چه چیزی شرکتها را ارزشمند میکند؟ چرا با شنیدن نام بعضی از شرکتها، در دلمان احساس اشتیاق میکنیم؟ پاسخ شما را نمیدانیم، اما شاید بتوان ارزشمندترین سرمایه هر شرکت را نیروی انسانی دانست. یک مجموعه، تا زمانی که نیروی انسانی مناسبی نداشته باشد، موفق عمل نخواهد کرد.
دانش کار تیمی و اهمیتدادن به آن، یکی از مسائلی است که در تمام شرکتهای بزرگ به آن اهمیت داده میشود. در این مقاله میخواهیم به سراغ تعدادی از شرکتهای بزرگ در نقاط مختلف جهان برویم و شیوه برخورد با کار تیمی را در آنها برررسی کنیم.
یوداسیتی؛ آرامش با کار تیمی
داشتن مهارت کار گروهی در محیطی مدرن بهمراتب سختتر از محیط سنتی است؛ چراکه در فضاهای مدرن، افراد اغلب چارچوبهای ذهنی و اجتماعی زیادی ندارند و همانقدر که خلاقیتشان افزایش مییابد، کمتر میتوانند با قوانین ارتباط اجتماعی همراستا شوند.
یوداسیتی به عنوان یک مرکز آموزش آنلاین توانسته است ضمن ایجاد محیطی آزاد و مدرن برای کارمندان، آنها را به کار تیمی تشویق کند. در یوداسیتی کار تیمی را به عنوان یک وظیفه نمیدانند بلکه آن را با چاشنی تفریح به کارمندان میآموزند.
مدیران یوداسیتی معتقدند اگر کارمندانشان با بازی و تفریح کار گروهی را یاد بگیرد، آرامش بیشتری خواهند داشت و اگر آرامش آنها بیشتر شود، میزان بهرهوریشان افزایش مییابد. وجود ساعات تفریحی زیاد و بازیهای تیمی یکی از شاخصههای یوداسیتی برای موفقیت در کار تیمی است.
یکی از شعارهایی که این مجموعه بسیار بر آن تاکید میکند، این است که هر روز، یک روز خاص است. مهم نیست که امروز چقدر شکست خوردهاید، برای فردا کمی کمتر شکست بخورید.
اوبر؛ پابهپای کارمندان
برای آنکه اهمیت راهکارهای اوبر برای افزایش کار تیمی را درک کنید، باید بدانید که افراد بسیاری از سرتاسر دنیا آرزوی همکاری با شرکتهایی مانند اوبر، فیسبوک و گوگل را دارند. در چنین شرایطی، نیروهای کاری از بین خلاقترین افراد جامعه انتخاب خواهند شد.
با توجه به اینکه این افراد از ارزش بسیار بالایی برخوردارند، لازم است تا در حوزه آموزشهای اجتماعی و کاری، به ویژه آموزش مهارتهای کار تیمی، با نهایت دقت با آنها برخورد شود. اوبر به عنوان یکی از شرکتهای فعال در حوزه حملونقل، برای رسیدن به نقطه کنونی فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است.
شاید بتوان یکی از دلایل رشد و موفقیت اوبر را همین فراز و نشیبهای فراوان دانست. مدیران اوبر در ابتدای راهاندازی مجموعه خود با اعتراضات فراوانی از سوی جامعه و بهویژه رانندگان تاکسی روبهرو شدند. آنها چارهای نداشتند جز اینکه یا شکست را قبول کنند و یا راهکاری جدید بیندیشند.
راهکار آنها ستودنی بود! به جای آنکه در مقابل رانندگان سنتی تاکسی قرار بگیرند، با ارائه خدمات و فرصتهای شغلی، آنها را وارد تیم خود میکردند. حالا همگی یک گروه شده بودند که در کنار هم برای بهترشدن تلاش میکردند.
در اوبر تفاوتی بین یک راننده و یک مدیر اصلی وجود ندارد. تمام افراد عضوی از یک گروه هستند و هر یک باید وظیفه خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهند.
