عادل کریمنیا متولد سال1356، بنیانگذار شرکت و اپلیکیشن «شارژاَپ» است. او میگوید قدرت بالای رقبایی که روزبهروز بر تعدادشان اضافه میشد، عرصه را بر استارتاپ آنها تنگ میکرد. این شرکت و محصولش به خاطر پارهای از مشکلات برای همیشه مهر تعطیل و توقف خوردند.
تجربه شکست یکی از استارتاپهای هرمزگانی و مشکلاتی که در روند توسعه داشتهاند
این مدیرعامل جوان، درحالی شرکت استارتاپیاش را تعطیل کرد که محصولات دیگرشان مانند «چیدان»، همچنان در بین شهروندان بستکی مورد استفاده قرار میگیرد. شرکت او با وجود عرضه برنامههای متنوع، در اواخر سال۱۳۹۷ تعطیل شد. او همچنان کارمند بانک است. سایر اعضای گروه هرکدام پس از تعطیلی شرکت، در پروژهای با شرکتهای دیگر یا آزاد شروع به فعالیت کردند. به سراغ «عادل کریمنیا»، «داریوش احمدی» و «محمداعظم رحمانپور» میروم تا از روزهایی که در شرکت آیدان گستر گذراندند، بیشتر بشنوم. بدانم بر سر تنها شرکت استارتاپی غرب هرمزگان، چه آمد و آنها چه تجربهای از این شکست کسب کردند.
تولد در میان محدودیتها
عادل کریمنیا سال۱۳۸۹ تصمیم میگیرد تا استارتاپی را راهاندازی کند که تا پیش از آن، نهتنها در شهر، بلکه در استان وجود نداشت.
کریمنیا از روزهای شروع کارش میگوید: «با چند تن از دوستانم مشورت کردم و تصمیم به ایجاد یک شرکت اینترنتی گرفتیم. 4نفر بودیم، من، آقای دهتایی، آقای جلوداری و برادرم حسام کریمنیا که این شرکت را تاسیس کردیم. در ابتدا فعالیت خاصی نداشتیم. تنها شارژ تلفن همراه تهیه میکردیم و از طریق سایت 123sharj میفروختیم. فروشمان هم به مرور خوب رشد کرده بود. کار سختی بود چون از یک شهر کوچک بودیم و دسترسی به شرکتهای اصلی تامینکننده شارژ نداشتیم.
در تهیه شارژ برای سایت فروشمان همیشه دچار چالش بودیم. یادم میآید که شارژ را از طریق دستگاه کارتخوان یکی از بانکها خریداری و به صورت دستی در سایت بارگذاری میکردیم. تا زمانی که توانستیم با یکی از شرکتهای لایه دوم فروش قرارداد همکاری ببندیم و مشکل تهیه شارژ برایمان تاحدودی حل شد. یک روز اتفاقی سایت «کافهبازار» را دیدم و به فکر ساخت برنامه اندرویدی فروش شارژ تلفن همراه افتادم. با آقای امیرجلوداری در این مورد مشورت کردیم و به پیشنهاد ایشان نزد آقای داریوش احمدی که برنامهنویس بود، رفتیم و در مورد ساخت این برنامه صحبت کردیم و همان روز تصمیم نهایی را گرفتیم.
تا قبل از آن فروش شارژ بیشتر به صورت فیزیکی و یا روی وب بود. اپلیکیشن را نوشتیم، خیلی ساده بود. آن را در سایت کافهبازار آپلود کردیم، اما پذیرفته نشد. چند تا ایراد گرفتند که پس از برطرفکردن با نام «شارژاپ»، در بازار مجدد آپلود کردیم. فکر کنم جریان بارگذاری و ردشدن برنامه و مجدد اصلاح توسط ما چند بار اتفاق افتاد تا آخرینبار که بازار پذیرفت و فعالیت استارتاپ ما رسما شروع شد.»
به گفته کریمنیا، ابتدای راه با موفقیت همراه بود. تعداد نصب و کاربران برنامه به سرعت به 100 هزار نفر رسید. پس از آن تصمیم گرفتند که نیروها را افزایش و فعالیت شرکت را گسترش دهند.
