نظام آموزشی، بهخصوص در مدارس، ماموریت مشخصی برای خروجی به نام کارآفرین و خلق ثروت ندارد. حتی برای پرکردن حفرهها به نوعی فقر را تقدیس و ثروت را منشأ فساد معرفی میکنند. شخصیت بد اکثر فیلمها و داستانها آدمهای پولدار هستند یا افراد فقیری که وسوسه ثروتاندوزی دارند.
وقتی هم ثروتی به دست بیاید، سر از بیراهه درمیآورند. ثروت منشأ بروز مشکلات و فسادها معرفی میشود. وقتی فقر فضیلت شود، انسان فقیر تربیت و هدایت میشود به قناعت، به احتیاط، به آرامش، سکون و پرهیز از ریسک. برهمین اساس همگان تشویق به افتادن در این حفرهها میشوند برای نشستن بر یک پست سازمانی و کارمندشدن. از این رو زندگی انسان یکجانشینِ گندمخورِ آب باریکهدوست محدود میشود به یک جغرافیای فکری، ذهنی و محیطی.
وقتی شما تصمیم میگیرید که کارآفرین شوید، در حقیقت به معنای خروجتان از این حفره، گودال و خارجشدن از چارچوب و ساختارهای تعریفشده اجتماعی است که جامعه و نظام بوروکراتیک برایتان تعریف و مشخص کرده است.
اینجاست که سفر فردی، اکتشاف و هیجان یک انسان کارآفرین آغاز میشود. زندگی یک کارآفرین از ابتدا تا انتها یک سفر است. وقتی میگویم کارآفرینی به مثابه سفر است، سفر مولفهها و ویژگیهایی دارد مثل درحرکتبودن و پرهیز از یکجانشینی؛ از نقطهای به نقطهای دیگر حرکتکردن.
برای یک انسان مسافر مالکیت انحصاری و موروثی به اندازه انسان یکجانشین معنا و مفهوم ندارد. مالکیت اشتراکی پررنگتر میشود. در هتل اقامت میکنید. سوار خودرو دیگران میشوید. توشهتان را با دیگران تقسیم میکنید. انسان همیشه مسافر مقصدهای متعدد و مسیرهای متفاوت و غیرقابل پیشبینی روبهرویش است.
برای مسافر هدف فقط رسیدن نیست، لذت از مسیر سفر بسیار اهمیت دارد. کارآفرین هم فقط به یک مقصد مشخص فکر نمیکند. از طی مسیر و ساختن کسبوکارش لذت میبرد. مسافر بارش سبک است و کارآفرین با کمترینها کارش را شروع و حرکت را آغاز میکند.
مسافر کارآفرین هم وقتی به مقصد میرسد، بعد از گذر از مرحله استارتاپی و تثبیت، با اگزیت و با شروع کسبوکار جدید، سفر دیگری را آغار میکند و اینگونه است که کارآفرین زنجیرهای شکل میگیرد. در طول مسیر یک مسافر و کارآفرین با حوادث و اتفاقات پیشبینینشده مواجه میشود.
ریزش جاده، ترافیک، برای کارآفرین بحرانهای اقتصادی، موانع کسبوکار. در سفر بارها راه را گم کردهایم. ناملایمات بسیار دیدهایم. دچار سانحه شدهایم و… اما هر اتفاقی بیفتد، یک مسافر از رفتن باز نمیماند.
اگر جاده بسته باشد، از بیراهه و کوهوکمر به سمت مقصد میرود، چراکه ذات او و جوهرهاش در حرکت معنا و مفهوم مییابد. تنها در یک حالت انسان مسافر از رفتن باز مانده و راه رفته را بازمیگردد و آن ناامیدی است.
مشکلات اقتصادی، موانع کسبوکار، ساختار بوروکراتیک اداری دستوپا گیر، تحریمها و هزار مشکل ریز و درشت دیگر موضوع جدیدی برای من کارآفرین ایرانی نیست. در ۴دهه گذشته با همه اینها مواجه بودهایم و بیگانه با تحریمهای فعلی نیز نیستیم.
چنانچه به زندگی کارآفرینان بزرگ وطنی و خارجی هم نگاه کنید، همه آنها بحرانهای بزرگ را از سر گذرانده و راه را ادامه دادهاند چراکه انسان مسافر کارآفرین از ایستادن بازنمیماند. موجیم که آسودگی ما، عدم ماست.
آنچه امروز بیش از بحران اقتصادی و تحریمها جامعه کارآفرینی ایران را تهدید جدی میکند، ناامیدی است و اگر چارهای برای آن نیندیشیم، دچار بحران ویرانگری خواهیم شد. وقتی ناامید شویم، چه اتفاقی میافتد، باید بیفتیم در حفرهای که ساختار اجتماعی تعریف کرده و کارمندی پیشه کنیم. کارمندی افتخار و جذاب است برای کسی که نخواهد کارآفرین باشد. اما برای کارآفرین مسافر یکجانشینی مساوی است با مرگ تدریجی.
ناامیدی کارآفرین به معنای توقف یا کاهش خلق ثروت برای جامعه است. این یعنی تدوام فقر و انحطاط اقتصادی. ما باید با مقوله کارآفرینی در بحران آشنا شویم. اولین گام در کارآفرینی بحران توسعه فردی کارآفرین و توجه به مسائل روحی و روانی و خوانش و مرور تجربه کارآفرینان پیشین است که چگونه این بحران ناامیدی را پشت سرگذاشتند.
در آینده در مورد مبانی کارآفرینی بحران و نظریه امید در ناامیدی بیشتر سخن خواهم گفت.
حرف آخر
به دلیل اهمیت موضوع امید از تعدادی از دوستانم، کارآفرینان و صاحبنظران محترم خواستم که دیدگاه و تجربهشان در مورد امید و ناامیدی را با شما در میان بگذارند که به دلیل محدودیت صفحات شنبه و فرصت اندک دیگر دوستان، فقط تعدادی از این نظرات را در این شماره میخوانید.
لطفا شما هم تجربیاتتان را به اشتراک بگذارید، چه در صفحات اجتماعیتان، چه با مجموعه شنبه، ما برای گذر از این بحران نیاز به اشتراک گذاشتن تجربیات افراد باتجربهتر داریم. سال ۹۸ در امتداد سال قبل اگرچه سال سختی خواهد بود، اما چشماندازهای جدیدی را به روی اکوسیستم استارتاپی ایران خواهد گشود.
مسافر کارآفرین ایرانی باید مقصدش را از مخاطب و بازارهای صرفا ایرانی به سمت بازارهای منطقهای و جهانی تغییر دهد و به مخاطب ایرانی جهانی بیندیشد. اگر اینجا راهی بسته شده، دریچهای بزرگتر به رویمان گشوده است.
1 Comment