حالا تصور کنید این گمشدگی مدت زمانش طولانی شود. آدمی دائم در رنج است. گمشدن در تهران یا در یک کشورخارجه یک درد است؛ درد موقت. اما گمشدگی آدمها در زندگی هزار درد بزرگ و جانکاه است؛ دردی آرام و ممتد مثل دچارشدن به بیماری خاموش که حتی گاهی نمیفهمیم که گم شدهایم.
از علایم گمشدگی میتوان اشاره کرد به احساس بلاتکلیفی،عدم رضایت از شغل، موقعیت، زندگی، حتی وقتی همه چیز خوب است. حال بد و خمودگی، دلگرفتگی عصرها و حتی میانههای روز…
اینجور مواقع دوستان و اقوام جمله آشنا و آمادهای دارند؛ «چت شده؟» و بعد وقتی توضیح میدهید و تهش در یک واماندگی میگویید «نمیدونم» و اینبار میشنوید «ای بابا، خوشی زده زیر دلتا». نه، خوشی زیر دلتان نزده، به احتمال زیاد شما گمشدهاید.
گاهی هم گمشدگی علایم و حسی ندارد. آنچنان سرگرم کار هستید که متوجه آدمهای عزیز و نزدیکانتان هم نیستید واز ازدیاد جلسه، کار و مشغله احساس خوبی دارید.
اطمینان از گمشدگی
برای اطمینان از گمشدگی کافی است یک روز کل روند زندگیتان را تغییر دهید. بدون هیچ برنامهریزی ترمزدستی وجودتان را بکشید. ناگهان صبح تصمیم بگیرید بازی زندگی کاریتان را بههم بزنید. جلسات و قرارهای مهم را نروید و همه روز را با خودتان باشید به بطالتترین شکل ممکن. گیم بازی کنید. توی اینستا چرخ بزنید. چیزهایی را ببینید و بشنوید که از نظرتان چیپ است یا پیادهروی، کوه، کافه یا استخر و… بروید.
میدانم الان میگویید امکان ندارد، امروز صبح جلسه خیلی مهمی دارم. امروز با آدم خیلی مهمی قرار کاری دارم. امروز… «استپ» لطفا متوقف شوید. باور کنید شما گمشدهاید و چیزی مهمتر از این وجود ندارد. فکر میکنید گمنشدهاید. توانایی، ظرفیت و ارزشآفرینی شما بیش از این است. میدانم کارتان را دوست دارید، ولی سرگرم کارتان شدهاید. میفهمید، سرگرم.
ما گمشدهها
ما گمشدهها دو دسته هستیم؛ آنهایی که حس خوبی داریم ولی گمشدگیمان هیچ علایم و نشانهای ندارد. ماشینوار کار میکنیم و لذت میبریم.
در ذهنمان اینطور فکر میکنیم که گلدان حسن یوسف توی آشپزخانه است، چراکه از روزی که آن را خریدیم، آنجا بوده است. با انگشت اشاره نشانت میدهند که گلدان ۲روز است که آمده کنار کاناپهای که هر شب دراز میکشی! نگاهش میکردی اما نمیدیدیدش. مگر میشود؟ بله، دقت کنی خیلی چیزها را ندیدهای. چون در ذهن تو حسن یوسف همیشه توی آشپزخانه است. این یعنی فاجعه، این یعنی گمشدن مفهوم زندگی، این یعنی گمشدن من، تو و شمایی که خالق ارزشها هستیم. ما توی همان چیزهایی که به آنها خلق ارزش میگوییم، گمشدهایم.
این زندگی اسبی است؛ مثل اسبی که روی صورتش چشمبندی زدهاند تا دیدش محدود و حواسش به اطراف نباشد و فقط مستقیم باید به جلو برود. ما اسب نیستیم، ما ماشین نیستیم. آدم هستیم و یک بار بیشتر فرصت زندگیکردن نداریم.
دسته دوم کسانی هستند که در ابتدای این نوشته به علایم گمشدگیشان اشاره کردم؛ آدمهایی که از خودشان احساس رضایت نمیکنند، احساس بلاتکلیفی، عدم رضایت از شغل، موقعیت، زندگی، حتی وقتی همه چیز خوب است، حال بد و خمودگی، دلگرفتگی عصرها و حتی میانههای روز…
اگر از این دسته هستید (آنچه میگویم قطعی نیست فقط یک تجربه شخصی است) یک کاغذ و قلم بردارید و روی کاغذ چهار مربع بکشید.
در یک مربع بنویسید «چی دارم» و بعد هر آنچه که در کار، زندگی، ویژگی و مزیت مثبت دارید را بنویسید. مثلا نتورک خوبی دارم، در حوزه … تخصص دارم و…
در مربع روبهرو بنویسید «چی ندارم». چیزیهایی را که ندارید بنویسید مثلا برنامهنویسی بلد نیستم، سرمایه ندارم و…
در مربع پایینی و سوم بنویسید «چی نمیخوام باشم یا چه کاری را اصلا دوست ندارم» مثلا من نمیخواهم کارمند عادی باشم، من نمیخواهم شتابدهنده راه بیندازم، من کاری نمیخواهم که درآمد کمی داشته باشد و…
در مربع روبهرو در چهارمی بنویسید «چی میخواهم باشم، چی دلم میخواد» مثلا من میخواهم یک کار پردرآمد داشته باشم، من میخواهم بیزینس بزرگی داشته باشم، من آرامش میخواهم و…
آنچه نوشتم، شبیه یک آدرس است. مثل آدرس شنبه، مربع اول «تهران»، مربع دوم «خیابان مطهری» مربع سوم «خیابان علی اکبری» مربع چهارم «کوچه صحافزاده» و… پرکردن مربعها شما را به کدام آدرس خواهد برد.
نمیدانم، شاید هم موفق نشوید نشانی مورد نظرتان را پیدا کنید و باید راه و روش دیگری را امتحان کنید. تنها نتیجهای که در گام اول به دست میآید، این است که بدانید دردتان درد بیمرضی نیست یا خوشی زیر دلتان نزده. بفهمید که گم شدهاید.
جان ماکسول میگوید «به جامعه ما بنگرید. همه علاقه دارند لاغر شوند، اما کسی علاقهای به رژیم لاغری ندارد. همه دوست دارند از عمر طولانی بهرهمند شوند اما کسی علاقهای به ورزش نشان نمیدهد»
همه دوست دارند موفق شوند اما کسی به خودش فکر نمیکند. لطفا هر جا هستید، برای چند روز متوقف شوید. حتی پارهوقت یا در هفته چند روز و به خودتان، به سبک زندگی و به آنچه واقعا دلتان میخواهد باشید و شایستهاش هستید، فکر کنید. شاید، شاید شما هم گم شده باشید.
2 Comments