کریمنیا ادامه میدهد: «در آن زمان هم برنامهنویس کمی در شهر وجود داشت و هم ما نیروی متخصص کمی میشناختیم. ما اولین شرکتی بودیم که در زمینه برنامهنویسی اندروید در شهرمان فعالیت داشتیم. تصمیم گرفتیم برای پیشرفت شرکت چند برنامهنویس به تیم آیدان اضافه کنیم. آقای محمداعظم رحمانپور و کورش کریمنیا به تیم آیدان اضافه شدند. بالاخره در اوج فعالیت شرکت توانستیم 17نیروي متخصص آموزش دهيم و جذب کنیم.»
شرکت آیدانگستر، تنها شرکت برنامهنویسی شهر بستک و شارژاَپ، یکی از اولین اپهای تخصصی در زمینه فروش شارژ در کشور، به مرور جان میگرفت. برای سهولت کار درگاه پرداخت ussd دریافت کردند اما نمیدانستند که قرار است روزی همین درگاه، سنگ بزرگی جلوی پایشان شود.
کاربران میلیونی شارژاپ
این استارتاپ هرمزگانی، برای هربار ارتباطگیری و دریافت خدمات از پایتخت باید هزینه زیادی میکرد. سال۱۳۹۲ مانند این روزها، اعتماد مردم به خرید شارژ و محصولات از اپلیکیشن و سایتهای اینترنتی وجود نداشت. شارژهای کاغذی که برای ظاهرشدن رمزش مجبور بودی با ناخنت بخراشیاش هنوز طرفداران زیادی داشت.
آیدانگستر برای سهولت خرید و پرداخت شارژ در شارژاپ، زیرساختی ایجاد کرد تا بتواند به درگاههای پرداخت وصل شود. شارژاپ با این کار به پخشکننده شارژ اپراتورها در اپلیکيشنهای مختلف بدل شد. در روزهای اوج کاریاش رقیبی در کشور برایش وجود نداشت. اندک اندک رقیبان اضافه شدند. آنها سعی کردند در بازار فروش شارژ برای خود جایی باز کنند.
برنامههای مطرحی چون «جعبه ابزار»، «تقویم باد صبا»، «آنتی ویروس»، «کیبورد فارسی»، مجموعه برنامه هایسونشارژ و چند برنامه پرطرفدار دیگر، بیشتر از 100 برنامه اندرویدی که مجموع کاربران این برنامهها حدود 20 میلیون نفر بود، پس از تعامل با گروه آیدان، پذیرفتند که برای فروش شارژ تلفن همراه، از سیستم پرداخت شارژاپ استفاده کنند.
کریمنیا از بزرگترین چالش آن روزهایشان میگوید: «پس از موفقیت در طراحی سایت و فروشگاه، همچنان با مشکل کمبود برنامهنویس مواجه بودیم. سال۱۳۹۴ در شهر بستک برنامهنویس کمی فعالیت میکرد. تصمیم گرفتیم که نیروی برنامهنویس را استخدام كنيم و آموزش دهیم. 6 نیرو را آموزش دادیم و سپس جذب کردیم.»
او در مورد گسترش خدمات شرکتشان میگوید: «شارژاپ آن زمان در اوج فعالیت خود قرار داشت. چند برنامهنویس و تعدادی پشتیبان کارهای مربوط به شارژاپ را انجام میدادند. نزدیک به 2میلیون و 800هزار کاربر تنها جدا از استفادهکنندگان از طریق سایر برنامهها، در شارژاپ داشتیم. خیالمان تا حدودی آسوده بود. تصمیم گرفتیم این برنامه به حیات خود ادامه دهد و برنامههای دیگر را نیز اضافه کنیم.»
بیشتر بخوانید: مصاحبه با اشکان آرمندهی، مدیرعامل دیوار
سنگی به نام مالیات
عادل کریمنیا و تیم جوان و تازه جانگرفتهاش هرگز فکر نمیکردند که برای همیشه روزی باید شرکتشان را تعطیل کنند و پرونده یکی از اولین اپلیکیشنهای فروش شارژ تلفن همراه، در ایران بسته شود.
