در سریال «Prison Break» الکساندر ماهون مأمور افبیآی مأمور میشود تا مایکل اسکافیلد و برادرش را که به دنبال سرنگونی رئیسجمهور هستند، متوقف سازد. در صحنهای مایکل اسکافیلد و الکساندر ماهون در مکانی محبوس میشوند. ماهون به اسکافیلد پیشنهاد میدهد که هر کدام رازمگویی از زندگیشان را بازگو کنند؛ رازهایی که در ادامه باعث شناخت طرفین از هم میشود.ما هم در قراری نانوشته با عدهای از استارتاپیهای قدیمی قرار گذاشتهایم رازهای مگویی را با اکوسیستم در میان بگذاریم.
هفته پیش رضا زرنوخی، رئیس انجمن ویسی و مدیرعامل صندوق توسعه تکنولوژی ایران در حاشیه یلدای استارتاپی به اصطلاح قدیمیها این چراغ را روشن کرد و در گفتوگو با بچههای شنوتو اشاره کوتاهی داشت به اشتباهاتشان بهخاطر اگزیت زودهنگام از کافهبازار (امیدواریم به زودی در گفتوگویی تفصیلی با رضا زرنوخی به این اگزیت سرنوشتساز بپردازیم). اما امروز مسعود طباطبایی دومین کسی است که راز شکستش در بایکس را با ما در میان گذاشته است.
از ابتدای تاسیس هفتهنامه برای انتخاب شخصیتهایی که عکسشان روی جلد شنبه میرود، مولفههایی تعریف کردهایم. یکی از این شاخصها پایداری و موفقیت یک استارتاپ است؛ استارتاپی که پیشبینی کنیم، شکست نخواهد خورد.
ابتدای سال ۹۵ زمانی که سراغ بایکس و مسعود طباطبایی رفتیم، یک میلیون دلار جذب سرمایه کرده و استارتاپی موفق بود. اما بعد از گذشت نزدیک به یکسال ورق برگشت. پیشبینی ما هم درست از آب درنیامد. همانطور که همه پیشبینیهای مسعود نقش برآب شد.
بایکس شکست خورد و مسعود شرکتش را برای همیشه تعطیل کرد. به تعبیر وینستون چرچیل «موفقیت توانایی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن شور و حرارت است.» آنچه باعث شد مسعود ققنوسوار در این اکوسیستم بماند، همین توانایی و از دستندادن شور و حرارت بود. او حالا بهعنوان مدیری موفق در هلدینگ توشا (مالک علیبابا، جاباما، زورق و…) بهعنوان مدیرعامل جاباما و سهامدار توشا فعالیت میکند.
به باور نویسنده حالا که مسعود طباطبایی پذیرفته تا تجربه شکستش را با همه ما به اشتراک بگذارد، به این معناست که شکست را کاملا پذیرفته است؛ پذیرشی که برای او موفقیتهای فعلی و آینده را رقم خواهد زد. اما عده بسیاری در این اکوسیستم شبانهروز فعالیت میکنند ولی حاضر به پذیرش شکستشان نیستند و همین مسئله باعث شده روزبهروز در درهای عمیقتر فرو بروند.
شکست زمانی از ما جدا میشود که آن را بپذیریم و معجزه زمانی اتفاق میافتد که شکست را باور کنیم. از تقدیس شکست رویگردانیم اما بر این باوریم به همان اندازهای که به تجربه موفقیت نیازمندیم، باید از شکستها حرف بزنیم و باخبر باشیم.
دوست داشتم مثل مواجهه مایکل اسکافیلد و الکساندر ماهون در احترام به مسعود طباطبایی و در پاسخ به این شهامتش راز مگویی از تجربه شکستام را بازگو کنم. اشتباه کردهام اما هنوز اشتباهی که منجر به شکست بشود، ندارم تا پیشکش مسعود کنم.
برای همین از همه شما صاحبان استارتاپهای بزرگ و کوچک دعوت میکنم مثل من بارها مصاحبه مسعود طباطبایی مدیرعامل پیشین بایکس را بخوانید و برای احترام به او و ایجاد این سنت حسنه «بازگو کردن تجربه شکست» تجربه شکستتان را با فعالان اکوسیستم به خصوص با جوانان به اشتراک بگذارید.
در این شماره با رخصت از محمدرضا محسنی بنیانگذار پیک برتر، مجید حسینینژاد بنیانگذار علی بابا و شایان شلیله بنیانگذار اینتورک بخشی از تجربه شکست آنان را که پیشتر در شنبه منتشر شده بود، بازنشر میکنیم تا این سنت حسنه از امروز در این جریده بیش از قبل جاری و ساری شود.
حرف آخر:
در بیزینس سنتی وقتی گفته میشود فلانی شکست خورده، سعی میشود از آن شخص دوری و همکاری جدید شکل نگیرد، چرا که به قول معروف «اگر میتوانست بیزینس خودش را نجات میداد.» مدیرعامل علیبابا با علم به اینکه میداند مسعود با تصمیمات اشتباه بیزینسش، خودش را نابود کرده است، ولی با این حال در اولین روز شروع کاری به او پیشنهاد مدیرعاملی جاباما را میدهد، این چه معنایی دارد؟
جز این است که مجید خودش شکستهای سنگینی را تجربه کرده و بیش از دیگران به ارزش تجربه شکست مسعود واقف است؟ این تجربه شکست زمانی تبدیل به یک دارایی ارزشمند میشود که علیبابا در مقطع حساس جذب سرمایه از سرآوا قرار میگیرد و مسعود با این سرمایهگذاری مخالفت میکند.
او در این مصاحبه میگوید وقتی راجع به جذب سرمایه از سرآوا و فروش بخشی از سهام توشا به سرآوا حرف میزدیم، مجید به شوخی گفت: «اجازه بدین ببینیم مسعود چی میگه، چون او کسی است که ۵ میلیارد تومان پول را دور ریخته است!». بازمیگردم به ادامه گزاره وینستون چرچیل «موفقیت روی ستونهای شکست شکل میگیرد.»