به نظر میرسد پیپال میخواهد با خرید iZettle جلوی جاهطلبیهای اسکوایر در خارج از مرزهای آمریکا را بگیرد. هفته گذشته خبری منتشر شد که پیپال و iZettle که به «اسکوایر اروپا» معروف است، توافق کردند که پیپال این استارتاپ سوئدی را ۲.۲ میلیارد دلار بخرد. این بزرگترین خرید پیپال تا امروز بوده است. پیپال که ۲۰ سال پیش اولین استارتاپ دنیای فینتک بود، توسط کسانی خلق شد که بعدا نشریه فوربس به آنها عنوان «پیپال مافیا» را داد. تا مدتها به شوخی میگفتند شما در سیلیکونولی بهجایی نمیرسید مگر اینکه با پیپال مافیا در ارتباط باشید. کسانی مانند پیتر تیل که امروز جزو مهمترین مشاوران فناوری کاخ سفید است و الون ماسک افسانهای در این حلقه قرار داشتند. آنها بعد از اینکه پیپال را بزرگ کردند، آن را به شرکت ایبی فروختند. نکته جالب اینجاست که ایبی آن زمان خودش سرویسی را برای پرداخت راهاندازی کرده بود و آن محصول در رقابت شدید با پیپال بود. منتها مدیران ایبی خیلی زود فهمیدند که توان رقابت با پیپال را ندارند و بهترین کار دنیا را انجام دادند: کل پیپال را از بنیانگذاران آن خریدند. پیپال مافیا حالا پولدار شده بودند و تجربه یک خروج موفق را داشتند. هرکدام از آنها با پولی که به دست آورده بودند، شروع کردند استارتاپهای خودشان را راهانداختند. شاید باور نکنید منتها مهمترین استارتاپهای سیلیکونولی که امروز دیگر به کسبوکارهای واقعی تبدیل شدهاند، توسط این حلقه درست شد و درحالتوسعه است: نامهایی مانند تسلا، یوتیوب، فیسبوک، لینکدین، یمر و … . شاید باورکردنی نباشد، منتها ایبی در سال ۲۰۰۲ پیپال را با ۱.۵ میلیارد دلار خرید.
مسیری که پیپال در فضای آنلاین شروع کرد را بعدا جک دورسی خالق توییتر در فضای فروشگاهی با اسکوایر ادامه داد. سال ۲۰۰۹ جک دورسی خیلی تصادفی و بعد از اینکه ناکامی یکی از دوستان هنرمندش در استفاده از خدمات پرداخت شرکتهای بزرگ را دید، به این فکر افتاد که روشهای دریافت پول بهصورت غیرنقدی را برای کسبوکارهای کوچک آسان کند. برای مخاطب ایرانی که عادت به دیدن پنج شش دستگاه کارتخوان شرکتهای مختلف در کنار هم دارد، یک توضیح لازم است. در دنیای امروز نه بانکها و نه شرکتهای بزرگ پرداخت مانند ویزا و مسترکارت به کسبوکارها کارتخوان نمیدهند. ارائه کارتخوان به کسبوکارها کار شرکتهایی است که بهصورت تخصصی در این زمینه فعالیت میکنند. بانکها و شرکتهای پردازنده تراکنش مثل ویزا و مسترکارت از طریق کسبوکارهای طرف سوم از کسبوکارهایی که میخواهند از خدمات پرداخت استفاده کنند، کارمزد میگیرند. گاهی اوقات این کارمزدها (حدود ۲ تا ۳ درصد مبلغ هر تراکنش) و هزینه ثابتی که از کسبوکارها گرفته میشود، دلیلی است که کسبوکارهای خرد از این ابزارها استقبال نکنند. گاهی اوقات در اروپا و آمریکا ممکن است در مغازههای کوچک این نوشته را ببینید که برای استفاده از دستگاه کارتخوان و پرداخت با کارت باید هزینهای بدهید. البته که کسبوکارهای بزرگ مشکلی با این کارمزد ندارند. منتها در ایران تمام این خدمات بهصورت رایگان ارائه میشود و هزینه آن را بانکها پرداخت میکنند که این یکی از دهها چالش جدی صنعت بانکداری و پرداخت امروز ایران است. در ابتدا که این ابزارها توسعه پیدا نکرده بود، هزینهها چندان به چشم نمیآمد و بهواسطه موضوعی با فلسفهای غلط به نام «فرهنگسازی» این روش اشتباه توجیه شد. امروز هزینه این ابزارها به حدود ۹هزار میلیارد تومان در سال رسیده است. زیاد حاشیه رفتیم! برگردیم آمریکا.
تا سال ۲۰۰۹ و قبل از خلق اسکوایر، کسبوکارها یا باید هزینههای هنگفت ابزارهای پرداخت را تحمل میکردند یا اساسا از خیر آن میگذشتند. آنهایی که از این ابزارها استفاده نمیکردند، بهصورت طبیعی بخشی از مشتریانشان که از پول نقد استفاده نمیکردند را از دست میدادند. جک دورسی با اسکوایر آغازگر دوران جدیدی در فینتک شد که هنوز ۱۰ سال از آن نگذشته است ولی ما شاهد رشد وسیع کسبوکارهای مختلفی بودیم که به بانکها و کسبوکارهای بزرگ پرداخت حمله کردند. فشاری که این استارتاپها ایجاد کردند باعث شد که بسیاری از کسبوکارهای بزرگ و بانکها به خودشان بیایند.
