فینتک با کسی شوخی ندارد. اینجا قرار نیست ماجراهای هفته گذشته را باز کنیم. فقط در چند خط و برای یادآوری همین را کافی است اضافه کنم که مرکز توسعه تجارت الکترونیک نامهای زده بود به شرکت شاپرک که دیگر به هیچکدام از وبسایتهای تجاری و کسبوکاری غیردولتی که نماد اعتماد الکترونیکی ندارند، سرویس پرداخت ندهید. شاپرک هم نامهای زد به شرکتهای پرداخت و در مواردی نام برده بود که مثلا به فلان استارتاپ فینتک (پیپینگ و باهمتا و چندتای دیگر) دیگر سرویس ندهید. به همین دلیل ابتدا پیپینگ و بعد باهمتا اعلام کردند که بهصورت موقت سرویسهایشان خاموش شده است.
ما در هفتهنامه شنبه ووبسایت شنبهمگ و راه پرداخت، تمام قد از استارتاپها دفاع کردیم و آرامآرام با همراهی خوب فعالان فینتک ایران جریانی راه افتاد که با پیگیریهای خوب همین بچهها در نهایت بعد از انتشار چند بیانیه از طرف شاپرک و نماد، قرار بر این شد که فعالیت این وبسایتها به حالت عادی بازگردد تا شاید در آینده نزدیک قوانین و آییننامههای مناسب برای تعامل با این استارتاپها تدوین شود. اما تا آن روز حداقل فعلا قرار شده برخورد قهری با این کسبوکارها صورت نگیرد و این فوقالعاده است.
این پیروزی بزرگی است برای بچههایی که تقریبا دارایی همه آنها روی هم به اندازه یک ساختمان معمولی یک بانک معمولی هم نیست.
- این فینتکیها!
این روزها مدیران بانکهای بزرگ در جمعهای دوستانهشان از هم میپرسند «این فینتکیها چی میگن؟». همانگونه که تا پیش از این فناوری، صورت و سیرت بانکداری ما را تغییر داد، حالا شاهد این هستیم که ترکیب مفاهیم طراحی، تجربه کاربری، مدل کسبوکار، ارزش افزوده و فناوری باعث شده که خدمات نوینی به مردم ارائه شود. جالب اینجاست که بسیاری از بانکها تلاش کردند با هزینههای گزافی که گاهی پول خورد و خوراک یک نمایشگاه آنها به اندازه گردش مالی چندماه یکی از همین استارتاپها است، همان کاری را انجام دهند که چند بچه در کنار هم انجام میدهند. هرچند که همه هزینههایی که شده در نهایت به نفع همین بچهها بوده است. چه کسی تصور میکرد روزی دیجیکالا بتواند این چنین سبک زندگی همه ما را تغییر دهد. فقط یک نکته مهم را فراموش نکنیم و آن این است که حتی همین دیجیکالا هم گرفتار مشکلات متعدد بروکراسی است. این مشکلات در فضای مالی و بانکی بیشتر هم هست. هرگز نباید تصور کرد که فعالیت در فضای فینتک آسوده و راحت است.
- آینده فینتک روشن است
بارها از من میپرسند که راست و حسینی بگویید که کلا امیدی هست این بچهها بتوانند کاری کنند؟ این فینتکیها؟ کسانی که از من این را میپرسند مطمئنا ته وجودشان کورسوی امیدی هست اما معمولا آنقدر واقعگرا هستند که مشکلات و چالشها را ببینند و خوشخیالانه تصور نکنند که صرف اینکه چیزی در جهان به موضوعی داغ تبدیل شده، در ایران هم فراگیر میشود. معمولا به همه آنها مشکلات را صادقانه میگویم. میگویم چالشهای متعددی وجود دارد و حتما از اینکه قوانین در این حوزه روشن نیست هم میگویم. از اینکه رگلاتور هم نمیتواند بهآسانی تصمیم بگیرد. چون هم تنوع استارتاپهای فینتک زیاد است و هم تغییرات آن زیاد و هم ریسکها و مخاطرات وحشتناکی سر راه وجود دارد. ولی حتی من که خیلی خوشبین نیستم، به اینکه این جریان در سالهای آتی سبک زندگی ما را تغییر میدهد، ایمان دارم. چون من روزهایی را دیدهام که باید منت مردم را میکشیدیم که از بانکداری و پرداخت استفاده کنند. من روزهایی را دیدهام که بسیاری صحبت از فرهنگسازی برای گسترش بانکداری و پرداخت الکترونیکی میکردند. با این حال بعد از اینکه سالها بود خدمات بانکداری و پرداخت در ایران متمایل به تغییر شده بود، ناگهان از سال ۸۶ به بعد شاهد رشد اقبال مردم به بانکداری و پرداخت بودهایم. تغییرات آنقدر سریع بود که باور نمیکنیم همین ۱۰ سال پیش بود که تازه بسیاری از مردم به بانکها رفتند که برای برداشت یارانه، کارت بانکی از بانکها بگیرند؛ همین 5 سال پیش بود که مردم برای دریافت یارانه پای دستگاههای عابربانک صف میبستند که همزمان با واریز یارانه آن را برداشت کنند، چون مردم باور نداشتند که این پول برای همیشه در حساب آنها باقی میماند! در حالی که درست است که کسی میتواند بدون اجازه صاحب حساب، پول به حساب او بریزد اما مطمئنا نمیتواند بدون اجازه صاحب حساب از آن پول برداشت کند. قصه بانکداری و پرداخت الکترونیکی در ایران همیشه من را به وجد میآورد و از اینکه چگونه تغییرات به این سرعت رخ داد که برای ما بعد از اندک زمانی به یک چیز عادی تبدیل شده، حسابی هیجانانگیز است.