کریمنیا از مشکلات شرکت و سنگهایی که جلوی پایشان یکی پس از دیگری قرار گرفت، میگوید: «بخش عظیمی از درآمد شرکت از شارژاپ بود. مشکل اصلی ما مالیات بود. استارتاپها زیرساختهای مالیاتی مناسبی نداشتند. استارتاپهايی که ابتدای راهند، درآمدی ندارند. هزینههای ما نیز زیاد بود. منبع حمایتی هم نداشتیم. مشکلات مالیاتی هربار تمرکز ما را از روی فعالیتهای مهم و فنی کار دور و به حل مشکلات عجیب و غریب میکشاند. زمانی که تازه شرکت به درآمد رسیده بود، نیرو اضافه کردیم. شرکت با اینکه ثبتشده بود، اما نمیتوانست جوابگوی اداره مالیات باشد. حواشی و مشکلات شرکت زیاد شده بود. همچنین خریدهایی که با کارتهای سرقتی از درگاه پرداخت شرکت انجام میگرفت نیز مشکلاتی همچون مسدودی حساب و… را برای شرکت ایجاد کرده بود. ما به مشتریان دسترسی نداشتیم و از سلامت کارت و هویتشان هم باخبر نبودیم. پس از آنکه، فعالیت شارژاپ، منبع اصلی درآمد شرکت متوقف شد، اواخر سال۱۳۹۷ شرکت هم تعطیل شد.»
شرکت آیدانگستر در زمان تعطیلیاش ۱۷ نیروی ماهر داشت که اگر به آن ۴ نفر موسس شرکت را اضافه کنیم، ۲۱ نفر در آیدان فعالیت داشتند.
علت اصلی تعطیلی شرکت به گفته مدیرعامل، عدم تناسب منبع درآمد و هزینه که شامل تبلیغات محصولات مختلف، حقوق کارکنان و بیمه میشد. با اینکه هزینه تبیلغات را کاهش دادند تا از هزینههایشان بکاهند اما درآمد شرکت به شکل قابلتوجهی کاهش یافت. کریمنیا چارهای جز تعطیلی کامل شرکت تازه تاسیساش نمیدید.
جای خالی حمایت
در عمل انگار هیچ تسهیلات دولتی خاصی برایشان وجود نداشت که بتوانند از آن استفاده کنند.
کریمنیا میگوید: «با اینکه استارتاپ آنها از سایر شرکتهای استانی موفقتر عمل میکرد، اما حمایت خاصی نمیشد. در پارک علم و فناوری نیز عضو شدیم اما خدماتی ارائه نمیشد. در اوج مشکلات مالی شرکت، چندینبار درخواست وام هم دادیم اما دوندگیاش آنقدر زیاد بود که در میانه راه صرفنظر کردیم. کسانی که مدعی حمایت و گسترش استارتاپها بودند، فقط شعار دادند و برای گزارش عملکرد خود آمار گرفتند.»
او از روزهای سخت شرکت میگوید: «اواخر سال۱۳۹۷ دیگر شرکت رغبتی برای ادامه فعالیت نداشت. 4سال فروش شرکت را به سطح خوبی رسانده بودیم که یکی از شرکتهاي خاص درگاه ما را مسدود کرد و ما را ملزم به خریداری شارژ تلفن همراه از شرکت خود با سود تعیینشده خود کرد. این کار برای ما صرفه اقتصادی نداشت. آنها درگاه فروش شارژ یک اپراتور را کاملا حذف کردند.
در این شرایط اپلیکيشن ما ناقص مینمود چراکه تنها میتوانست به نیمی از کاربران خدمات ارائه کند. چندبار طی فعالیت شرکت درگاه پرداخت از آنها گرفته شد که هر بار فروش شرکت را به مقدار قابل توجهی کاهش میداد. باز با تلاش فراوان فروش را بالا میبردیم و هر بار با شرکت پرداخت دیگری از نو شروع میکردیم. توانستیم کمکم افت فروش ۸۰ درصدی پس از انسداد درگاه را کاهش دهیم، اما موضوع فقط همین نبود.