بعد از اسکوایر کسبوکارهای زیادی در سرتاسر دنیا با الگو گرفتن از مدل کسبوکار اسکوایر سعی کردند مسیری را بروند که آنها رفته بودند. روش کار اسکوایر اینگونه است که ابزاری کوچک (دانگل) بهصورت رایگان به شما میدهد و شما آن را به جک هدفون موبایلتان وصل میکنید و موبایل شما به یک ابزار پذیرش تبدیل میشود. این دستگاه رایگان است و به ازای هر تراکنش ۲.۷۵ درصد مبلغ تراکنش را اسکوایر برمیدارد. به عبارتی شما هزینه اولیه و هزینه ثابت ندارید و برای هر تراکنش مبلغی برای کارمزد پرداخت میکنید. این ابزار دقیقا مناسب کسبوکارهای کوچک است.
یکی از موفقترین کسبوکارهای کپیبرداری شده از اسکوایر آیزتل در سوئد بود. یک سال بعد از پیپال دو سوئدی به نامهای ژاکوب دیگییر و مگنوس نیلسون، آیزتل را در استکهلم سوئد راه انداختند. اولین اپلیکیشن آنها البته در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. اسکوایر هرچقدر که در این سالها متمرکز بر بازار بزرگ آمریکا بود آیزتل خودش را به سوئد محدود نکرد و بازارهایش را به کشورهای مختلف توسعه داد. سوئد، فنلاند، دانمارک، نروژ و هلند احتمالا در دسترسترین بازارهای آنها بودند. منتها آنها بریتانیا، آلمان، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا را هم هدف گرفتند. این هم کافی نبود و مکزیک و برزیل بازارهایی بودند که آیزتل خودش را به آنجا رساند. تعداد پذیرندههای این استارتاپ موفق سوئدی نزدیک به یک میلیون است. برای اینکه اهمیت این عدد را درک کنید خوب است بدانید که ما در ایران ۱۲ شرکت پرداخت دارای مجوز شاپرک داریم که این شرکتها با حدود ۷ میلیون دستگاه کارتخوان به نزدیک به ۲.۵ میلیون واحد صنفی خدمات تراکنش میدهند. عدد ۱۲ شرکت بزرگ ایران را مقایسه کنید با یک استارتاپی که امروز ۲.۲ میلیارد دلار نقد میارزد. باز برای مقایسه بد نیست بدانید که شرکت خدمات انفورماتیک که سهامش هم در بورس معامله میشود و تمام صورتهای مالیاش هم از طریق کدال و سامانههای بورس در دسترس همه است، چیزی نزدیک به ۷ هزار میلیارد تومان میارزد. اگر با دلار ۴۲۰۰ تومانی هم بخواهیم خدمات انفورماتیک را ارزشگذاری کنیم نهایتا با ۱.۷ میلیارد دلار میشود کل بزرگترین شرکت فناوری بورسی ایران که به چاه نفتی به نام شتاب و شاپرک متصل است را خرید! حالا این را مقایسه کنید با آیزتل!
بنابراین وقتی در یک بازار محلی به نام ایران فعالیت میکنیم اساسا مقایسه یک کار خطاست. این به معنای این نیست که عزتنفس و اعتمادبهنفس نداشته باشیم منتها دانستن واقعیت بازار کشور، یکی از مهمترین پایههای رشد است.
حالا برسیم به آخر قصه که شروع داستانی جدید در روزهای آینده است. چرا پیپال آیزتل را خرید؟ پیپال در فضای وب پیشروترین است. هرچند نتوانست در فضای موبایل آن پیشروی را با وجود رقبای گردنکلفتی مانند اپلپی و گوگلپی و سامسونگپی و استارباکس داشته باشد، ولی با ونمو تلاش کرد در بازی باقی بماند. مدتی است که به جز فضای وب و موبایل کسبوکارهای فناورانه متوجه نقطهای شدند که تا امروز چندان به آن توجه نکرده بودند: نقاط فروش در فروشگاه! برخلاف تصور هنوز بخش زیادی از تراکنشهای خرید در فروشگاههای آفلاین انجام میشود. کسبوکارهای زیادی این روزها سعی کردند نقطه فروش را متحول کنند. در دنیا یکی از پیشروترین این افراد اسامه بدیر است که با «پوینت» تلاش کرد نقطه فروش در فروشگاهها را متحول کند. پوینت یکی از رقبای جدی اسکوایر است که علاوه بر کسبوکارهای کوچک، کسبوکارهای متوسط هم مشتریاش شدهاند. پیپال به جای اینکه بخواهد چرخ را از ابتدا طراحی کند، تصمیم گرفته از پتانسیلی که آیزتل در اختیارش میگذارد، استفاده کند و بهصورت جدی وارد دنیای پرداخت در فروشگاهها بشود. علاوه بر این با داشتن این استارتاپ به سرعت به ۱۰ بازار در خارج از مرزهای آمریکا هم دسترسی پیدا میکند.
طبیعی است که مسیری که این استارتاپها در دنیا طی میکنند برای ما بهصورت کامل قابل تطبیق و پیادهسازی نیست، منتها نباید فراموش کرد که مسیرهای موفقیت در دنیا مسیرهای مشخصی است و همه کسبوکارهای مشخص مسیرهای روشنی را طی میکنند. سختی کار ماندن در این مسیر روشن است.