چند روز قبل تپ۳۰ سفارش رپورتاژی را به تلویزیون میدهد که در بخش خبری شبکه پنج سیما پخش میشود؛ در این گزارش، تپ۳۰ یک روایت از خودش برای مخاطب تعریف میکند؛ روایتی با مولفهها و کلیدواژههای:
سه جوان از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، تپ۳۰ را بنیان گذاشتهاند؛ کسبوکار موفقی دارند؛ هم مشتری راضی است و هم راننده؛ شرکتشان دانشبنیان است؛ برای اولینبار در ایران، ما این اپلکیشن را ساختیم؛ برترینهای دنیا در تپ۳۰ کار میکنند؛ اولین نرمافزار کاملا ایرانی متعلق به ماست؛ کیفیت، امنیت، راحتی، خلاقیت و نوآوری و تأکید بر تیمورک؛ درآمدزایی خیلی خوب؛ دهها هزار راننده اضافه خواهیم کرد؛ با تپ۳۰ هر راننده با ۲۵ روز کاری و ۱۰ ساعت کار در روز، میتواند ۶ میلیون درآمد کسب کند؛ در پنج تا ۱۰ سال آینده، حملونقل در تهران را بهکلی متحول خواهیم کرد!
این روایتی است که تپ۳۰ برای میلیونها مخاطب تلویزیونی روایت میکند. روایتی که براساس تئوری روایت، اگر با برنامه هدفمند به روایت قالب تبدیل شود، افکار عمومی آن را باور خواهند کرد و تغییر آن سخت است؛ مگر به روش خاصی که از حوصله این نوشتار خارج است.
حالا در این میان جمعی از فعالان اکوسیستم استارتاپی ایران و کارکنان اسنپ، بهحق از این رپورتاژآگهی اظهار ناراحتی کرده و حتی برخی محتویات آن را دروغ و قسمتی از بخشهای آن را توهین به فعالان این حوزه میدانند. صفاتی مثل اولین، بهترین و موارد دیگر که مدیران تپ۳۰ نیز به آن آگاهند.
اما از منظر تئوری روایت، آنچه در مورد تپ۳۰ واقعیت و حقیقت است، همین گزارش تلویزیونی است و نه آنچه منتقدین یا حتی اسنپ میگویند؛ چراکه این شرکت برای خودش روایتسازی کرده و مردم هم آن را باور خواهند کرد و این شیوه برندینگ است. در گذشته اگر کارشناسان بر این باور بودند که روایت بخشی از برند است، حال معتقدند روایت، همه برند است. برای همین در بیلبوردها نوشته میشود «داستانت را بگو»؛ شاید بگویید داستان، ترکیبی از خیال و واقعیت است اما از نظر پل ریکور، داستان شما همان حقیقت و واقعیت است و واقعیت دیگری وجود ندارد.
صرف نظر از نادرستی یا درستی یا اخلاقی بودن یا نبودن اینگونه تبلیغات که در این رپورتاژ بهکار گرفته شده است، باید باور کنیم روزهای هیجانی را در اکوسیستم استارتاپی ایران پیش رو داریم؛ هیجانی که نویدبخش اتفاقات خوب و خوشحالکننده است؛ یعنی رقابتی که منجر به بزرگ شدن این مارکت خواهد شد و همه از آن سهم خواهند برد. البته هیجانی که باید همه بکوشیم بهجای تخریب، منتج به رقابت سالم شود. البته با لحاظ واقعیات بیزینسی که گاه بیرحم و گاه غیراخلاقی هم هست.
در این میان سهم برندی از بازار بیشتر است که اولا مبتنی بر نیاز و رضایت شکل بگیرد و عمل کند و ثانیا بهجای حرکت سلبی و اثبات اینکه رقیب من دروغ میگوید، به برندینگ و ساخت و طراحی اجزای روایت برند خود بیندیشد.
حسن ختام
«برتراند راسل» نظریه معروفی دارد که میگوید: «قدرت، تولید نتایج مورد نظر است.» شما وقتی قدرتمند خواهید بود که نتایج مورد نظر را از طریق روایت کردن بهدست بیاورید و این کار از طریق مدیوم رسانه امکانپذیر است و رسانه هم دیگر صرفا آگهی نیست، بلکه کانتنت و روایت است. البته این مدیوم میتواند تلویزیون باشد یا تبلیغات آنلاین یا نشریات چاپی تخصصی که بودن در آنها به برندینگ و روایتسازی میانجامد؛ چراکه این رسانهها هستند که از طریق روایت و داستانگویی، افکار عمومی را میسازند.
پنج سال بعد؛ سوال از افکار عمومی: اولین اپ کاملا ایرانی که توسط دانشجویان کشورمان برای تاکسییاب آنلاین نوشته شد، چه نام دارد؟…