نیمی از درآمد شرکت صرف تبلیغات میشد. تبلیغات در فضای مجازی فاکتور خرید و فروش رسمی ندارد، چون بیشتر تبلیغکنندگان اپهای خصوصی بودند. اما اداره مالیات از ما فاکتور رسمی میخواست و هزینه تبلیغات هنگفت ما را جزو هزینهها به شمار نمیآورد! شرکت زیربار هزینه بسیاری رفت. بسیاری از همکاران به شرکتهای متعدد رقیب پیوستند. آنها برخلاف ما تبلیغات میلیونی و تلویزیونی داشتند. با این وجود هم شارژاپ همچنان فعال بود. سال۱۳۹۵ با اینکه بار دیگر از صفر شروع کرده بودیم، توانستیم فروش را بالا ببریم. تعاملها بار دیگر انجام شد و باز توانستیم فروش را به بالاترین حد خود برسانیم ولی باز درگاه از ما گرفته شد و ۸۰ درصد فروشمان نابود شد. شرکتهای رقیب بسیاری اضافه شدند. دیگر برای همیشه از ادامه راه دلسرد شدیم.»
بیشتر بخوانید: گفتگو با مهرداد فاخر، کارآفرین جوان ایران
پایان تلخ خلاقیت
گروه آیدان اینبار تصمیم گرفتند که به جای درگاه پرداخت، از شیوه دیگری استفاده کنند. حتی به قیمت کاهش سود خود و زیرمجموعههایشان، مستقیم شارژ تهیه نکنند. با یکی از شرکتهای پرداخت همکاری کردند تا دیگر به مشکل انسداد درگاه پرداخت برنخورند.
کریمنیا در حالوهوای گروه در آن روزها میگوید: «نه توانی برای گروه مانده بود تا بار دیگر از صفر شروع و نه پولی برای شرکت که جبران خسارت کند. هربار که خدمات یک اپراتور قطع میشد، بخش زیادی از کاربران از اپلیکیشن جایگزین استفاده میکردند. بنابراین شرکت تصمیم گرفت به صورت واسطه، شارژ را از یکی از شرکتهای پرداخت به صورت ریسلری تهیه کند. زیرمجموعهها هم با کاهش سود، برای جلوگیری از مشکلات مجدد درگاه کنار آمدند.»
انسداد درگاه پرداختی اما تنها مشکل شرکت نبود. دیگر زمانی برای بازاریابی هم نداشتند. زمانی که یک استارتاپ باید صرف پیشرفت و جلوبردن ایدههای خود کند، صرف برداشتن موانعی بود که جلویش ایجاد میشد. به دلیل مشکلات مالیاتی، تبلیغات نیز کاهش چشمگیری یافته بود. برای حل مشکل مالیاتی مجبور به همکاری با یک شرکت حسابرسی در استان شده بودند که خود هزینه زیادی داشت. شرکت درگیر حاشیه و مشکلات و استرس از بروز چالش جدید شده بود.
درآمدهای کاهشیافته دیگر پاسخگوی هزینهها نبود. شرکتی که روزی برای نخستینبار از یک شهرستان کوچک قدعلم کرد و رویای ایجاد اشتغال را داشت، با نیروهایی که خود آموزش داده بود و بازار فروش بزرگی در کشور را از آن خود کرد، به تلخی از دایره رقابت کنار رفت. شرکت آیدانگستر برای همیشه درش بسته شد.
فرصتهایی که از دست رفت
شرکت آیدانگستر که تعطیل شد، هرکس راه خودش را رفت.
داریوش احمدی متولد سال۱۳۶۵ است. او مدرک کارشناسیارشدش را در رشته مهندسی صنایع گرایش مدیریت سیستم و بهرهوری از دانشگاه مهندسی اصفهان گرفته است. همکاریاش با شرکت آیدان را ابتدا به عنوان برنامهنویس آغاز کرد. نقشاش اما بعدها در شرکت فراتر رفت و در قالب مشاور به فعالیت پرداخت. او از ابتدا تا روزهای آخر با آیدان همکاری داشت.
