چه در یک گروه ورزشی باشید و چه در یک گروه کاری یا خانوادگی، کار تیمی بخش جداییناپذیری از زندگی امروز ماست. از صبح پس از بیدار شدن از خواب، تا شب هنگام به خواب رفتن، با افراد مختلفی در تعامل هستیم.
اما این تعامل با افرادی که با آنها گروهی را تشکیل میدهیم و با آنها کار گروهی میکنیم، معنای متفاوتی پیدا میکند. وقتی گروهی را برای همکاری انتخاب میکنیم، باید با بخشی از خواستههای خودمان به عنوان یک فرد خداحافظی کنیم.
در واقع یکی از بزرگترین شرایط کار گروهی، نگاه به اهداف جمعی و گذشت از اهداف فردی است. شاید یکی از دلایل اینکه اغلب ما در کار گروهی موفق نیستیم، همین تفاوت اهداف و سلایق باشد. شاید هم اهدافمان خوب تعریف نشده باشد که نمیتوانیم به درستی کار گروهی را پیش ببریم.
اینها تنها تعدادی از فرضیههایی است که میتوان برای کاهش اثربخشی کار تیمی مطرح کرد. در این مقاله قصد داریم نگاهی دقیقتر به این دلایل بیندازیم تا متوجه شویم دقیقا چه اتفاقی میافتد که گاهی کارهای تیمی کمتر از کار فردی موفق است.
زمان
در همین ابتدای کار باید بگوییم اگر میخواهید نگاه درستی به کار تیمی داشته باشید، تیمتان را مانند یک گروه ورزشی ببینید. به عنوان مثال، یک تیم فوتبال. چرا این را میگوییم؟ چون اولا برای اولین بار اصطلاح تیم و کار تیمی از حوزه ورزش وارد مدیریت شد و دوم اینکه تیمهای ورزشی برای ما ملموسترند و میتوانیم خطاها و پیشرفتهای آنها را از بالا ببینیم.
حالا تیمی را تصور کنید که در آن همه بازیکنان میخواهند اولین نفری باشند که توپ را به دست میآورند. یا همگی با هم و بدون هیچ ترتیبی حمله میکنند. با این مثال دقیقا متوجه اهمیت زمان در کار تیمی خواهید شد.
تیمی که زمانبندی درست را رعایت نکند، بهمراتب خطرناکتر از فردی است که زمانبندی دارد. هر یک از اعضای تیم باید دقیق و با جزئیات بدانند که چه نقشی در تیم دارند و در چه بازهای باید فعالیتشان را آغاز کنند.
چه کسی اول از همه ایدهپردازی میکند؟ وظیفه پیادهکردن ایده او با چه کسانی است؟ برای این ایده چه تیمی تولید محتوا میکند؟ چه کسی محتوا را منتشر میکند؟ و… سوالاتی از این دست به شما کمک میکند تا درک مرحلهای نسبت به پروژهای که انجام میدهید، داشته باشید.
تمرین پیشنهادی: یکی از کارهایی را که به عنوان هدف تیم مشخص کردهاید، در نظر بگیرید، آن را مرحله به مرحله تقسیم کنید و برای هر مرحله فرد یا افرادی را انتخاب کنید که کاری را انجام بدهند. هر چه مرحلهها خردتر باشند، موفقتر خواهید بود. حالا دوباره به مراحل مختلف نگاه کنید. در حال حاضر چقدر درست عمل کردهاید؟
حرف بزنید
اینبار گروه ورزشی را فراموش کنید. اجازه بدهید اینبار به سراغ یک گروه عاطفی برویم. به عنوان مثال پدر و مادر یک خانواده چهارنفره. به نظر شما بارزترین ویژگی که موجب انسجام گروه آنها میشود چیست؟ مهربانی؟ صبوری؟ گذشت؟
همه اینها هست. اما آنچه یک گروه را بیش از هر چیز در کنار یکدیگر نگه میدارد، میزان شناخت آنها از همدیگر است. باور کنید یا نه، تا وقتی که با یکدیگر حرف نزنیم، نمیتوانیم فکر یکدیگر را بخوانیم.