فیسبوک، همه با هم برابر
از چند مثال ساده شروع میکنیم، فیسبوک به زنان و مردان، برای پدر یا مادر شدن، به یک اندازه مرخصی میدهد. کارمندان یک جلسه در هفته با مدیر اصلی شرکت جلسه دارند و میتوانند تمام سوالات خود را بپرسند. نکته جذابتر نظرسنجیهایی است که در بین کارمندان برگزار میشود، در این نظرسنجیها، افراد همکارانشان را دوستانی باهوش میدانند که به آنها در پیشرفت بیشتر کمک میکنند.
از این مثالها چه چیزی را دریافت میکنید؟ مردیت بلبین، نظریهپرداز حوزه کار تیمی، در جایی درباره یکی از شرایط تعریف گروه گفته بود: «گروه مجموعهای است که بابت هر خطا تمام اعضای آن توبیخ میشوند و بابت هر پیشرفت، تمام اعضای آن مورد تشویق قرار میگیرند.» فیسبوک یک نمونه تماموکمال از همین جمله است.
[bs-quote quote=”یادمان باشد این طرز فکر که کارمند خوب و بد وجود دارد، امروز دیگر منقضی شده است. امروز جایگاه خوب و جایگاه بد داریم. تمام افراد اگر در جایگاه درست خودشان قرار بگیرند، میدرخشند” style=”style-2″ align=”center”][/bs-quote]
شرایط مناسب و ویژه برای همه مهیاست. هرکسی نقش خود را دارد و به او بابت ارزشی که میآفریند، احترام گذاشته میشود نه بابت سمت و جایگاه. کارمندان فیسبوک بهخوبی میدانند که رشد هر یک از اعضای تیمشان، موجب پیشرفت خودشان میشود. برای همین با تمام توان برای بهترشدن یکدیگر تلاش میکنند.
گوگل؛ گروه از فرد مهمتر
بیایید با هم روراست باشیم. حتما شما هم تصاویری پرزرقوبرق از فضای داخلی شرکت گوگل دیدهاید. با آن میزهای ناهارخوری طویل و دیوارههای مناسب برای سنگنوردی و سرسرههای پیچدرپیچ و صندلیهایی که جان میدهند برای لمدادن.
ما هم دیدهایم، اما باور کنید ارزش گوگل را میزوصندلیهایش نمیسازد، بلکه کسانی که پشت این میزها مینشینند، ارزشآفرینان واقعی این شرکت هستند. چندی پیش گوگل از یکی از تحقیقات تیم منابع انسانی خود اطلاعاتی منتشر کرد.
آنها ابتدا برای افزایش بهرهوری به دنبال افراد خاص بودند. به عنوان مثال، یک فرد درونگرا به عنوان برنامهنویس یا یک فرد اجتماعی برای متخصص بازاریابی. اما آنچه بعد از مدتی متوجه شدند، این بود که ارزش هر مجموعه را نه یک فرد، بلکه یک گروه میسازد.
مهم نیست که در گروهتان چند نفر زن و چند نفر مرد داشته باشید. کافی است که ارتباط بین افراد تیم را ترمیم کنید تا همه کارها به بهترین نحو ممکن انجام شود. اما این موارد تنها دلایل موفقیت این شرکتها در کار گروهی نیست.
یادمان باشد که ساخت یک گروه سالم یکی از وظایف اصلی شرکتهاست. آنها باید بتوانند تا با آمادهسازی بستر مناسب، زمینه را برای رشد افراد فراهم کنند. یادمان باشد که این طرز فکر که کارمند خوب و بد وجود دارد، امروز دیگر منقضی شده است.
امروز جایگاه خوب و جایگاه بد داریم. تمام افراد اگر در جایگاه درست خودشان در گروه قرار بگیرند، میدرخشند و در غیر این صورت، نمیتوانند رشد کنند. تامین امنیت روانی کارمندان، وجود فضای شفاف و قابل اعتماد و از همه مهمتر خلق معنا برای تکتک اعضای یک گروه ازجمله مهمترین وظایفی است که شرکتها و مجموعههای موفق بر عهده میگیرند.