هفتهپیش تیم شنبه مسئولیت اجرای همایش ایران نوآفرین ۹۸ را برعهده داشت؛ طرحی که قرار است زیرساختهای لازم را برای توسعه استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان و تیمها بهوجود بیاورد تا بتوانند در محیطی مناسب، رشد و نمو داشته باشند.
از مجموعه دولت امیر ناظمی و وزیر ارتباطات بهعنوان میزبان و اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور بهعنوان تنها میهمان دولتی سخن گفتند. در این همایش دولتی ۱۱نفر از فعالان استارتاپی روی سن رفتند. پیش از برگزاری، جلسات متعددی در مورد محتوا، انتخاب افراد و نحوه ارائهها داشتیم.
یک روز مانده به مراسم تیم شنبه همراه با مجموعه برگزارکننده به جلسهای دعوت شدیم، با همکارم وسط جلسه رسیدیم. نمیدانستم شخصی که جلسه را مدیریت میکند و حرف میزند، چه کسی است. فهرست برنامه را نگاه کرد و گفت دکتر ناظمی نمیتواند ۱۵ دقیقه سخنرانی کند فقط ۵دقیقه، آقای وزیر هم نمیتوانند ۱۵ دقیقه سخنرانی کنند چون تایم سخنرانیشان باید کمتر از معاون اول رئیس جمهور باشد، فقط ۱۰ دقیقه.
میخواستیم ۷ تا ۸ نفر از استارتاپیها مقابل معاون رئیس جمهور هر کدام ۱۵ دقیقه ارائه داشته باشند. ایشان فرمودند فقط ۳ نفر و هرکدام ۵ دقیقه و اجازه هم ندارند تکتک بیایند و…. در طول جلسه همه تلاشم این بود بفهمم این مرد پرقدرت و با اتوریته کیست؟
برایم جالب بود بدانم او کیست که این همه قدرت دارد و میتواند بگوید وزیر یا دیگران چقدر باید حرف بزنند و چه نباید بکنند… بماند. در همان جلسه مدیر سالن دولتی مسئولیت اجاره ۵ هدمیک (میکروفون دهنی بیسیم) را برعهده گرفت. قرار شد به جای مسئول صوت که به مرخصی رفته، فردی را هم بیاورند! فردای آنروز چند ساعت مانده به مراسم خبر دادند که مدیر سالن فرموده هدمیک نیاز نیست و با همان میکروفون بیسیم اجرا میشود.
این در حالی بود که بعضی سخنرانان و شخص وزیر قرار بود به روش برنامههای تد اجرا داشته باشند. توجیه ایشان و زمان دستیابی به میکروفونها به ظهر کشیده شد که دیگر امکان تست نبود. مراسم شروع شد، میکروفونها قطع و وصل میشدند. فردی که برای کار صوت آورده بودند، جای سوراخ و کابلکشی خروجی و ورودیها را نمیدانست. اوج تراژدی زمانی بود که وسط ارائه تدگونه و عالی آذری جهرمی که همه را تحت تاثیر قرار داده بود، هدمیک خراب شد، وزیر سخنانش را با میکروفون دستی ادامه داد.
وقتی امیر ناظمی، رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران ارائهاش از ۵ دقیقه گذشت، آن فرد مقتدر آمد خیلی آرام و متین گفت «یا برید دکتر ناظمی رو بیارید پایین یا میاریمش پایین». فشارها به سیاوش صفاریان، مجری برنامه برای رفتن روی سن و قطعکردن سخنرانی بیثمر بود.
نوبت به اجرای مجید حسینینژاد رسید. طبق روال اجراهایش از روی سن رفت به سمت معاون اول رئیس جمهور. شتابزده آمدند و گفتند به ایشان بگویید سریع بروند بالا، گفتیم نمیشود، این مدل ارائه است. گفتند «یعنی چی، مگه بچهبازیه، بگید بره بالا».
مجید بالا نرفت. این همه داستان نبود. قرار بود ۵ استارتاپی همزمان با هم در گوشهای از سن روی صندلیهایشان مستقر شوند و من بهعنوان مدیر برنامه از آنها بخواهم ارائهشان را انجام دهند. آن فرد با اتوریته گفت امکان ندارد این اجازه را بدهد و پیشنهادشان این بود مدیران استارتاپها یک گوشهای بنشینند و مجری یکییکی صدا کند و بروند پشت تریبون سخنرانی کنند هر کدام ۵ دقیقه. با وساطت صاحب برنامه دکتر ناظمی اجازهدادند در منتهیالیه سن، مدیران استارتاپهای بزرگ یا موفق را گوشهای بنشانیم که در دید مستقیم معاون محترم اول رئیس جمهور نباشند.
