای موقعیتهای فرضی و غیرمرتبط با کار اجتناب کنید و در پی تقلید از مصاحبههای خارجی نباشید، سوالات خود را با توجه به مارکت و شرایط کسبوکار در ایران بومیسازی کنید.
به قول خارجیها، آدمها را سخت استخدام کنید ولی سریع اخراج کنید. افرادی را که برای شما مناسب نیستند به هر قیمتی که شده وارد تیم خود نکنید چون تغییر او کار سختتری خواهد بود. کمی بیشتر زمان بگذارید و ببینید چه کسانی را دارید با خودتان همراه میکنید چون اگر بدون ارزیابی کامل کسی را استخدام کنید، هزینه آن در آینده خیلی بیشتر خواهد بود چون او در تیم شما دوام نمیآورد و باید کلی زمان و انرژی و پول هزینه کنید تا جایگزینی مناسب برای او پیدا کنید.
وقتی هم میبینید یک نفر از اعضای تیم عملکرد ضعیفی دارد سریع او را بیرون کنید چون هزینه جبران اشتباهات او برای بقیه تیم و کسبوکار نوپای شما بسیار بالاست و میتواند آسیبهای جدی به کار شما وارد کند.