جزئیات آشناییاش را با شرکت آیدان از زبان خودش میشنویم: «آن زمان که آقای کریمنیا، مدیرعامل شرکت، پیشنهاد ساخت برنامهای برای مدیریت فروش شارژ را دادند، در مغازه گلفروشی کار میکردم. پیشنهاد ساخت اپلیکیشن فروش شارژ مخصوص گوشیهای اندروید. باوجود اینکه تجربهای نداشتم، پذیرفتم که برنامه را بنویسم. پس از آن فعالیت رسمی من با شرکت آیدان آغاز شد.»
احمدی درباره تاثیرپذیری فعالیت و انگیزهاش پس از مشکلات متعدد در مسیر شرکت میگوید: «مشکلاتی که در شرکت داشتیم و همچنین سختیهایی که پس از آن در کارهایم با آن مواجه شدم، انگیزهام را بیشتر کرد. علاوهبرآن تصمیم گرفتم تا جای ممکن، از فعالیتهایی که بهگونهای با ادارات مختلف در ارتباط بود، پرهیز کنم؛ حتی اگر به قیمت بیکارشدنم تمام شود.»
او در مورد اقداماتش پس از تصمیم به تعطیلی شرکت میگوید: «فعالیت شرکت به دلیل مشکلاتش از یک زمانی به بعد، محدود شده بود. کارهای شرکت دیگر وقت زیادی از من نمیگرفت. ساعت کاریام در شرکت کمتر شده بود. در آن زمان به صورت فریلنس(آزاد) پروژه میگرفتم. پس از تعطیلی رسمی شرکت نیز علاوه بر پروژههای آزاد، بر سرکار اصلیام، گلفروشی بازگشتم.»
داریوش احمدی حالا علاوه بر گلفروشی، با یک شرکت خارجی همکاری میکند و به شیوه ریموت برایشان برنامهنویسی میکند. احمدی از جزئیات مشکلات شرکت صحبتی نمیکند. به همین بسنده میکند که زمانی که با آیدان همکاری میکرد، فرصتهای درآمدی بیشتری داشت که از دست رفت.
رشد، محصول شکست
«همکاری با شرکت آیدان برای من بسیار ارزشمند بود. مرا از یک برنامهنویس آماتور به یک برنامهنویس حرفهای تبدیل کرد. مدت شش هفت سالی که در آنجا فعالیت داشتم، علاوه بر پیشرفت کاریام، موجب رشد شخصیام نیز شد.»
محمداعظم رحمانپور، 32 سال دارد و ساکن بستک، شهری کوچک در هرمزگان است. از 14سالگی برنامهنویسی را شروع کرده است. کارشناسی مهندسی نفت خوانده اما شرایط جوری رقم خورد که برنامهنویسی که به آن علاقه داشت، پس از دانشگاه به شغل اصلیاش تبدیل شد. شرکت آیدان نخستین شرکتی بود که در آن فعالیت حرفهایاش را به عنوان برنامهنویس آغاز کرد. او از جمله برنامهنویسهای جوان و موفقی است که کارنامه کاری پرباری دارد.
«کمدا» و «تضمینشو»،استارتاپهایی هستند که علاوه بر آیدان، با آنها همکاری داشته است. رحمانپور پس از همکاری با استارتاپهای مختلف و پروژههای کاری آزاد، در حال حاضر با استارتاپی در کشور ترکیه کار میکند. پس از تصمیم تعطیلی شرکت، او از گروه جدا شد. او مانند سایر اعضای گروه آیندهای جدید برای خود رقم زده است. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی کوتاهی با محمداعظم رحمانپور است.