قبل از حضور معاون اول رئیس جمهور، مرد با اتوریته دستمالها را خودش مرتب تا کرد و در بشقاب معاون اول گذاشت. لوگوی بطری آب معدنی چکشده را کند و گذاشت روی میز. در همه این لحظات به این میاندیشیدم دنیای ما و مسئولان دولتی و کارمندان دولت فاصلهاش زمین تا آسمان است.
آن شخص که تداعی انسان فوققدرت را برایم داشت، یقینا در منزل و نزد اقوام، مردی مهربان، شریف و آرام است. آنچه او را تبدیل به چنین آدمی میکرد، قوانین و آییننامههای بوروکراتیک و دستوپاگیر و قدیمی بود که به گفته مجید حسینینژاد میتواند یک انسان را قاچاقچی یا کارآفرین و… کند.
اگرچه حرفهای بچههای استارتاپی درایران نوآفرین ۹۸ تاثیر بسیاری روی معاون اول رئیس جمهور و مدیران دولتی گذاشت و کاملا محسوس بود، حتی خودشان به این موضوع اذعان کردند که برای اولینبار با چنین جمعی مواجه میشوند.
به غیر از تجربه خوب کارکردن با تیم جهرمی و سازمان فناوری اطلاعات ایران، این تجربه از جهاتی برایم تجربه دردناکی بود. اینکه ساختارهای دولتی در ایران بهشدت منجمد، غیرقابلانعطاف و واپسگرایانه است؛ ساختارهایی که مردان توسعه گرا و تکنوکرات دولتی زندانی آن هستند!
زیرساختهای فنی را میشود با پول درست کرد اما تغییر و بازسازی زیرساختهای فکری بدنه جامعه و دولتیها زمانبر خواهد بود. بگذارید اعتراف کنم خیلی خوشبین بودم به تغییرات، بیتعارف و بیتکلف میگویم ما تازه در ابتدای یک راه طولانی و سخت قرار داریم و باید مثل کرگدن پوستکلفت و جانسخت باشیم. نمیگویم ناامید شدهام اما در نهایت امیدواری، پیشبینی اینکه در مسیر این تغییر دوام خواهیم آورد، سخت است.
حرف آخر
واسپاری هر بخشی از مسئولیت، نظارت و ساخت اکوسیستم با توجه به ساختارهای منجمد دولتی یا نهادهای عمومی اشتباه محض است. چه دولت، چه شهرداری، چه نظارت بر تاکسیهای آنلاین باشد، چه نظارت بر رسانههای دیجیتال، یا فروشگاههای اینترنتی و…
وقتی از دولت یا یک نهاد عمومی حرف میزنیم، منظور آدمها نیستند؛ ساختار بیماری است که آدمها مجری اجرای آییننامههای منسوخشده آن هستند. اکوسیستمهای دولتساخته با رفتن دولتها فرو میریزند یا مضمحل میشوند. اکوسیستم کارآفرینی فقط باید توسط کارآفرینان بخش خصوصی ساخته شود.
قبلا بر این باور بودم و بودیم که دولت فقط باید قوانین و زیرساختها را مهیا کند اما حالا حرفم را تصحیح میکنم و میگویم تنها کمکی که از دولت میتوان خواست، این است: اکوسیستم را رها کنید، به جای اکوسیستم بچسبید به دولتیها و نهادهای عمومی با تفکر دولتی.
اگر میخواهید استارتاپها موفق شوند، در همه سازمانهای دولتی نهضت آشنایی با اقتصاد دیجیتال و استارتاپها راه بیندازید. تا آنها تغییر نکنند، آییننامهها و قوانین تغییر نخواهد کرد. ما این سمت کارمان را میکنیم، نگران ما نباشید. کدام استارتاپ موفق دنیا از نبودن وام و تسهیلات دولتی مرده.
شما بروید به داخل بدنه دولتیها و تغییر را از آنجا شروع کنید. همه پولهای دولت را به جای ساخت اکوسیستم و حمایت از شکلگیری استارتاپها، دانشبنیانها، صنایع خلاق و نوآفرینها خرج خود دولتیها کنید تا بدانند و فهم کنند استارتاپ چیست، اقتصاد دیجیتال، نوآوری به چه دردی میخورد و پلتفرمها چگونه کار میکنند.
انسان استارتاپی چه مختصات و ویژگیهایی دارد؟ مگر میشود همه مدیران شرکتهای بزرگ استارتاپی که در جلسات دولتمردان از آنها به عنوان کارآفرین برتر تقدیر میشود، با قید وثیقه و کفالت آزاد باشند! یک جای کار اشکال دارد، نمیگویم ما استارتاپیها بدون خطاییم و مخالف هرگونه نظارت قانونی هستیم، زندگی و کار ما در مسیر یک تجربه بیپایان است. اما چه کسی میخواهد بر ما نظارت کند؛ کسی که هنوز نمیداند …. «صدای من میاد؟»، «صدا قطع شده»….
1 Comment