هفته پیش مهران مدیری از شرکتکنندگان در برنامهاش پرسید چه آرزوهایی دارید. اینها را شنید: ماشین، خانه، ویلا، پول… و بعد مدیری با تعجب گفت چرا همه آرزوها یتان پول، ماشین و خانه است! پاسخ، بالا انداختن شانههایی بود که زیر بار مشکلات، آرزوهایشان اینچنین شده بود.
در آن لحظه بیآنکه فکری کنم به یاد سخنرانی تاریخی مارک زاکربرگ افتادم. الهامبخشترین جمله در شروع سخنرانی این بود «همه ما باید در زندگیمان یک هدف داشته باشیم …خلق دنیایی که در آن هر کس، یک رؤیا و یک هدف داشته باشد».
زاکربرگ که روزگاری بهخاطر توسعه فیسبوک مجبور به ترک تحصیل شد، آمده بود بعد از موفقیت بزرگش مدال افتخاردانشگاه هاروارد را دریافت کند. در این سخنرانی گفت: ما چطور میتوانیم این هدف را پیدا کنیم؟ زاکربرگ در سخنرانیاش سه راه را توصیه کرد «پذیرفتن پروژههای بزرگ با مفهوم».
به بیان زاکربرگ، این پروژهها شامل تغییرات آبوهوا، درمان بیماریها و بهبود آموزش و شناخت بود. «تعریف جدیدی از برابری و مساوات، که به هرکسی این حق و آزادی را بدهد که بتواند رؤیا و هدفش را دنبال کند.» در این بخش پیشنهاد زاکربرگ پیگیری ایدههایی نظیر درآمد پایهای جهانی بود و دیگر اینکه «ساخت و توسعه جامعه».
روزی که زاکربرگ در خوابگاه هاروارد در اندیشه بهوجود آوردن فیسبوک بود، به این نمیاندیشید چیزی بسازد که به واسطه آن ثروتمند شود، ویلا بخرد، ماشین آخرین مدل سوار شود و پولش را بگذارد دربانک تا بهرهاش بالا برود و… او برای ارتباط با دوستش دچار مشکل بود و میخواست برای این موضوع راهحلی پیدا کند؛
راهحلی که مورد استقبال هماتاقی بعد هم خوابگاهی و پس هم خوابگاههای دیگر ایالتها شد و در نهایت مجبور به ترک تحصیل و رها کردن هاروارد شد تا در سیلیکونولی فیسبوک را تجاریسازی کند. وقتی زاکربرگ موفق به خلق ارزش شد، به تبع آن میلیاردها دلار ثروت به سمتش سرازیر شد؛
آنقدر که برخلاف دیگر ثروتمندان که بخشی از آن را برای بعد از مرگ می گذارند (وقتی دیگر دستشان از دنیا کوتاه است). در اوج شهرت و جوانی ۹۹ درصد از فیسبوک را برای پیشرفت انسانها و برای انجام امور خیریه بخشید. این مقدار از سهام فیسبوک ۲سال پیش ارزشی در حدود ۴۵ میلیارد دلار داشت. با رشد خیرهکننده فیسبوک اصلا عجیب نیست که در آینده او ۹۹درصد سهام یک درصدش را نیز ببخشد.
اینکه نیازهای اولیه یک نسل تبدیل به آرزویشان شود، اگر نگویم فاجعه است، اما آینده خوشایندی را نمیشود برای این آب و خاک متصور شد. اگر آرزوها ی این نسل را که در برنامه مهران مدیری شنیدیم پول، ماشین و خانه را با این سخن زاکربرگ تعمیم دهیم، «خلق دنیایی که در آن هر کس، یک رؤیا و یک هدف داشته باشد»، نتیجهاش همین میشود که امروز میبینیم.
هزاران خانه خالی و پول انبوه خفته در بخش مسکن و هدررفت سرمایههای مملکت در حالی که کارآفرینان جوان برای خلق ارزش و ثروت لنگ سرمایهای اندک هستند! نمیخواهم روی دلایل و مقصران این مرگ آرزوها بایستم.
به جای منفیبافی و موعظه براین باورم که نسل استارتاپی ایران میتواند کمک کند آرزوهای جوانان این مملکت قد بکشند. برای اینکار باید از خودمان شروع کنیم، چراکه تفکر استارتاپی مبتنی برخلق ارزش است. در بوم کسبوکار استارتاپی جایی برای هدفگذاریهای مثل من میخواهم پولدار شوم، ماشین گرانقیمت و ویلا… بخرم، وجود ندارد.
سوال اصلی در شروع یک استارتاپ این است که چه ارزشی می خواهیم خلق کنیم اینکه ما میخواهیم چه مشکلی از مشکلات مردم را حل کنیم. چه گنجی بدهیم و چه رنج و آلامی را بکاهیم؟ این متعالیترین بیزینسمدلی است که در اقتصاد میتوان یافت؛
مدل اقتصادی که پیوند مستقیم بین بازار و مسئولیت اجتماعی در آن دیده میشود. هزاران جوان استارتاپی در ایران مشغول به کار هستند. همهمان مشکلات مالی داریم. ما هم دوست داریم ماشین و خانه خوب و رفاه مناسب برای خانوادهمان فراهم کنیم اما میدانیم برای موفقیت ابتدا باید خلق ارزش کرد.
آرزوی خلق ارزش یعنی همه آنهایی که زاکربرگ در بالا گفت و همه آنهایی که نگفت و ما متناسب با مشکلات مردم، فرهنگ و آیین و رسوم خودمان میتوانیم آنها را تبدیل به ارزش و سپس ثروت کنیم. آرزوی من جوان استارتاپی کاهش آلودگی هوا و ترافیک است. در شهرهایی که کودکان و پدران و مادران پیرمان سخت نفس میکشند؛ نفسیکشنده.
برای این کار خلق ارزش تاکسی آنلاین، فروشگاه آنلاین، خدمات آنلاین و…است. آرزوی من استارتاپی سهلکردن زندگی و برداشتن بار گرانی است که قد پدرهایمان را خمیده و تاول را بر دستان مادران سرپرست خانوارمان نشانده؛
راه انداختن استارتاپهایی که کالا و خدمات را بیواسطه و مستقیم و ارزان به دست مردم میرسانند و دلالها و واسطهها را حذف میکنند. کاهش قیمت خدمات و کالا با شفافسازی میتواند این رنج و آلام را کاهش دهد. ما هر روز در شرکتهای استارتاپیمان اگرچه بیزینس میکنیم و ثروت به دست میآوریم کار ما آفریدن آرزوها ی بزرگ و خلق ارزش و توسعه سریع و همگانی است.
سخن آخر:
آنچه میتواند هر استارتاپی و سرمایهگذاری را تهدید کند، تقلیلدادن آرزوها ی بزرگ به سود و زیان مقطعی و نیازهای روزمره است. صبور باشیم و به توسعه بازار در کل کشور و به توسعه مرزهای جغرافیای استارتاپی در فرامرزها بیندیشیم. امروز بزرگترین خلق ارزش توسط ما بلندبلند فکرکردن است. بیایید بالا بلند آرزو کنیم. دست جوانان این مملکت را بگیریم و آرزوهایشان را از زمین بلند کنیم.