چگونه با استارتاپ شارژاپ آشنا شدید؟
پس از آنکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، تجارب اندکی در زمینه برنامهنویسی اندروید داشتم. یکی از دوستان پیشنهاد داد که به عنوان برنامهنویس در شرکت آیدانگستر کار کنم. تا پیش از آن نمیدانستم که در شهر کوچکی چون بستک نیز، یک شرکت برنامهنویسی فعالیت میکند. فکر نمیکردم که به اندازه کافی مهارت داشته باشم که بتوانم با یک شرکت کار کنم. در نهایت خودم را راضی کردم که برای مصاحبه به شرکت مراجعه کنم. در آن زمان شرکت 3برنامهنویس بیشتر نداشت و قرار بود من برنامهنویس چهارم باشم. شرکت آیدان، محیط کوچکی بود که چندین نفر که برنامه فروش شارژ را طراحی کرده بودند، تصمیم به گسترش داشتند.
اولین روزهای تجربه کاریتان، باتوجه به آمادگی کمی که در خود احساس میکردید، چگونه گذشت؟
روزهای اول شروع به کارم به دلیل تصمیم به شرکت در جشنواره وب پرکار بودیم. قرار بر آن شده بود که نسخه جدید شارژاپ در این جشنواره رونمایی شود. روزها نزدیک به 15 ساعت کار میکردیم. تمام تلاشمان را میکردیم تا نسخه بازنویسیشده و جدید اپ، بتواند در جشنواره خوش بدرخشد. شرایط کاری البته برای من جذاب بود. نخستینبار بود که به شکل حرفهای و در یک شرکت فعالیت میکردم. تجربههای پیشین من بیشتر جنبه تفریحی داشت. مسیری که در شرکت آیدان طی کردم، موجب شد که خیلی رشد کنم. من در عرض چندسال از یک برنامهنویس آماتور به مرحلهای رسیدم که تجربیات بسیاری کسب کردم.
بیشتر بخوانید: مصاحبه با عادل طالبی استراتژیست کسبوکارهای آنلاین
مشکلات بسیاری دامنگیر شرکت آیدان گستر بود؛ از انسداد درگاه پرداخت گرفته تا سختگیریهای مالیاتی. این مشکلات بر عملکرد و کارايی شما چه تاثیری داشت؟
مشکلات و موفقیتها، هر دو روی گروه تاثیر میگذارد. زمانی كه هزاران نفر از محصولی که طراحی کردهای استفادمیکنند، لذتبخش و انرژیبخش است. به همین اندازه اگر به دلیل عوامل بیرونی نه به خاطر اشتباهات خود، محصولت دچار مشکل شود، دلسردکننده است. مانند اتفاقی که برای شارژاپ افتاد. نخستینباری که مشکل درگاه پیش آمد، در این فرایند چالش بسیاری وجود داشت.
وقتی چالشهای فنی را پشت سر میگذاری و موفق میشوی شرکت را به مرحله سودآوری خوبی برسانی، به فکر بزرگکردن محصولت هستی، میبینی که در عرض یک روز کل زحماتت به باد میرود. این موضوع تاثیر روانی بسیار بدی دارد. انسان در این مسیر احساس سرخوردگی میکند. چراکه زمان و انرژی که باید موجب توسعه محصول شود، صرف حل مشکلی غیرمترقبه میشود. زمانی که این اتفاق چندینبار رخ میدهد، کنار آمدن با این موضوع سختتر است.
تعطیلی استارتاپ چه میزان خسارت به همراه داشت؟
به خاطر علاقه شخصیام، تا جایی که شرایط کاری شرکت اجازه میداد، دامنه دانش و تجربیاتم را گسترده کردم. محصولی که تولید میشود که مصرفکننده زیادی دارد، چالشهایی را ایجاد میکند که پس از آن تجربیاتی به دست میآید که در محیطهای کوچکتر آن تجربه کسب نمیشود. مهم نیست در چه شرکتی فعال باشید، فرایند کارکردن در هر پروژه و شرکت به گونهای است که در ابتدا دانش و تجربهای را میطلبد که پس از تولید محصول جدید، یک سری تجربههای جدید نیز کسب میشود.