- فینتک ایران حرف برای گفتن دارد
حالا یکی دو سالی هست که فینتکها آمدهاند، فینتکها در بین همه استارتاپها اهمیت زیادی دارند؛ به همین دلیل است که ما در هفتهنامه شنبه بهصورت تخصصی در یک صفحه و هرهفته فقط به فینتکها میپردازیم. فینتکها ابعاد ناشناخته زیادی دارند و حتی کسبوکارها، رگلاتور و قانونگذاران هم نمیتوانند مدعی باشند که همه ابعاد آن را میشناسند. در ماهها و سالهای آینده باید شیوههای شناختمان را تغییر دهیم و با تسلط بر روشهای نوین یادگیری به این بیندیشیم که چگونه میتوانیم به سرعت، خودمان را با تغییرات وفق بدهیم. تغییر بسیار زیاد شده است و مدیریت کردن آن کار هیچ کس نیست. تنها راه این است که منطق تغییر را درک کنیم و زودتر از تغییر در نقطه پایان قرار بگیریم.
همین الان بانک مرکزی ژاپن و تایلند و کشورهای دیگر استارتاپهای فینتک را دعوت کردهاند تا با هم بنشینند و قوانین را وضع کنند. زمان آن گذشته که پشت درهای بسته بنشینیم و برای تغییر تصمیم بگیریم. بنابراین هم فینتکیها و هم دولتیها باید شروع کنیم به حرف زدن با هم؛ بدون واسطه. ما باید با هم تعامل کنیم. باید با مردم سخن بگوییم. باید از تغییر صحبت کنیم. از اینکه دگرگونی شروع شده است. شاید اگر نتوانیم از امروز استفاده کنیم، فردا دیر باشد و مجبور باشیم مرزهای کشورمان را به روی دیگران باز کنیم تا از خدمات آنها استفاده کنیم. ما در ایران یکی از بهترین سیستمهای پرداخت در سطح جهان را داریم. درست است که به دلیل تحریمها نتوانستیم با دنیا تعامل برقرار کنیم اما در سالهای گذشته چنان رشد و پیشرفتی در سیستمهای پرداخت داشتیم که همین امروز از کشورهایی مانند ترکیه و هند و بقیه جلوتریم؛ فقط چون نتوانستیم با دنیا تعامل کنیم، دچار چالشهایی در ارتباط بینالمللی هستیم، وگرنه چیزی کم نداریم؛ فینتکیها هم همین. بگذاریم این بچهها رشد کنند. مطمئنا سود آن به همه خواهد رسید؛ حتی آنهایی که این روزها فقط مخالفت میکنند.
- نشانههای خوبی که میبینیم
هفته گذشته تصویر زیبایی در شبکههای اجتماعی منتشر شد. دور یک میز ناصر حکیمی (شناختهشدهترین چهره فناوری بانک مرکزی)، محمد گرکانینژاد (چهره شناختهشده تجارت الکترونیک سمت دولت و رئیس سابق مرکز توسعه تجارت الکترونیکی) نشسته بودند روبهروی شهرام شریف (روزنامهنگار قدیمی فناوری اطلاعات)، میلاد جهاندار (باهمتا) و سعید مشهدی (پیپینگ) و با هم صحبت میکردند؛ این اتفاق بزرگی است. بماند که برخی از دوستان شروع کردند به تحلیل زبان بدنها و بهتر است بگذریم از این بحثها. این تصویر در کنار آن تصویر دلخراش فرو کردن چاقو در درون یک کارتخوان، خوب و بد جامعه ایرانی در یک هفته را همزمان به تصویر کشید. هم آن تصویر بد را داریم و هم این تصویر خوب را؛ امیدوار باشیم… گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید.