دعوت به بیاعتنایی مدنی!
سرمقاله 116 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی
باید در عین دغدغهمندی برای کشور و مردممان بهخاطر زندهماندن بیزینسمان به «بیاعتنایی مدنی» روی بیاوریم. مدیرانی که نمیتوانند چنین کنند، بهتر است به صورت موقت یا دائمی مسئولیت مدیریت شرکت را به فردی که از آنها بهتر و مسلطتر است، واگذار کنند.
ما شهریها بیآنکه بدانیم با بیاعتنایی به کسانی که هر روز از کنارمان عبور میکنند، نوعی «بیاعتنایی مدنی» را به نمایش میگذاریم.
صرفنظر از اینکه در چه بخشی از جهان زندگی میکنیم، چیزهایی هست که به دفعات بیشمار در طول روز انجام میدهیم، بیآنکه توجهی به آنها داشته باشیم. برای مثال، به یک کنش متقابل بسیار اساسی توجه کنید که هر روز میلیونها بار در شهرهای جهان رخ میدهد. وقتی دو نفر در خیابان از روبهروی هم میگذرند، نگاه بسیار گذرایی رد و بدل میکنند و سپس نگاه خود را برمیگردانند و با اجتناب از نگریستن به یکدیگر از کنارهم میگذرند. آنها با این کار چیزی را به نمایش میگذارند که «اروینگ گافمن» آن را «بیاعتنایی مدنی» مینامد. از نظر گافمن، این بیاعتنایی چیزی است که ما در موقعیتهای زیادی از یکدیگر انتظار داریم.
حال تصور کنید در شرایطی به سر میبریم که هر لحظه خبر میرسد که دلار ۱۷ هزارتومان شد و چند ساعت بعد ۱۸ و بعد هم ۲۰ هزار تومان، یا اینکه چند هزار میلیارد تومان اختلاس شده، فلان کس این را گفته وآن یکی در پاسخ این را گفته یا… اگر به تعبیر گافمن «بیاعتنایی مدنی» نداشته باشیم، زندگی و کار برایمان غیرممکن میشود.
از اینرو بر این باورم که ابتدا باید زیست در بحران را پذیرفته، سپس برای این زیست جدید، سبک زندگی متناسب با آن را طراحی کنیم. به تعبیر «یووال نوح هراری» نویسنده کتاب انسان خردمند، یک انسان خردمند باید متناسب با وضعیت جدید زیسته و بیندیشد.
آیا میتوانیم در عین اینکه قیمت دلار لحظهای بالا میرود، نسبت به آن بیتوجه باشیم در حالی که بیزینسمان بهشدت تهدید میشود. پاسخ من این است که بله، بیتفاوت باشید. چگونه و چرا؟
زندگی ما کارآفرینان و صاحبان بیزینس دووجهی است؛ وجه شهروندی و وجه کارآفرینی. بهعنوان یک شهروند جمهوری اسلامی ایران، اینکه چه اتفاقی در حال روی دادن است و سرانجام کشورمان چه خواهد شد، اهمیت بسزایی دارد، اما بهعنوان یک کارآفرین برای برخورداری از سلامت عقلی و جسمی باید «بیاعتنایی مدنی» را در پیش بگیریم. «بیاعتنایی مدنی» به معنای صرفا نادیدهگرفتن یک موضوع نیست. هرکس نشان میدهد که موضوع را درک و تایید میکند، اما از هرگونه حالت یا اطواری که ممکن است به معنای درگیری احساسی با یک موضوع و اتخاذ تصمیمهای ناپخته باشد، اجتناب میورزد. بیشتر شبیه رانندگی در ترافیک سنگینی است که میتوان با تخیل، فکرکردن وگوشدادن به موسیقی آن را نادیده گرفت، در حالی که آن را دیدهایم.
جامعهشناسان معتقدند اگر مجبور شویم درباره همه روالهای روزمره آگاهانه بیندیشیم، زندگی غیرممکن میشود. «بیاعتنایی مدنی» چیزی است که همه ما تقریبا به صورت خودکار انجام میدهیم، اما محور زندگی روزمره ماست. در شرایط حساس فعلی که هر تصمیم اشتباه ما میتواند هزینههای شرکت را بالا برده یا منجر به نابودی همه آنچه که ساختهایم، شود، نیاز به مدیرانی آرام، خونسرد، مسلط به رفتار و کنشهای منطقی با تصمیمگیریهای استراتژیک، عاقلانه و مبتنی بر برنامه داریم. این رفتار فقط در شرایط روحی و روانی مناسب اتفاق میافتد.
باید در عین دغدغهمندی برای کشور و مردممان بهخاطر زندهماندن بیزینسمان به «بیاعتنایی مدنی» روی بیاوریم. مدیرانی که نمیتوانند چنین کنند، بهتر است به صورت موقت یا دائمی مسئولیت مدیریت شرکت را به فردی که از آنها بهتر و مسلطتر است، واگذار کنند.
سلام جناب هاشمی عزیز
از اینکه در شرایط کنونی کشور، رسالت هفتهنامه شنبه را در یاری رساندن به کسب و کارها و راهنمایی و آموزش مدیران و فاندرها به انجام می رسانید از شما و تمامی همکاران تان ممنونم.
من به عنوان فاندر یکی از کسب و کارهای آنلاین کشور، فرمایش شما را ۱۰۰٪ تایید می نمایم. آگاهی که با دغدغه و نگرانی همراه شود برای تصمیم گیری و برنامه ریزی بسیار مسموم و کشنده است. آگاهی از جنس عقل و نگرانی از جنس ذهن است و بیشتر رهبران و مدیران موفق می دانند که یکی از کلیدهای موفقیت کنترل ذهن است.
با آرزوی کامیابی برای تمامی فعالان اکوسیستم
باید دید اساسا بی اعتنایی مدنی در این مورد امر پذیرفته شده ایست یا مردود. به نظر من بی اعتنایی مدنی از نوع برگرداندن نگاه با موضوع بحران حیات کسب و کار بسیار با هم متفاوت هستند. وقتی به عنوان صاحب یک کسب و کار نمی توانم جوابگوی دغدغه و نیاز کارکنانم باشم که دیگر نمی توانند مخارج زندگیشان را مدیریت کنند و روز به روز بی انگیزه تر می شوند و مشکلات آنها به شرکت تسری می یابد، چطور باید بی اعتنایی پیشه کنم؟
لطفا به عنوان صاحب رسانه برای کارآفرینان استامینوفن تجویز نکنید. مدیران بالادستی را برای جراحی این سرطان به چالش بکشید.
منم با شما کاملا موافقم