همیشه از امید نوشتهایم و دشنام بسیار شنیدهایم که برای جوانان امیدواری کاذب ایجاد میکنیم. آنهم در شرایطی که به تعبیر تولیدکنندگان انبوه دشنام، دیگر امکان ادامه فعالیت وکسب و کار در این مملکت نیست.
میخواهم امروز در این نوشتار برای اولینبار با خداوندگاران نامیدی و یاس که خود را منشا واقعبینی و نقدنگاری میپندارند همداستان شوم بگویم فرض را برآن میگیریم که همه اتهامات شما بر ما وارد است و مانند شما میپذیریم «دیگر امیدی نیست».
همه چیز تمام شده و نمیشود در این کشور کاری کرد. از بزرگ تا کوچک؛ همه فعالان مطرح اکوسیستم هم در فکر شوآف بودهاند وآنچه تا امروز ساخته و ارائهشده یک نمایش استارتاپی تمامعیار بوده و حالا باید بپذیریم آنچه در این ۵ سال ساختند و ساختیم اکوسیستمی فیک بوده است؛ قبول. دستهای ما بالاست و حرفهای شما درست است.
مصریان باستان وقتی کسی میمرد او را در گورهای مستطیلی به چپ میخواباندند تا در طول دوران مرگ به صورت جنینی آرام بخوابد، سنگی که بر بالای گورش میگذاشتند را کنده کاری میکردند تا وقتی از مرگ بیدار شد چشمش به سقف بیفتد.
آن را بخواند، ببیند و زندگی قبلیاش را مرور کند که چه کسی بوده در زندگی چه کرده و چرا مرده است و راهکار می دادند وقتی بیدار شد در آینده چه بکند تا زندگی بهتری داشته باشد. برایش حتی توشه و سرمایه هم میگذاشتند.نوشتههایی که بعدها کتاب مردگان نام گرفت. مصریان بدوی و باستانی براین باور بودند مرگ ادامه زندگی است نه پایان آن برهمین اساس قائل به بازگشت روح به جسم بودند.
ما فرض را براین گرفتهایم شما منتقدین واقعبین در مورد فیک بودن این اکوسیستم و شوآف بودنش درست میگویید و راهی که معماران اکوسیستم استارتاپی رفتند یک سره بیراهه بود. ما کسانی که در این ساختن دست داشتیم و فعال بودیم با پذیرش اتهامات شما به تعبیری مرگ خود و ساخته هایمان را پذیرفته ایم.
حالا من و ما در گوری مدفون شدهایم. از شما کاتبان کتاب مرگ درخواست میکنم لطفا قبل از گذاشتن سنگ لحد بر روی گورمان با آن نگاه واقعبینانه و خلاقانهتان روی آن بنویسید ما چه کردیم، چه اشتباهاتی مرتکب شدیم و وقتی بیدار شدیم چه باید بکنیم تا اکوسیستم توسعه یافته استارتاپی موفق داشته باشیم.
چگونه استارتاپها و ویسیهایی بسازیم در طراز جهانی و البته اینکه فیک نباشند. چگونه این کشور را آباد کنیم، چگونه جوانان را امیدوار نگه داریم و تشویق به ماندن و ساختن کنیم. فقط یک خواهش دارم در جهان جدید دست از بیعملی و نشستن در توییتر و جایگاه خالق نامیدی بردارید و مقام بهاصطلاح منتقدی و فالوئینگری را بسپارید به دیگران،آستین بالا بزنید و با توانمندیها،علم و دانش نابی که دارید، استارتاپ راه بیندازید،ویسی راه اندازی کنید، سرمایهگذار داخلی و خارجی جذب کنید،شتابدهندههای با خروجی خوب و فضاهای اشتراکی موفق و کارخانههای نوآوری مدرن بسازید البته واقعی ونه نمایشی و شوآف ؛ تا وقتی از گور برخواستیم از شما بیاموزیم و در زندگی جدید به بیراهه نرویم.
حرف آخر
حالا که در گور تاریکی که برایمان ساختهاید به جهان بیرون و اکوسیستم استارتاپی ایران و جوانانش (نگاه که نمی توانم بکنم) فکر که میکنم همه وجودم پر از امید است، بیشتر از قبل و لحظه شماری میکنم برای بازگشت و برخواستن از گور و رفتن به دنبال این همه فرصت استثنایی و ساختن بیشتر و بهتر وطنم و … توسعه اکوسیستم استارتاپی ایران و تبدیل آن بهعنوان یکی از بهترین اکوسیستمهای استارتاپی جهان و خوشحالتر کردن جوانان کشورمان که آرزوهایشان را زندگی می کنند.