درصد زیادی از سوءتفاهمها چه در محیط کار و چه در زندگی در اثر همین صحبتنکردن شکل میگیرد. به عنوان فردی که در یک تیم مشغول است، موظفید که افکارتان را با رعایت جوانب لازم اما در محیطی آزاد به زبان آورید.
تمرین پیشنهادی: در طول ماه چند بار با تیمتان جلسه میگذارید؟ در جلسهها چقدر به همه اجازه صحبت میدهید؟ یکی از راههای مناسب برای ارتباطگرفتن با افراد و بیشتر صحبتکردن با آنها، گپزدن درباره مسائل روزمره است. ابتدا درباره یک موضوع روزمره صحبت کنید و همراستا شوید، به مرور میتوانید موضوعات جدیتری را انتخاب کنید.
خوب گوش کنید
این مورد از موردهای قبل بهمراتب سختتر است. شاید بتوانید خوب حرف بزنید، اما گوشدادن واقعا کار آسانی نیست. منظورمان از گوشدادن این نیست که هیچ چیز نگویید یا اجازه بدهید طرف مقابل حرف بزند؛ بلکه گوشدادن موثر به این معناست که تمرین کنید در هنگام شنیدن حرفهای طرف مقابل، حتی در ذهنتان هیچ قضاوتی نداشته باشید. اجازه دهید افراد آزادانه صحبت کنند. اگر شما را نقد میکنند، ناراحت نشوید و همچنین تمجیدهای آنها بیش از حد خوشحالتان نکند.
تمرین پیشنهادی: در طول روز زمانی را مشخص کنید. در این زمان چشمهایتان را ببندید و تنها به صداهای اطراف گوش کنید. چند صدا را تشخیص میدهید؟ هر روز سعی کنید روی صداهای بیشتری تمرکز کرده و آنها را پیدا کنید. با این تمرین به مرور زمان برای شنیدن موثرتر آماده خواهید بود.
[bs-quote quote=”وقتی گروهی را برای همکاری انتخاب میکنیم، باید با بخشی از خواستههای خود به عنوان یک فرد خداحافظی کنیم. در واقع یکی از بزرگترین شرایط کار گروهی، نگاه به اهداف جمعی و گذشت از اهداف فردی است” style=”style-8″ align=”left”][/bs-quote]
هر کسی سر جای خود
شاید همه ما در ذهنمان بدانیم که هرکسی تواناییهایی دارد. بعضی افراد درونگرا، بعضی برونگرا، بعضی ایدهپرداز، بعضی عملگرا و … هستند، اما گاهی وقتی پای کار عملی در میان باشد، همه چیز را از یاد میبریم.
به عنوان مثال، ممکن است از یک نفر بخواهیم که چندکار متفاوت انجام دهد یا انتظار داشته باشیم که فردی در دورههایی هیچ کاری نکند. تمام اینها نشانههایی از این موضوع است که وظایف بهدرستی به افراد شناسانده نشده است.
یادتان باشد یک تیم موفق مانند یک ساعت است. هر یک از افراد مانند یکی از چرخدندهها عمل میکند. کافی است تا وظیفه خود را هر چند کوچک، بهتر بشناسد. در این صورت کل مجموعه درست کار خواهد کرد.
تمرین پیشنهادی: برای شناخت تیپهای مختلف افراد در کار تیمی زمان بگذارید. یکی از چیزهایی که کمکتان خواهد کرد، مطالعه تحقیقات مردیت بلبین در حوزه نقشهای تیمی است.
با کمک این موارد و اصلاح آنها، میتوان تا حدود زیادی در کار تیمی موفق بود. به یاد داشته باشید که برای عملیکردن تکتک آنها به تمرین و گذشت زمان نیاز است و نمیتوان آنها را یکشبه به دست آورد.