ما در آیدان چندین محصول متفاوت داشتیم که باید روی آن کار میکردیم. هر محصولی بدون توجه به اینکه در کدام شرکت رشد پیدا میکند و ساخته میشود، خودش یک تجربه جداگانه است. این دانش شاید برای محصولات بعدی به دردت بخورد. بحث این نیست که خروج از آیدان موجب پیشرفت من شده یا نه. من صرفا به چشم یک محصول به آن نگاه میکنم. در واقع از یک محصول به محصول دیگر پرداختهام. به شکل یک روندی به آن نگاه میکنم که ابتدا که کمتجربهتر بودم، به مرور زمان تجربیات بیشتری کسب میکردم. آن تجربیات را به پروژه بعدی انتقال میدادم. پس از آن میتوانستم در پروژه دیگری فعالیت کنم. این روند همیشه ادامه داشته است.
قطعا منحلشدن تاثیر منفی روی روحيه من داشته است. به هرحال 5، 6سال در مکانی زندگی و کار کردی، محصولی داشتی و رشدش را دیدی و برایت غمانگیر است که ببینی به نتیجهای که برایش متصور بودی و قطعا میتوانستی به آن برسی، از آن دور ماندهای. از لحاط فعالیت حرفهایام نه خروج از شرکت آیدان موجب شده که احساس کنم جهش زیادی داشتم از لحاظ دانش فنی و نه جلودار من بوده است برای رشد بیشتر.
بهراحتی توانستید شغل جدیدی بیابید؟
زمانی که در شرکت آیدان بودم، یک سال و نیم با استارتاپ کمدا همکاری کردم. پس از خروج از شرکت، استارتاپ تضمینشو را ایجاد کردیم که کماکان در آن نقش دارم. در حال حاضر هم در استارتاپی در ترکیه کار میکنم و تمرکز اصلیام روی آن پروژه است.
دیدگاه شما به عنوان یک برنامهنویس در مورد استارتاپهای مختلف چیست؟ امنیت شغلیتان چگونه است؟ فرق بین کار شما و دیگران چیست؟
در مورد تفاوت برنامهنویسی با سایر شغلها نظر خاصی ندارم، چون تنها در زمینه برنامهنویسی فعالیت کرده و تجربه دیگری نداشتم. در مورد مشکلات و چالشهای برنامهنویسی باید کل اکوسیستم را در نظر بگیریم. یک سری استارتاپها در زمینه تکنولوژی و نرمافزار فعالیت میکنند و برنامهنویسها هم در شرکتها مشغول میشوند. شرکتها هم چالش کمبود نیروی متخصص(مانند آنچه در آیدانگستر تجربه کردیم) دارند. از طرف دیگر کل این اکوسیستم به رشد نیاز دارد.
اگر این اتفاق بیفتد، شرکتهای جدیدی پیدا میشوند و منابع مالی پیدا میکنند. باعث میشود که برنامهنویسان بیشتری وارد بازار کار شوند. فرصت کاری برنامهنویسان حاضر نیز بیشتر ميشود. اگر استارتاپی فقط فرصت دوساله داشته باشد، نیروی مبتدی که وارد سیستم میشود، فرصتی برای رشد ندارد. اگر شرایطی فراهم شود که استارتاپها بتوانند ادامهدار کارشان را انجام دهند، عوامل محیطی و تاثیرگذار روی مجموعه اکوسیستم تسهیل شود، به رشد شرکتها و استارتاپها کمک میکند. نیروهای متخصص در آینده نیز موجب رشد بیشتر مجموعه میشوند.
استارتاپها که همیشه نمیتوانند موفق و زودبازده باشند. زمانی امنیت شغلی مورد نظرمان بیشتر میشود كه این اتفاق بیفتد. هنوز قانون مناسبی برای تسهیل و حمایت از استارتاپها وجود ندارد. به نظر من، کل سیستم استارتاپی متزلزل است. امنیت شغلی به آن معنا به ویژه در استارتاپهای نوپا بیشتر صدق میکند. بزرگترها هم با این مشکلات مواجه میشوند. مرکزگرایی هم خیلی موثر است. تمرکز بیشتر استارتاپها در تهران است. این موضوع باعث میشود پتانسیلی که در سراسر کشور وجود دارد، بالفعل نشود.
1 Comment